کتاب مدیر یک دقیقه ای؛‌ راهنمایی برای مدیریت صحیح منابع انسانی

0

امروز می‌خواهیم کتاب «مدیر یک دقیقه ای» را معرفی کنیم. جملۀ «مدیر یک دقیقه ای سمبلی است که به هریک از ما یادآوری می‌کند که هر روز یک دقیقه به چهرۀ افرادی که بر آنها مدیریت می‌کنیم، نگاه کنیم و به خاطر بسپاریم که آنها مهم‌ترین منابع ما هستند.» از این کتاب نقل شده است. این جمله تأییدی بر این باور است که مدیریت روابط‌ با کسانی که با آ‌نها کار می‌کنیم یا برای ما کار می‌کنند جزء دشوارترین و البته مهم‌ترین قسمت‌های هر کسب و کار است. شما در محل کار خود چگونه با این مسئله روبه‌رو می‌شوید؟ از چه راهکارهایی هنگام مواجهه با مشکلات در حوزهٔ منابع انسانی استفاده می‌کنید؟ به نظر می‌رسد کتاب «مدیر یک دقیقه ای» راهنمای خوبی برای یافتن این پرسش‌ها باشد. با ما همراه باشید.

شناسنامه کتاب

  • عنوان: مدیر یک دقیقه ای
  • نویسنده: کن بلانچارد ـ اسپنسر جانسون
  • تعداد صفحات: ۱۰۴

آشنایی با نویسندگان کتاب مدیر یک دقیقه ای

اسپنسر جانسون فارغ‌التحصیل رشتهٔ روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا بود. او مدرک پزشکی‌اش را از کالج سلطنتی جراحان ایرلند گرفت. کتاب‌های او در زمینۀ موفقیت و مدیریت، بسیار محبوب و شناخته‌شده هستند. از جمله معروف‌ترین آنها «چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟»، «هدیه»، «قله‌ها و دره‌ها» و «مدیر یک دقیقه ای» را می‌توان نام برد.

رونیکس

جانسون در سال ۲۰۱۷ در ۷۸ سالگی درگذشت.

کن بلانچارد نویسندهٔ آمریکایی مدیر یک دقیقه‌ای است. او فارغ‌التحصیل رشته‌های فلسفه و جامعه شناسی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد است. بلانچارد دکترای خود را در رشتهٔ مدیریت اجرایی دانشگاه کورنل اخذ کرد. او اکنون به‌عنوان نویسنده، استاد، سخنران و مشاور در زمینۀ مدیریت سازمانی فعالیت می‌کند. او مدیر ارشد شرکت‌های کن بلانچارد است که در حوزۀ آموزشِ مدیریت و مشاوره فعالیت می‌کنند.

بلانچارد کتاب‌های زیادی در زمینۀ مدیریت نوشته است. مدیر یک دقیقه‌ای، که حاصل همکاری او با اسپنسر جانسون است، معروف‌ترین و پرفروش‌ترین آنهاست.

بهترین دقیقهٔ من دقیقه‌ای است که بر روی اشخاص سرمایه گذاری می‌کنم.

دربارۀ کتاب

کتاب مدیر یک دقیقه ای با یک ماجرا شروع می شود و در همان قالب هم دربارهٔ نحوهٔ مدیریت یک مجموعهٔ موفق، آموزش‌های لازم را ارائه می‌کند.

ماجرا از این قرار است که مدیر جوانی برای افزایش دانش خود در زمینهٔ مدیریت و یافتن پاسخ سؤال‌هایی که در این‌باره دارد، نزد مدیر موفق و کارکشته‌ای می‌رود. مدیر باتجربه درخواست مدیر جوان مبنی بر در اختیار گذاشتن تجربیاتش در حوزهٔ مدیریت را می‌پذیرد. اینجاست که مطالب آموزشی کتاب آغاز می‌شود. این مطالب در سه سرفصل اصلی با عنوان «سه رمز اصلی مدیریت یک دقیقه‌ای» است.

سرفصل‌های کتاب

راز اول: اهداف یک دقیقه‌ای

اهداف یک دقیقه‌ای: خلاصه

راز دوم: تشویق‌های یک دقیقه‌ای

تشویق‌های یک دقیقه‌ای: خلاصه

راز سوم: توبیخ‌های یک دقیقه‌ای

توبیخ‌های یک دقیقه‌ای: خلاصه

مدیر یک دقیقه‌ای توضیح می‌دهد

چرا اهداف یک دقیقه‌ای مؤثرند

چرا تشویق‌های یک دقیقه‌ای مؤثرند؟

چرا توبیخ‌های یک دقیقه‌ای مؤثرند؟

یک هدیه به خودتان

یک هدیه به دیگران

این کتاب در واقع حاصل مطالعات دو نویسندهٔ آن در زمینهٔ علوم روان‌شناختی، رفتاری و مدیریتی است. به همین دلیل حتی با وجود کم‌حجم بودن، جامع و کاربردی به نظر می‌آید. جالب اینجاست که از کتاب نه‌تنها در شرکت‌ها و در روابط کاری بلکه در سایر روابط اجتماعی و خانواده هم می‌توان بهره گرفت.

مدیر یک دقیقه‌ای در واقع به مدیری اطلاق می‌شود که در کمترین زمان بتواند با نگاهی تازه به موضوعاتی که شاید ساده به نظر می‌آیند تسلط خود را بر اوضاع و به‌ویژه کارکنانش حفظ کند. او قبل از سرمایه‌گذاری روی هر منبعی، توجهش را به‌سوی شکوفا کردن توانایی‌های منابع انسانیِ مجموعه‌اش معطوف می‌کند تا به‌موقع بهرۀ لازم را از قابلیت‌های ویژۀ هرکدام از آنها ببرد.

یک دقیقه بنشین و به اهدافت بنگر! به عملکرد خود نگاه کن! ببین آیا رفتار تو با اهدافت هم‌خوانی دارد یا نه.

بخش‌هایی از کتاب

بخش اهداف یک دقیقه‌ای

ترنل گفت: «بله، تعیین هدف یک دقیقه‌ای اولین راز و زیربنای مدیریت یک دقیقه‌ای است. ببین، در بیشتر سازمان‌ها وقتی از کارکنان و رؤسای آنها می‌پرسی که آنها چکار می‌کنند، در بیشتر مواقع با جواب‌های کاملا متفاوتی روبه‌رو می‌شوی. در بعضی از سازمان‌هایی که قبلا کار می‌کردم، بین تصوری که من از مسئولیتم داشتم و چیزی که مدیر تصور می‌کرد، تفاوت زیادی وجود داشت. بعد هم به‌خاطر انجام ندادن چیزی که اصلا فکر نمی‌کردم وظیفهٔ من باشد، به دردسر می‌افتادم.» (ص۲۴)

بخش توبیخ یک دقیقه‌ای

خانم براون گفت: «اوّل‌ازهمه، به‌محض اینکه کار خطایی را انجام می‌دهم، او مرا توبیخ می‌کند. دوم اینکه ازآن‌جاکه او دقیقا خطا و اشتباه من را مشخص می‌کند، می‌فهمم که او کاملا بر اوضاع مسلط است و من نمی‌توانم عذر و بهانه‌ای بیاورم. سوم اینکه او به شخصیت و احساسات من حمله نمی‌کند و تنها رفتارم را مؤاخذه می‌کند. به همین دلیل برایم خیلی آسان‌تر است که موضع تدافعی نگیرم. من سعی نمی‌کنم که با مقصر دانستن او و یا دیگران خطا و اشتباه خود را توجیه کنم. می‌دانم که او منصفانه رفتار می‌کند. و چهارم اینکه او در رفتارش ثبات دارد.» (ص۵۰)


در ادامه بخوانید: درس‌های مهمی که مدیران می‌توانند از پادشاهی حمورابی بگیرند
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.