کتاب ماتیلدا؛ اثری خواندنی از بزرگترین قصهگوی قرن بیستم
رولد دال، نویسندهای است که اکثر ما، خاطرهای از آثار او در کودکیهایمان داریم. ماتیلدا، اثر بینظیر این نویسندهی شهیر، یکی از بهترین کتابهای نوشته شده برای کودکان و نوجوانان است. اما شاید نکته جالب اینجا باشد که ماتیلدا از آن کتابهایی است که در هر سنی میشود از خواندن آن لذت برد. من به شما قول میدهم بعد از خواندن این متن، برای خرید ماتیلدا و ورق زدن صفحههایش، وسوسه خواهید شد. باور نمیکنید؟ پس با ما همراه باشید!
شناسنامهی کتاب
- عنوان کتاب به زبان اصلی: Matilda
- عنوان کتاب به فارسی: ماتیلدا
- نویسنده: رولد دال
- سال انتشار: ۱۹۸۸
دربارهی کتاب ماتیلدا
«اگر میخواهید دنیا را از دریچهی چشم کودکان ببینید، چهار دستوپا روی زمین زانو بزنید و به بزرگسالانی که بالای سرتان چشمغره میروند و به شما امر و نهی میکنند، نگاه کنید». این نقلقول از مردی است که بعید است بچگیهایتان با یکی از آثار او گره نخورده باشد. باور نمیکنید؟ ماتیلدا را نخواندهاید؟ چارلی و کارخانهی شکلاتسازی را چطور؟ شرط میبندم، حتی اگر کتابش را نخواندهاید، فیلمش را که شاهکار تیم برتون است، دیدهاید. همهی ما با آنهمه شکلات کارخانهی عجیب و غریب ویلی وانکا خاطره داریم و دلمان خواسته مثل چارلی، صاحب یک کارخانه با آنهمه شکلات شویم. درست حدس زدید. چارلی و کارخانهی شکلاتسازی هم یکی از داستانهای جذاب جناب رولد دال است. در وصف قدرت شگرف رولد دال همین بس که برای همهی ما خاطرهی مشترکی بهنام ویلی وانکا ساخته است.
کتاب ماتیلدا، یکی از ویژهترین آثار رولد دال بهحساب میآید. داستان دربارهی دختری نابغه به اسم ماتیلدا است. ماتیلدا از سه سالگی خواندن و نوشتن را یاد گرفت، اما از نظر پدر و مادرش، دختر احمقی بهحساب میآید: «نکته خندهداری که در برخی از پدر و مادرها وجود دارد این است که حتی اگر فرزندشان چندشآورترین موجود عالم هم باشد، باز فکر میکنند او تحفه و تافته جدابافته است. اما گاهی به پدرو مادرهایی برمیخوریم که نقطهی مقابل گروه قبلی هستند، یعنی هیچ عشق و علاقهای به فرزندشان ندارند. خانم و آقای ورم وود یعنی پدرومادر ماتیلدا از این قماشاند».
آنها هیچ توجهی به استعداد ماتیلدا ندارند و علاقهی او به کتاب خواندن را کار مسخرهای میدانند. ازنظر آنها بهتر است ماتیلدا مثل آنها تلویزیون ببیند.
داستان با این فضاسازی شروع میشود و به مدرسه رفتن ماتیلدا، نقطهی شروع ماجرای اصلیست. ماتیلدا در مدرسه با معلمش، هانی، رابطهی عمیقی برقرار میکند. مدیر مدرسهی ماتیلدا، زن بدجنسی است که بچه ها را دوست ندارد و ماتیلدا میفهمد که او دارایی هانی را مصادره کرده و باعث شده که هانی در اتاقی محقرانه و در تنگدستی، زندگی کند. همین موضوع باعث میشود تا ماتیلدا، به فکر انتقام از این خانم مدیر بدجنس بیفتد.
آیا این کتاب برای شماست؟
نظر من درمورد کتابهایی که برای کودکان نوشته میشوند، مثل همان نظریست که همه دربارهی انیمیشنها دارند! با اینکه مخاطب اصلی این آثار کودکان هستند، اما نیاز است که بزرگترها هم کتابهای کودکان را بخوانند. بیان طنز و نثر روان و شگفتانگیز رولد دال، میتواند هر مخاطبی را از هر ردهی سنی، مجذوب خود کند.
روانشناسان بسیاری به والدین توصیهکردهاند برای علاقهمند کردن کودکان به کتاب و کتابخوانی، ماتیلدا را برایشان بخرند.
نثر روان و زبان طنز رولد دال، از ماتیلدا، کتاب شیرینی ساخته که محال است تا زمان تمام کردن کتاب، آن را رها کنید. ماتیلدا از آن دسته کتابهای ساده و دوستداشتنی است که با یکبار خواندنش، عاشقش میشوید.
در حاشیه
بسیاری از کارشناسان رولد دال را بهعنوان تأثیرگذارترین نویسندهی داستانهای کودکان در قرن بیستم میشناسند. با نگاه به فهرست کتابهای منتشرشده از او، این گفته را تأیید میکنید. آنها اعتقاد دارند نویسندگان زیادی در حوزهی ادبیات کودک، از دال الهام گرفتهاند. در این میان، ماتیلدا، یکی از بهترین داستانهای نوشتهی رولد دال بهحساب میآید.
تا کنون میلیونها نسخه از کتابهای این نویسنده، در سرتاسر جهان بهفروش رفته است و آثار او به زبانهای زندهی دنیا ترجمه شدهاند. به همین دلیل، دال را بزرگترین قصهگوی قرن بیستم نامیدهاند. همچنین رولد دال در لیست پنجاه نویسندهی برتر تاریخ بریتانیا در مجلهی تایمز، جایگاه شانزدهم را کسب کرده است و هرسال، به برترین نویسندههای طنز کودک و نوجوان، جایزهای تحت عنوان جایزهی رولد دال اهدا میشود.
کتاب صوتی ماتیلدا، این داستان جذاب در وبسایت نوار موجود است و میتوانید با خرید آن، روایت یک قصهی شنیدنی را هم به کودکانتان هدیه بدهید.
بخشهایی از کتاب
اگر من معلم بودم، برای این والدین شیفته، چیزهایی سرِهم میکردم که حسابی بچزند! مثلا مینوشتم: «پسر شما، ماکسیمیلیان، جدا افتضاح است! خدا کند یک کسب و کار خانوادگی داشته باشید که بتوانید بعد از ترک تحصیل، آنجا بچپانیدش! وگرنه محال است جای دیگری گیرش بیاید».
ماتیلدا گفت: «مامان، میشود من شامم را توی اتاقم بخورم؟ میخواهم کتاب بخوانم.» پدرش با عصبانیت به او نگاه کرد. «نخیر! افراد خانواده باید باهم شام بخورند و تا وقتی غذا تمام نشده هیچکس حق ندارد از پشت میز بلند شود!» ماتیلدا گفت «اما ما که پشت میز نیستیم، ما هیچوقت پشت میز نمینشینیم. همیشه بشقابمان را میگذاریم روی زانومان و تلویزیون تماشا میکنیم.»