کتاب بلندی های بادگیر؛ روایت تاثیرگذار عشقی آتشین

1

عشق هرگز نمی‌میرد، اما گاهی از شکلی به شکل دیگر و از نسلی به نسل دیگر تغییر پیدا می‌کند. قبول ندارید؟ پس کتاب بلندی‌های بادگیر نوشته‌ی امیلی برونته را حتما بخوانید تا با روایتی متفاوت از عشق آشنا شوید. در این مطلب، درباره این رمان محبوب، اطلاعات جذابی برایتان داریم. با ما همراه باشید.

شناسنامه‌ی کتاب

  • عنوان کتاب به زبان اصلی: Wuthering Heights
  • عنوان کتاب به فارسی: بلندی های بادگیر
  • نویسنده: امیلی برونته
  • سال انتشار:۱۸۴۷

درباره‌ی کتاب

تقریبا محال است که از شیفتگان ادبیات کلاسیک انگلستان باشید و نام خواهران برونته به گوش‌تان نخورده باشد. امیلی، آن و شارلوت برونته از بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات کلاسیک انگلستان به‌شمار می‌روند. کتاب‌های آنها، با گذشت بیش از یک‌ونیم قرن از انتشار، هنوز هم در فهرست پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی دنیا قرار دارند. در این میان، امیلی، دختر دوم خانواده، با شاهکار «بلندی های بادگیر»، جایگاهی ممتاز دارد.

کتاب بلندی های بادگیر؛ راوی عشق و نفرت

داستان کتاب بلندی های بادگیر، روایت‌گر عشقی میان دختر خانواده‌ی اِرنشاو و هیت‌کلیف، پسر تحت‌تکفلِ این خانه است. این عشق با مخالفت اعضای خانواده به شکست می‌انجامد. هیت‌کلیف پس از وقفه‌ای سه‌ساله با جمع‌آوری ثروتی هنگفت، به خانواده‌ی ارنشاو بازمی‌گردد؛ اما با شنیدن خبر ازدواج دختر خانواده، این عشقِ آتشین به نفرت می‌گراید و هیت‌کلیف در پی انتقام‌گیری از این خانواده برمی‌آید. داستان اصلی کتاب از همین نقطه آغاز می‌شود. ماجرایی که در نسل بعدی خانواده نیز تأثیر می‌گذارد و آنها را نیز درگیر خود می‌کند.

کتاب با نثری ساده و گیرا، روایتی دلپذیر از عشقی پرفرازونشیب برای شما نقل می‌کند؛ عشقی که با فرمول ساده‌ی ناکامی و نفرت، داستانی پرکشش آفریده است. امیلی برونته در نگارش این کتاب از همان ترکیبی بهره برده است که نویسندگان کلاسیک معاصرش نیز از آن استفاده کرده‌اند؛ اما نکته‌ای که بلندی های بادگیر را از دیگر آثار عاشقانه‌ی کلاسیک متمایز می‌کند، پرهیز از داوری در توصیف شخصیت‌های داستان است؛ شخصیت‌هایی که گاه اعمالی به‌نظر اغراق‌آمیز از آنها سر می‌زند که شاید باعث شگفتی‌تان شود. اما بی‌تردید می‌توان امیلی برونته را در مقام شخصیت‌‌پرداز کتاب، روان‌شناسی ماهر دید. او به‌خوبی از پسِ پرداخت شخصیت‌های داستان برآمده است و همین روایت‌گری دقیق و ژرف‌نگرانه، به امتیازی برای بلندی های بادگیر تبدیل شده‌ است.

آیا این کتاب برای شماست؟

بلندی های بادگیر، جدا از روایت بی‌عیب‌ونقصِ درامی عاشقانه، به‌نوعی اثری انتقادی هم به‌شمار می‌آید. این کتاب را نمی‌توان صرفا رمانی عاشقانه دانست. ‌شخصیت‌پردازی خدمتکار خانواده‌ی ارشناو، به‌گونه‌ای است که نماینده‌ی باورهای مذهبیِ آمیخته با خرافات باشد. بسیاری بر این باورند که پرورش برونته زیرِ دست پدری کشیش و سخت‌گیر، بر چنین بازنمایی‌هایی از انسان‌های مذهبی تأثیرگذار بوده است. انتقاد غیرمستقیم به مذهب، اوضاع اجتماعی و ذات انسان‌ها، ترکیبی در داستان پدید آورده که کمتر مانندی را می‌‌توان برایش یافت. اگر به‌دنبال عاشقانه‌ای متفاوت می‌گردید، این کتاب را از دست ندهید. بلندی های بادگیر به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین آثار درام انگلیسی، برای همه‌ی عاشقان ادبیات کلاسیک، یکی از بهترین گزینه‌ها خواهد بود.

در حاشیه

شاید بتوان امیلی برونته را یکی از بدشانس‌ترین نویسندگان تاریخ نامید؛ چرا که کتابش در زمان حیات او اقبال چندانی میان مخاطبانش نیافت. اما درست یک سال پس از درگذشت او در اثر بیماری سل، رمانش نظر منتقدان و بازار کتاب را به خود جلب کرد و دیری نپایید که به یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی تبدیل شد.

تأثیرگذاری دوران کودکی و نوجوانی امیلی برونته در پردازش داستان به‌روشنی مشهود است. محیط زندگی، مرگ مادر در دوران کودکی، بزرگ‌شدن زیرِ دست پدری متعصب و مذهبی و وجود برادری دائم‌الخمر که تمام ثروت خانواده را به باد داد، چنان بر روایت داستان تأثیر گذاشته‌اند که با خواندن داستان حس می‌کنید برونته به‌گونه‌ای تمثیلی، به روایت رویدادهای تأثیرگذار بر زندگی خودش پرداخته است. می‌توان هر یک از عناصر داستان را نماد یکی از رویدادهای تأثیرگذار بر زندگی برونته دانست.

از این کتاب، چندین فیلم در سال‌های ۱۹۳۹، ۱۹۹۲، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ساخته شده است.

اگر از علاقه‌مندان کتاب‌های صوتی هستید، می‌توانید کتاب صوتی بلندی های بادگیر را از وبسایت نوار تهیه کنید.

بخشی از کتاب

  • اما چیزی که من دلم می‌خواست، تاب‌خوردن از درختی سبز بود که برگ‌هایش خش‌خش کنند؛ باد غرب بوزد و ابرهای سفیدِ سفید به‌سرعت از بالای سر ما بگذرند. تازه، نه فقط چکاوک‌ها، بلکه باسترک‌ها و توکاهای سیاه و سِهره‌های سینه‌سرخ و فاخته‌ها هم از چهار سو نغمه‌سرایی کنند. بوته‌زار از دوردست پیدا باشد؛ با فرورفتگی‌های سایه‌دار و خنک؛ اما نزدیک ما موج‌های بلند علفزار در نسیم تاب بخورند؛ همین‌طور جنگل و صدای آب؛ و کل دنیا بیدار و سرشار از شادی.
  • گفتم: «پسرم، اگر سیاهِ سیاه هم بودی، دلِ پاک بالاتر از قیافه‌ی قشنگ بود. دل اگر پاک نباشد، قشنگ‌ترین قیافه‌ها هم زشت به‌نظر می‌رسند.»
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

۱ دیدگاه
  1. ناشناس می‌گوید

    فکر می کنم باید رمان جالبی باشه هر چند شاید دیگه نمیدونم

هر سوالی داری از
هوش مصنوعی رایگان چطور
بپرس!

close icon
close icon