کتاب کشتن مرغ مقلد (مینا)؛ قربانیشدن معصومیت در برابر بیعدالتی
- عنوان اصلی کتاب: To Kill a Mockingbird
- نویسنده: نل هارپر لی (Nelle Harper Lee)
- سال انتشار: ۱۹۶۰
- تعداد صفحات: ۳۶۸ صفحه
درباره کتاب کشتن مرغ مقلد
«تصور میکنم که وکلای عدلیه هم زمانی بچه بودهاند.» این جملهی آغازین کتاب کشتن مرغ مقلد است. این کتاب که گاها «کشتن مرغ مینا» هم نامیده میشود، نخستین کتاب نل هارپر لی (معروف به هارپر لی) و یکی از شاهکارهای ادبی دنیاست و همواره در لیست کتابهایی که باید تا قبل از مرگ خواند، قرار دارد. این اثر در سال ۱۹۶۱ برندهی جایزهی پولیتزر، معتبرترین جایزهی روزنامهنگاری در آمریکا شد. از نخستین سال انتشار این کتاب تاکنون، میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده و به بیش از چهل زبان دنیا ترجمه شده است.
اسکات فینچ، راوی داستان دختر اتیکوس، وکیل سفیدپوستی است که دفاع از تام رابینسون سیاهپوست را که متهم به تجاوز به دختری سفیدپوست است، در دادگاهی در شهر میکمب برعهده دارد. اسکات، پیش از پرداختن به جزئیات جلسات دادگاه، در فصلهای ابتدایی کتاب با بیانی دقیق و البته کودکانه، همراه با کمی تخیل، خانواده و زندگی روزمرهی خود را بهدور از هرگونه کسالت در روایت به تصویر میکشد. «اتیکوس، جیم و من با آشپزمان، که زنی بود به نام کالپورنیا، در خیابان اصلی شهر زندگی میکردیم. روابط من و جیم با پدرمان حسنه بود. با ما بازی میکرد. برایمان کتاب میخواند. از ما کمی فاصله میگرفت و رفتاری مؤدبانه داشت.»
شاید بتوان جلسات دادگاه تام رابینسون را نقطهی اوج کتاب قلمداد کرد؛ بخشهایی که اسکات، آنها را با ذکر جزئیترین رفتارها، مکالمات و احساسات ثبت و ضبط کرده است. «اتیکوس از جیب بغل کتش یک پاکت و از جیب جلیقهاش یک قلم خودنویس بیرون آورد. حرکاتش آهسته و سنگین بود و عمدا با وضوح تمام درمقابل چشم هیئت منصفه انجام میگرفت.» یا آنجا که میگوید: «از پس پردهای مهآلود، اتیکوس را دیدم که کاغذهایش را از روی میز جمع کرد و داخل کیف دستیش گذاشت. در کیف را بست، به منشی محکمه نزدیک شد، چیزی به او گفت، با سر اشارهای به آقای گیلمر کرد و بعد به طرف رابینسون رفت.»
در حاشیه
- نل هارپر لی (۲۰۱۶-۱۹۲۶) نویسندهای اهل آمریکا بود. پدرش وکیلی معروف بود و خود او نیز در رشتهی حقوق تحصیل کرد. دومین کتاب او «برو و دیدهبانی بگمار» در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. کتابی که تنها چند ساعت پس از عرضه در رتبهی نخست فهرست کتاب های پرفروش سایت آمازون قرار گرفت.
- در سال ۱۹۶۲ با اقتباس از این رمان، فیلمی به کارگردانی رابرت مالگین و نقشآفرینی فراموشنشدنی گریگوری پک ساخته شد که از شاهکارهای سینمایی محسوب میشود. گریگوری پک در اینباره میگوید: «در فیلم «کشتن مرغ مقلد»، هرچه در توان داشتم به کار بردم؛ تمام احساساتم و هرآنچه در ۴۶ سال عمرم دربارهی زندگی خانوادگی و روابط پدران با فرزندانشان یادگرفته بودم، و همهی احساسم دربارهی مبارزه با نژادپرستی، ستمگری و حقخوری.»
- در سال ۱۳۹۷ کتاب صوتی کشتن مرغ مینا نیز با صدای سپیده احمدی منتشر شد.
بخشیهایی از کتاب
«تا زمانی که مسائل را از نقطهنظر کسی نبینی، آن شخص را بهطور کامل درک نکردهای… تا زمانی که به زیر پوستش بروی و بههمراه آن قدم برداری.»
«تنها چیزی که از قانون اکثریت پیروی نمیکند، وجدان آدم است.»
«زمانهایی مثل این بود که فکر میکردم پدرم، که از اسلحه و تفنگ متنفر بود و هرگز در هیچ جنگی حضور نداشت، شجاعترین آدمی بود که تابهحال زیسته است.»
برای دریافت کتاب صوتی کشتن مرغ مقلد به سایت نوار مراجعه کنید و به جمع هزاران خواننده این کتاب محبوب بپیوندید.
کتاب «کشتن مرغ مینا» در لیست کتاب هایی است که باید پیش از مرگ خواند و من فکر می کنم دلیل پیشنهاد شدن کتاب در همه لیست های کتاب های ماندگار جهان، اتفاقی است که پس از خواندن در ذهن مخاطب شکل می گیرد. مجادله سر سیاه یا سفید پوست بودن نیست، این کتاب طغیان علیه تصمیمات اکثریت است. جایی در کتاب آمده: « من قبل از این که با دیگران زندگی کنم، باید بتونم با خودم زندگی کنم. وجدان آدم تنها چیزیه که نمیتونه تابع نظر اکثریت باشه.»
اتیکوسِ وکیل سرشناس شهر شجاعانه تسلیم اکثریت نمی شود و وکالت مرد سیاه پوستی را برعهده می گیرد که متهم به تجاوز است. داستان از زبان اسکات، دختر آقای وکیل ، بسیار معصومانه روایت می شود. اسکات شاهد بی طرفی است که دلایل تغییر رفتار مردم شهر با پدرش، خط کشی های نژاد پرستانه ، نابرابری های دادگاه و… را نمی فهمد. مثل همه کودکان جهان ذهنش بدون خط کشی ، دسته بندی و منفعت طلبی های آدم بزرگ هاست و نمی فهمد چرا رنگ پوست سرنوشت آدم های را تغییر می دهد. همه ما در زندگی حداقل یک بار بی دلیل طرف اکثریت را گرفته ایم چون از مواجهه با عواقب آن می هراسیم. عاقبت اندیشی اخلاق آدم بزرگ هاست اما اسکات، دختربچه صادقی است که دست مخاطب را می گیرد و رُک و رو راست روبروی وجدانش می نشاند. من فکر می کنم واکاوی درونی پس از خواندن راز موفقیت این شاهکار هنری است.
صحنه های دادگاه یکی از زیباترین قسمت های کتاب است و شخصیت پردازی اتیکوس در نقش پدر و موکل فوق العاده است. قبل از خواندن کتاب نمی دانستم پدر نویسنده کتاب وکیل بوده و اصلا نمی دانستم نل هارپرلی زن است! اما حالا دلیل حس و حال زیبای کتاب و عمق شخصیت پردازی ها را می فهمم، پدرها تا ابد بزرگترین قهرمان زندگی دختر بچه هایشان هستند مثل اتیکوس برای اسکات.
[…]
سلام سعیده جان.
خیلی ازت ممنونیم که این توضیحات خوب رو برامون نوشتی. 🙂