کتاب کلاف آرزوها؛ روایت خوششانسی یک زن معمولی
کلاف آرزوها، رمانی است فرانسوی. رمانی که تا امروز به ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است و تئاترهای دانشجویی بسیاری با الهام گرفتن از این کتاب روی صحنه رفتهاند. شاید روایت داستان و توصیف شگفتانگیز بودن آن، در قالب یک معرفی کوتاه، حق مطلب را ادا نکند. برای همین پیشنهاد میکنم این مقاله را بخوانید. تردید ندارم تصمیم بعدیتان خرید کتاب است. شاید هم دانلود پیدیاف و خرید کتاب صوتی… همراه ما باشید.
شناسنامهی کتاب
- عنوان اصلی: La Liste de mes envies
- عنوان فارسی: کلاف آرزوها
- نویسنده: گرگوار دولاکور
- تعداد صفحات: ۱۲۹ صفحه
یک لحظه چشمانتان را ببندید و خودتان را در جای «ژوسلین» بگذارید؛ تصور کنید صاحب خرازی کوچکی در شهر «آراس» هستید. ازدواج کردهاید و مدام با این سؤال تلخ دستوپنجه نرم میکنید: «چرا همسرم مرا مانند گذشته دوست ندارد؟» فکرتان خسته است، خستهی روزهای یکنواخت زندگی. خسته از تماشای اندامی که پس از زایمان ظاهرتان را بد شکل کرده، خسته از دروغهایی که اطرافیان، برایتان ردیف میکنند، خسته از زندگی و یکنواختیاش. خستهاید! اما چشمانتان را روی بهانههای کوچک زندگی نبستهاید و دلخوشیهای کوچک دنیای خودتان را دارید. دلخوشیهای کوچکی مثل وبلاگ نویسی. مثل رؤیاپردازیهای دور و دراز و شیرین.
«ژوسلین» در جوانی آرزوهای دور و درازی داشت. میخواست طراح لباس شود و با مردی عاشقپیشه ازدواج کند. اما نه تنها به هیچکدام از آرزوهای خود نرسید؛ بلکه کنار مردی زندگی میکرد که او را دوست نداشت.
اصلا اینها را فراموش کنید و فقط در همین یک موقعیت خاص خودتان را به جای شخصیت اصلی «کتاب کلاف آرزوها» بگذارید؛ تصور کنید برای امتحان شانس و اقبالتان، بلیت بختآزمایی میخرید و با اینکه یک درصد هم امیدی به برندهشدن ندارید، از میان میلیونها نفر، برندهی مسابقهی بختآزمایی میشوید.
بله! داستان کتاب کلاف آرزوها درست از لحظهای آغاز میشود که زن معمولی قصه، بلیت بختآزمایی میخرد و با اینکه هیچ امیدی به برندهشدن ندارد، شمارههای بلیت بختآزماییاش را در روزنامه میبیند و ازحال میرود.
زنی که در صفحههای ابتدایی کتاب از خیانت همسر و تنهایی حرف میزد، زنی که اگر پول داشت، میتوانست با جراحیهای گوناگون، زیباییهای گذشتهاش را برگرداند تا سردی زندگی و خیانتهای همسرش را از مسیر زندگی بردارد، حالا صاحب هجده میلیون یورو است؛ ثروتمندترین زن شهر آراس و شاید یکی از ثروتمندترین زنهای کشورش.
همان روزها، در روزنامهها مینویسند که بلیت برنده در شهر آراس فروخته شده، اما هنوز خودش را معرفی نکرده است؛ برای همین، اهالی شهر کوچک آراس، در گوش یکدیگر زمزمه میکنند: یعنی این برنده خوششانس چه کسی است؟
اما «ژوسلین» سکوت میکند و به هیچکس از برندهشدن خود چیزی نمیگوید. با قطار به شهر میرود و چک را میگیرد. میتواند با چکی که در دست دارد، قید زندگی پیشین و گذشتهی تلخاش را بزند و همسرش را با خیانتهایی که در حق او روا کرده، تنها بگذارد؛ اما «ژو» به خانه بازمیگردد؛ بدون اینکه کلامی به زبان آورد، چک را در کمدش پنهان میکند.
داستان «کتاب کلاف آرزوها» از این لحظه به بعد شروع میشود و غافلگیری پشت غافلگیری، باعث میشود کتاب را یک نفس بخوانید. تردید نداشته باشید داستان طوری پیش میرود که حتی فکرش را هم نمیکنید.
آیا این کتاب برای من نوشته شده است؟
کتاب کلاف آرزوها برای تمام کسانی است که به رمان علاقهمند هستند و از خواندن کتابهایی با فضای زنانه لذت میبرند، آن هم زنانگیهایی که به غافلگیری و هیجان سنجاق شده باشد. حجم صفحات کلاف آرزوها کم است. برای همین، اگر اهل کتابخواندن در مترو و اتوبوس هستید، «کلاف آرزوها» یکی از بهترین پیشنهادهاست. فقط باید مراقب باشید که کشش داستان شما را در خود غرق نکنند؛ وگرنه از ایستگاهی که مقصدتان بوده، رد میشوید و باید بار دیگر مسیر طیشده را بازگردید.
بخشی از کتاب
چکم را در زیر کف یک کفش کهنه پنهان کرده بودم. گاهی شبها منتظر میماندم خروپف همسرم بلند شود تا از تخت بیرون بروم و بیصدا خودم را به گنجهی لباس برسانم. دستم را توی کفش فرو ببرم و گنجینهام را در بیاورم. بعد به حمام میرفتم و در را میبستم. روی توالت فرنگی مینشستم و چک را باز میکردم و نگاهش میکردم. ارقام به سرگیجهام میانداخت.