اگر شما هم این مشکلات را دارید پس واقعا باهوش هستید
بیشتر مردم فکر میکنند افراد بسیار باهوش اَبَرانسانهایی هستند که هیچ مشکلی ندارند چون مغزشان در هر موقعیتی به کمکشان میآید و آنها مجبور نیستند با مشکلاتی که مردم عادی درگیرشان میشوند، دست و پنجه نرم کنند. اما حقیقت چیز دیگری است؛ افراد بسیار باهوش هرقدر هم که باهوش باشند بالاخره انسان هستند. مشکلات افراد باهوش با مشکلات افراد عادی به نوعی متفاوت هستند، اما همانقدر دردسرساز و چالشبرانگیزند. بسیاری اوقات این مشکلات میتوانند با عدم درک اطرافیان همراه شوند و باعث شوند افراد باهوش احساس تنهایی کنند. در این مقاله به چند مورد از معمولترین مشکلات افراد بسیار باهوش اشاره میکنیم، اگر شما هم این مشکلات را دارید پس واقعا باهوش هستید. شناختن این مشکلات به شما کمک میکند تا به درک بهتری از احساساتتان برسید و نیز اطرافیانتان هم میتوانند علت رفتارهای عجیب و غریب شما را پیدا کنند!
۱. حرفهای معمول روزانه حوصلهتان را سر میبرد
حرف زدن دربارهی یک موضوع معمولی میتواند برای شما بسیار سخت باشد. علت این است که ذهن شما پر از ایدههای بزرگ است. موضوعات مورد علاقهی شما احتمالا هنر، علم و فلسفه هستند و این موضوعات به ندرت در مکالمات روزمره پیدا میشوند. شما احساس میکنید وقتتان دارد تلف میشود و در دریایی از عبارات بیپایان روزمره و خستهکننده گرفتار شدهاید و درحال غرق شدن هستید. چیزی که شما میخواهید، یک همفکر است تا با هم ایدههایی دربارهی موضوعات مهم رد و بدل کنید.
۲. بیشتر از اینکه حرف بزنید، فکر میکنید
مغز شما طوری برنامهریزی شده است که همهی راه حلهای ممکن و پاسخهای مختلف یک مسئله را در نظر بگیرد، پس ممکن است شما نسبت به یک فرد معمولی زمان بیشتری احتیاج داشته باشید تا به نتیجهای برسید یا نظرتان را درمورد موضوعی بیان کنید.
به احتمال زیاد اگر مطمئن نباشید که پاسختان درست است یا فکر کنید ایدهای که میخواهید مطرح کنید چندان مهم نیست، اصلا صحبت نخواهید کرد. موضوعی که شما را درگیر میکند این است که افراد دیگر با عملکرد ذهن شما آشنایی ندارند و در برخورد با شما گیج میشوند و فکر میکنند شما عجیب و غریب، درونگرا یا بیعلاقه هستید.
۳. شغل شما به آسانی برایتان خستهکننده میشود
نیاز مغز شما به درگیر بودن دائمی با موضوعات جدیدتر و بزرگتر باعث میشود شغلی که زمانی برایتان جالب و هیجانانگیز بود، به کاری خستهکننده تبدیل شود. وقتی همهی راههایی که میتوانستید با آنها خلاقیت را وارد کارتان کنید امتحان کردید، شغلتان به یک درگیری هر روزه تبدیل میشود و شما صرفا میخواهید مسئولیتهایتان را تمام و انجام وظیفه کنید. علاوه بر همهی اینها، معمولا رئیستان شما را درک نمیکند و فقط میخواهد کار انجام شود.
۴. بعضی وقتها نمیتوانید عمل کنید
در دنیایی پر از افراد زرنگ و پُرکار که عمل کردن برای همه مهمتر از ایدههای بزرگ است، متفکر بودن کار سختی است. ممکن است گاهی آنقدر ذهنتان درگیر ایدههای بزرگ باشد که انگیزهی عمل کردن را فراموش کنید. متأسفانه گاهی دیگران این ویژگی را با تنبلی اشتباه میگیرند و همین مسئله باعث سرخوردگی شما میشود.
۵. در ارتباط اجتماعی، ناشی محسوب میشوید
دردسر شما به موارد بالا ختم نمیشود و این مورد نتیجهی همهی مشکلات قبلی است. اگر هنگام بحثهای معمول احساس ناراحتی میکنید، تا از موضوعی مطمئن نباشید در موردش حرف نمیزنید، ایدههای قدیمی که قبلا امتحان کردهاید برایتان الهامبخش نیستند و پرداختن به ایدهها برایتان جذابتر از عمل کردن به آنهاست، مردم شما را در دستهی افراد ناموفق در مناسبات اجتماعی قرار میدهند. آنها نمیدانند با این کار تنها فشار بیشتری بر دوش شما میگذارند و باعث میشوند بیشتر در فکر رفتار اجتماعیتان فرو بروید.
۶. به سختی عاشق میشوید
سفر شما در راه عشق از مردم عادی سختتر و طولانیتر است. از آنجا که شما بسیار محافظهکارتر، مستقلتر و تحلیلگرتر هستید، مردم این ویژگیهای شما را به اشتباه با سرد و خودبین بودن مرتبط میدانند. علاوه بر اینها، کمبود حس فوریت و اضطرار در شما میتواند باعث شود به سرعت عمل نکنید و عشقتان به تدریج فروکش کند.
هرقدر هم که درگیریهای روزانهی شما سخت باشند، نباید اجازه بدهید شما را از رشد و حرکت بازدارند. میتوانید با توضیح دادن برخی موارد برای دیگران به آنها کمک کنید تا درک بهتری از نیازهای شما به دست آورند و با این کار فرصتهای بیشتری برای پرورش ایدهها و موفقیتِ بیشتر خلق کنید.
برگرفته از: lifehack
به نظر من تصورتون از باهوش بودن اشتباهه
فکر کنم زیادی باهوشم 😁 مطلبتون خیلی خوب بود چون تا الان فکر میکردم این یه مشکله هم دوست داشتن کسی برام سخته دیگه چه برسه به عاشق شدن 🙂ممنونم
همش درس بود به جز آخری من رو همه کراشم😐😅