رهبری مبتنی بر نقاط قوت چیست و چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؟
محمد ۱۸ ماه قبل به تیم احمد اضافه شده است و ثابت کرده که فروشندهای مستعد و موفق است. او معاملات بزرگی را به انجام رسانده و درآمد قابل توجهی برای شرکت داشته و روابط خوبی با مشتریان ایجاد نموده است. به همین دلایل، هنگامی که رهبر تیم فروش شرکت به بخش دیگری منتقل شد،احمد بی هیچ تردیدی محمد را جانشین او کرد.
اما چند هفته بعد از این تصمیم خود پشیمان شد. اینکه محمد در فروش مهارت خوبی دارد به این معنی نیست که مهارتهای مدیریت تیم را نیز دارا باشد. او آدم کمحوصله و فوقالعاده کمالگرایی است و در تشریح خواستههای خود از افراد به خوبی عمل نمیکند. حالا احمد متوجه شده است که هنگامی که داشت محمد را برای پست جدید انتخاب میکرد، روی موفقیتهای او تمرکز کرده و نقاط ضعف او را نادیده گرفته است. او باید از رویکرد رهبریِ مبتنی بر نقاط قوت استفاده میکرد و بر ارتقای نقاط قوت موجود محمد تمرکز مینمود و شخص دیگری را جایگزین رهبر تیم فروش میکرد که مهارتهای مدیریت بیشتر و کارآمدتری داشته باشد.
در این مقاله خواهیم دید که رهبری مبتنی بر نقاط قوت چیست و چگونگی استفاده از آن جهت پیشرفت خود و اعضای تیمتان را بررسی خواهیم نمود. همچنین نقاط ضعف و قوت این رویکرد را مرور میکنیم و خواهیم دید که چگونه میتوان نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم تا بتوانیم رهبر کارآمدتری باشیم.
رهبریِ مبتنی بر نقاط قوت چیست؟
رهبریِ مبتنی بر نقاط قوت بر این موضوع دلالت دارد که باید بر نقاط قوت خود تمرکز کنیم و وظایفی را که نمیتوانیم به خوبیِ دیگران انجام بدهیم به کسانی تفویض کنیم که مهارت بیشتری در آن دارند. از این رویکرد همچنین میتوانید جهت شناسایی نقاط قوت اعضای تیم خود استفاده کنید و آنها را تشویق کنید تا از نقاط قوت خود در جهت منافع همهی گروه بهره ببرند.
گاهی اوقات از رهبران این انتظار میرود که در همهی زمینهها عالی عمل کنند و نقاط ضعف بسیار اندکی داشته باشند. اما در واقعیت با وجود شایستگیها و تجارب خود، شما تنها میتوانید در یک حوزهی خاص و مشخص تخصص کامل داشته باشید و این تخصص تضمین نمیکند که در همهی مسائل و حوزهها موفق عمل کنید.
وقتی که تلاش میکنید تا در همهی حوزهها متخصص شوید، این خطر وجود دارد که در هر حوزه مهارت اندکی پیدا کنید و این امر منجر به عدم کارآمدی شما میشود. پس مهم است که نقاط ضعف و قوت خود را تشخیص بدهید و وظایفی را که دیگران بهتر از شما میتوانند انجام بدهند را به آنها محول کنید.
مزایای رهبریِ مبتنی بر نقاط قوت
حال نگاهی به مزایای استفاده از رویکرد رهبریِ مبتنی بر نقاط قوت میاندازیم. به عنوان مثال:
- بهبود همکاریها و تفویض وظایف: کار کردن با متخصصین در حوزههایی که در آن تجربهی کمتری دارید نشاندهندهی نقطهی قوت شماست نه نقطهی ضعف. وقتی به کمک نیاز دارید این موضوع را با دیگران مطرح کنید و پذیرای تخصص دیگران باشید و سبک رهبری توافقی را بیشتر در دستور کار خود قرار دهید. بر روی آنچه که در انجام آن بهترین هستید تمرکز کنید و وظایف دیگر را به طور کارآمد به دیگران تفویض کنید.
- افزایش تعهد کاری: تشویق کردن اعضای گروه به افزایش نقاط قوتشان، تعهد و تعلق خاطر آنها را افزایش میدهد. یک نظرسنجی نشان داده که تمرکز مدیران بر نقاط قوت کارمندان فقط در یک درصد از کارمندان باعث کاهش تعهد کاری شده، در حالی که نادیده گرفتن کارمندان، در چهل درصد از آنها منجر به کاهش تعهد کاری گردیده است.
- استخدام کارآمد: میتوانید از رهبری مبتنی بر نقاط قوت برای توسعهی تیم خود استفاده کنید. این رویکرد شما را تشویق میکند تا افراد را نه بر اساس تطابق با علایق و مهارتهای خود بلکه بر اساس نقاط قوت فردی آنها انتخاب کنید. بهتر است تیمی با ویژگیهای متنوع، با نقاط قوت، مجموعهی مهارتها، نگرشها و ارزشهای فرهنگی مختلف و متنوع تشکیل بدهید.
- تشویق به خلاقیت: این رویکرد به این معناست که شما اعتمادبهنفس بیشتری در تفویض و انتقال مسئولیتها به اعضای تیم خود دارید و کمتر بر این تأکید دارید که افراد خودشان را با وظایف مطابقت دهند، چرا که این کار باعث کاهش خلاقیت و نوآوری در آنها میشود.
معایب رهبری مبتنی بر نقاط قوت
گذشته از نقاط قوت، این نوع رهبری نقاط ضعف خاص خود را نیز دارد. نقاط ضعفی همچون:
- ارجاع وظایف مشابه: این رویکرد میتواند منجر به طبقهبندی و محدود کردن افراد شود. به عنوان مثال اگر افراد را تشویق کنید که تنها بر نقاط قوت خود تمرکز کنند، ممکن است از اینکه نمیتوانند مثل دیگران، حوزههای تخصص خود را گسترش دهند خسته، دلسرد و آزرده شوند.
- اجماع بیش از حد: اگر هرکس فقط بر روی نقاط قوتش تمرکز کند و صرفاً حوزهی مربوط به خود را دنبال کند، ممکن است در تعیین مقصد کلی گروه و تصمیمات نهایی دچار مشکل شوید.
- نادیده گرفتن نقاط ضعف: این رویکرد بر شکلگیری استعدادها و نقاط قوت تأکید دارد اما در برخی حوزهها این نیاز نیز وجود دارد که به نقاط ضعف عملکرد و کاستیهای دانش و مهارت رسیدگی کنید. در غیر این صورت شما و اعضای تیمتان پیشرفت کمتری خواهید داشت و نقاط ضعف کارتان پوشش داده نخواهد شد.
چگونگی استفاده از رهبریِ مبتنی بر نقاط قوت
تام راث (Tom Rath) و بری کانشی (Barry Conchie) درسال ۲۰۰۹ در کتاب خود تحت عنوان “Strengths Based Leadership: Great Leaders, Teams, and Why People Follow” بیان میکنند که موفقترین تیمها دارای بازهی وسیعی از نقاط قوت هستند. آنها چهار دستهی کلی از این نقاط قوت را مطرح کردهاند:
- اجرا: این دسته به توانایی به انجام رساندن کارها مربوط میشود. یک مدیر و مجری خوب در تنظیم و کنترل وظایف، رویدادها و افراد مهارت دارد، و دارای تمرکز و آمادگی کافی برای پذیرش مسئولیت کارهاست.
- اثرگذاری: این دسته به قدرت اثرگذاری و متقاعد کردن دیگران به پشتیبانی کردن از تصمیمات، پروژهها، وظایف، نگرشها و رویکردهای سازمانی اشاره دارد.
- ایجاد روابط: توانایی تشویق افراد به کار کردن با یکدیگر جهت دستیابی به یک هدف یا آرزوی مشترک.
- تفکر استراتژیک: کسی که از تفکر استراتژیک بهره میبرد، در تحلیل اطلاعات، درک روابط مسائل، و نگاه کردن به مسائل از بیرون و داخل مجموعه، مهارت دارد.
برای کسب موفقیت لازم نیست که در هر چهار حوزه عالی عمل کنید، اما باید مطمئن شوید که در تیمتان در هر حوزه حداقل یک نفر نقاط قوت مربوط به آن حوزه را داشته باشد تا افراد و مهارتهایشان بتوانند مکمل یکدیگر باشند. حال خواهیم دید که چگونه تشخیص بدهیم که نقاط قوتمان در کدام یک از این چهار حوزه قرار میگیرند.
۱. اجرا
در این دسته، افراد معمولاً زمان خود را فوقالعاده کارآمد مدیریت میکنند، بهرهوری بالایی دارند و تمایل دارند که کارها را بهخوبی به پایان برسانند. پس برای شروع جهت تشخیص اینکه آیا نقاط قوتتان در این حوزه قرار میگیرند یا خیر، سعی کنید با کمک سوالات زیر، میزان توانایی خود را بسنجید.
- تا چه حد زمان خود را به خوبی مدیریت میکنید؟
- میزان بهرهوری شما چقدر است؟
- چقدر از مهارتهای مدیریت پروژه بهرهمند هستید؟
آیا کاملا بر کار خود تمرکز دارید و میتوانید خود را بهخوبی در جریان کارها قرار بدهید و بر آنها تمرکز داشته باشید یا در تمرکز کردن روی کارها با مشکل مواجه هستید؟ اگر بهراحتی تمرکز خود را از دست میدهید و در توجه به جزئیات با مشکل مواجهاید از تفویض وظایف اجرایی به افراد قویتر در این حوزه استفاده کنید.
۲. اثرگذاری
کسانی که در این حوزه قوی هستند، این توانایی را دارند تا با اثر گذاری و ایجاد انگیزه در دیگران در تصمیمات و پروژههای خود، حمایت آنها را را جلب کنند. باید بفهمید که چگونه میتوانید دیگران را تهییج کنید و سعی کنید دریابید که چگونه با اعضای تیم خود ارتباط و تعامل مناسبی داشته باشید.
آیا برای رهبری دیگران جسارت و اعتماد به نفس کافی دارید؟ آیا هدف شما افزایش موفقیتهای کل تیم است؟ اگر پاسختان به این سؤالات مثبت باشد به احتمال زیاد شما فرد اثرگذاری هستید و باید تمرکز بیشتری روی این موضوع داشته باشید.
۳. ایجاد روابط
آیا ترجیح میدهید که برای رسیدن به یک هدف یا آرزوی مشترک با دیگران کار کنید و به سادگی بین افراد، پروژهها، اهداف و سازمان ارتباط ایجاد میکنید؟
افرادی که نقاط قوتشان در این دسته قرار میگیرد، اغلب از هوش هیجانی بالایی برخوردارند و علاقهمندند که به عنوان عضوی از یک تیم کارکنند. جهت پی بردن به این موضوع که تا چه اندازه میتوانید به خوبی با دیگران کار کنید و با آنها ارتباطات مؤثر برقرار کنید میتوانید از تستهای هوش هیجانی استفاده کنید. اگر از توانایی همدلی برخوردارید، اگر به خوبی به دیگران گوش میدهید و اگر نیازهای دیگران را درک میکنید، شما در ایجاد روابط توانمند هستید.
۴. تفکر استراتژیک
افرادی که تفکر استراتژیک دارند، اغلب افراد خلاقی هستند و ترجیح میدهند که با ایدهها و نظرات سطح بالا سر و کار داشته باشند تا جزئیات یک وظیفهی مشخص. برای شناسایی اینکه آیا مهارتهای شما در این دسته قرار میگیرند یا خیر، از آزمونهای خلاقیت استفاده کنید.