وظایف دیوان عالی کشور چیست؟

37

در نظام حقوقی ايران همانند بیشتر کشورها دیوان عالی کشور در رأس تشكيلات قضایی قرار دارد و قانون اساسی برای آن شأن و منزلت خاصی مقرر داشته و نظارت بر اجرای صحيح ‌قانون ‌در دادگاه‌ها و ايجاد وحدت ‌رویه‌ی قضایی را ازجمله‌ صلاحیت‌های ذاتی آن قرار داده است.
دیوان عالی کشور یکی از مهم‌ترین نهادها در سیستم قضایی کشور و عالی‌ترین مرجع قضایی در ایران است که مطابق با اصل ۱۶۱ قانون اساسی کشور به‌منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویه‌ی قضایی و انجام مسئولیت‌هایی که طبق قانون به آن محول می‌شود براساس ضوابطی که رئیس قوه‌ی قضاییه تعیین می‌کند، تشکیل شده است.

دیوان عالی کشور از دو بخش شعب و دادسرای دیوان تشکیل شده است که در ادامه به بیان توضیحاتی در این خصوص می‌پردازیم.


حتما بخوانید: اعاده دادرسی چیست و در چه شرایطی امکان‌پذیر است؟

شعب دیوان عالی کشور

دیوان عالی کشور در تهران مستقر است اما درصورتی‌که رئیس قوه‌ی قضاییه لازم بداند می‌تواند در شهرستان نیز به تشکیل شعبی از دیوان مبادرت نماید. تعداد شعب دیوان به تعداد نیاز خواهد بود. در حال حاضر در کشور ۵۲ شعبه‌ی دیوان وجود دارد که علاوه بر تهران، شعبی نیز در استان قم قرار دارد. تهران به‌عنوان مقر اصلی با ۴۵ شعبه، بیشترین تعداد شعب دیوان عالی کشور را داراست. هر شعبه‌ی دیوان دارای سه عضو است که یکی از آنها رئیس شعبه و دو تن دیگر مستشاران شعبه هستند و به تعداد لازم عضوِ معاون دارد که می‌توانند وظایف مستشار یا رئیس را بر عهده بگیرند. حق انشای رأی با رئیس و مستشار است. رئیس شعبه‌ی اول، رئیس دیوان عالی کشور است که مطابق با اصل ۱۶۲ قانون اساسی ایران باید مجتهد، عادل و آگاه به امور قضایی باشد و رئیس قوه‌ی قضاییه او را برای مدت ۵ سال با مشورت قضات دیوان عالی کشور انتخاب می‌کند.

رونیکس

دادسرای دیوان عالی کشور

در معیت دیوان عالی کشور دادسرای کل کشور وجود دارد که ریاست آن بر عهده‌ی دادستان کل کشور است که بنا بر اصل ۱۶۲ قانون اساسی باید مجتهد، عادل و آگاه به امور قضایی باشد و رئیس قوه‌ی قضاییه او را برای مدت ۵ سال با مشورت قضات دیوان عالی کشور انتخاب می‌کند.

دادسرای کل، علاوه بر دادستان کل کشور از تعدادی معاون و دادیار تشکیل شده که تحت نظارت ایشان به انجام برخی وظایف مبادرت می‌نمایند. دادسرای کل، یک مدیر دفتر و تعدادی کارمند اداری دارد که انجام امور اداری را برعهده دارند.

وظایف دیوان عالی کشور

دیوان عالی کشور

مطابق با اصل ۱۶۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سایر قوانین وظایف دیوان عالی کشور به شرح زیر است:

۱. نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم

یکی از وظایف دیوان عالی کشور که شاید بتوان گفت مهم‌ترین وظیفه‌ی دیوان نیز محسوب می‌شود نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم است که از طریق نقض و ابرام آرای صادره از دادگاه‌ها انجام می‌شود. (ابرام به معنای تأیید رأی صادرشده از دادگاه است.)

در توضیح باید بگوییم که یکی از طرق شکایت از آرای صادره توسط دادگاه‌ها فرجام‌خواهی است. رسیدگی دیوان عالی کشور نیز رسیدگی فرجامی نام دارد. در مرحله‌ی فرجام، دیوان عالی کشور وارد ماهیت دعوا نمی‌شود (رسیدگی ماهوی یعنی مجددا پرونده مورد رسیدگی و قضاوت قرار بگیرد و رأی صادر شود) و صرفا رسیدگی شکلی می‌نماید؛ یعنی به تشخیص انطباق یا عدم انطباق رأی مورد درخواست فرجامی با موازین شرعی و مقررات قانونی می‌پردازد؛ بنابراین دیوان عالی کشور پرونده را مجددا بررسی ماهیتی نمی‌کند، درنهایت یا رأی مورد اعتراض را تأیید (ابرام) می‌کند یا آن را نقض می‌کند و چنانچه نقض کرد چون صلاحیت رسیدگی به ماهیت پرونده را ندارد و مجددا پرونده مورد قضاوت دیوان قرار نمی‌گیرد، پرونده را برای رسیدگی مجدد و صادر کردن رأی مناسب به دادگاه پایین‌تر ارجاع می‌دهد. همچنین اگر رسیدگی دادگاه را از نظر تحقیقات ناقص تشخیص بدهند، رأی را نقض و پرونده را جهت تکمیل تحقیقات و صدور رأی مجدد به همان دادگاه صادرکننده‌ی رأی قبلی اعاده می‌دهند. شعب دیوان عالی کشور به‌نوبت به پرونده‌ها رسیدگی می‌کنند، مگر در مواردی که به‌موجب قانون رسیدگی خارج از نوبت مقرر باشد یا در جرایمی که به تشخیص رئیس دیوان عالی کشور موجب جریحه‌دار شدن احساسات عمومی‌ شود و رسیدگی خارج از نوبت ضرورت داشته باشد.

(رسیدگی خارج از نوبت بدان معناست که قاضی دادگاه بدون توجه به دفترِ تعیینِ اوقاتِ رسیدگی به پرونده‌ها وقتی نزدیک‌تر برای رسیدگی تعیین کند، هدف قانونگذار در این موارد ضرورت رسیدگی سریع‌تر به این پرونده‌ها خارج از نوبت عادی پرونده‌های دیگر است. به بیان ساده جلسه‌ی خارج از نوبت نزدیک‌تر از وقتی است که در دفتر تعیین اوقات دادگاه برای جلسات عادی تعیین شده است.)

رسیدگی فرجامی در دیوان عالی کشور بدون احضار طرفین دعوا یا وکلای آنان انجام می‌شود، مگر آنکه شعبه‌ی رسیدگی‌کننده حضور آنان را لازم بداند.

۲. ایجاد وحدت رویه‌ی قضایی

قضات دادگاه‌ها كه مسئوليت سنگين داوری و صدور حکم راجع به اختلافات اشخاص و دعاوی آنها بر عهده‌ی آنان گذارده شده مکلف‌اند حكم هر دعوا را بر اساس قوانين مدون صادر کنند؛ ولی مواردی پیش می‌آید كه متن قانون صراحت ندارد و بايد با تفسير قانون، حكم قضيه را از آن استنباط كرد. در چنین مواردی گاه از يك قانون تفسیرهای مختلف می‌شود كه نتيجه‌‌ی آن صدور آرای مختلف در موارد مشابه است. برای جلوگیری از اين امر قانونگذار مقرر داشته هيئت عمومی ‌دیوان عالی کشور در باب تفسير درست قانون اظهارنظر کند. هيئت عمومی ‌نيز در اين موارد به‌طور مجرد، یعنی بدون توجه به اوضاع و احوال دعوای خاصی نظر خود را اعلام می‌کند و رأی اكثريت هيئت عمومی ‌در حکم قانون و اعتبار آن کلی و دائمی است و جز با قانون قابل تغيير نيست.

ماده‌ی ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری در این خصوص مقرر نموده است: هرگاه از شعب مختلف دیوان عالی کشور یا دادگاه‌ها نسبت به موارد مشابه اعم از حقوقی، کیفری و امور حسبی با استنباط متفاوت از قوانین، آرای مختلفی صادر شود، رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور مکلف‌اند نظر هيئت عمومی دیوان عالی کشور را به‌منظور ایجاد وحدت رویه‌ی قضایی درخواست کنند. هر یک از قضات شعب دیوان عالی کشور یا دادگاه‌ها یا دادستان‌ها یا وکلای دادگستری نیز می‌توانند با ذکر دلیل از طریق رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور، نظر هيئت عمومی دیوان عالی کشور را درباره‌ی موضوع درخواست کنند. هيئت عمومی دیوان عالی کشور به ریاست رئیس دیوان عالی یا معاون او و با حضور دادستان کل کشور یا نماینده‌ی او و حداقل سه‌چهارم رؤسا و مستشاران و اعضای معاون تمام شعب تشکیل می‌شود تا موضوع مورد اختلاف را بررسی و نسبت به آن اتخاذ تصمیم کنند. رأی اکثریت در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است؛ اما نسبت به رأی قطعی شده بی‌اثر است. درصورتی‌که رأی، اجرا نشده یا در حال اجرا باشد و مطابق رأی وحدت رویه‌ی هيئت عمومی دیوان عالی کشور، عمل انتسابی جرم شناخته نشود یا رأی به جهاتی مساعد به حال محکوم‌علیه باشد رأی هيئت عمومی نسبت به آرای مذکور قابل تسری است و مطابق مقررات قانون مجازات اسلامی عمل می‌شود.

۳. حل اختلاف در صلاحیت و تعیین مرجع صالح

درصورتی‌که دادگاه رسیدگی‌کننده خود را صالح به رسیدگی نداند با صدور قرار عدم صلاحیت پرونده را به دادگاه صالح ارسال می‌کند. در این صورت ۲ فرض وجود دارد: ممکن است این دادگاه خود را صالح به رسیدگی بداند و اقدام به رسیدگی نماید، یا اینکه ادعای عدم صلاحیت دادگاه اولی را نپذیرد و همچنان معتقد باشد که همان دادگاه باید به رسیدگی اقدام می‌نمود. در این صورت اختلاف در صلاحیت پیش می‌آید. برای مثال دادگاه عمومی اصفهان در رسیدگی به یک پرونده خود را صالح نمی‌داند و با صدور قرار عدم صلاحیت پرونده را برای رسیدگی به دادگاه انقلاب تبریز می‌فرستد. حال اگر دادگاه انقلاب تبریز خود را صالح بداند که مشکلی پیش نمی‌آید و باید رسیدگی کند اما اگر خود را صالح نداند بلکه همان دادگاه عمومی اصفهان را صالح به رسیدگی بداند در این صورت اختلاف در صلاحیت محقق شده و پرونده باید به مرجع حل اختلاف ارسال شود. دیوان عالی کشور در کنار دادگاه تجدیدنظر استان، حل اختلاف در صلاحیت را در موارد معینی برعهده دارند. چنانچه اختلاف در صلاحیت بین دادگاه‌های دو حوزه‌ی قضایی از دو استان مختلف باشد دیوان عالی کشور حل اختلاف می‌کند و همچنین حل اختلاف بین دادگاه‌های مختلف از یک استان نیز با دیوان عالی کشور است. مثلا حل اختلاف بین دادگاه نظامی و انقلاب تهران با دیوان عالی کشور است.

تعیین مرجع صالح وظیفه‌ی دیگر دیوان عالی کشور است. این احتمال وجود دارد که دادگاه‌های انقلاب، نظامی یا عمومی در رسیدگی به دعوایی که در آنجا مطرح شده با اعتقاد به اینکه مرجعی غیر دادگستری (مثلا اداره‌ی ثبت یا کمیسیون ماده‌ی صد شهرداری) صلاحیت دارد از خود نفی صلاحیت کنند. در این صورت از ارسال مستقیم پرونده به این مراجع منع شده‌اند. بلکه پرونده را باید برای تعیین مرجع صالح به دیوان عالی کشور ارسال کنند تا دیوان با بررسی‌های خود، مرجع صالح را تعیین و پرونده را به آن مرجع ارسال کند.

۴. رسیدگی به تخلفات رئیس‌جمهور

بر اساس بند ۱۰ از اصل ۱۱۰ قانون اساسی یکی از وظایف و اختیارات مقام معظم رهبری عزل رئیس‌جمهور است. عزل رئیس‌جمهور توسط عالی‌ترین مقام کشور در صورتی امکان‌پذیر است که مصالح کشور ایجاب نموده و علاوه بر آن دیوان عالی کشور او را به تخلف از وظایف قانونی محکوم کرده باشد.

خالی از لطف نیست که بدانید مطابق با اصل ۱۴۰ قانون اساسی رسیدگی به اتهام رئیس‌جمهور و معاونان وی در مورد جرائم عادی با اطلاع مجلس شورای اسلامی در دادگاه‌های عمومی دادگستری انجام می‌شود.

۵. تجویز اعاده‌ی دادرسی نسبت به احکام کیفری

درخواست اعاده‌ی دادرسی نسبت به احکام کیفری در حال باید به دیوان عالی کشور تقدیم شود. این مرجع بعد از احراز منطبق بودن موضوع درخواست با یکی از بندهای ماده‌ی ۴۷۶ قانون آیین دادرسی کیفری با تجویز اعاده‌ی دادرسی رسیدگی مجدد را به دادگاه هم‌عرض دادگاه صادرکننده‌ی حکم قطعی ارجاع می‌دهد و در غیر این صورت قرارِ رد اعاده‌ی دادرسی را صادر می‌کند. دیوان عالی کشور غير از پذيرش يا رد درخواست اعاده‌ی دادرسی اقدام ديگری انجام نمی‌دهد.

(مراد از دادگاه هم‌عرض، دادگاه صالح دیگری از نوع دادگاه صادرکننده‌ی حکم است، مثلاً اگر رأی از دادگاه کیفری ۲ مجتمع ولیعصر تهران صادرشده باشد بعد از تجویز اعاده‌ی دادرسی دیوان پرونده را برای رسیدگی مجدد به دادگاه کیفری ۲ مجتمع شهید مطهری تهران ارجاع می‌دهد.)

۶. موافقت با احاله‌ی پرونده‌ی کیفری

احاله به معنای محول نمودن رسیدگی به یک پرونده از یک دادگاه به دادگاه دیگر برای آسان‌تر شدن رسیدگی است. برای مثال چنانچه محل وقوع جرم از دادگاه صالح دور باشد به‌نحوی‌که دادگاهِ دیگر به علت نزدیک بودن به محل وقوع جرم آسان‌تر بتواند رسیدگی کند احاله صورت می‌گیرد.

در چنین مواردی چنانچه پرونده از حوزه‌ی قضایی یک استان به استان دیگر احاله شود باید با تقاضای دادستان یا رئیس حوزه‌ی قضایی مبدأ و موافقت دیوان عالی کشور صورت پذیرد.

هم‌چنین به‌منظور حفظ نظم و امنیت عمومی بنا به پیشنهاد رئیس قوه‌ی قضاییه یا دادستان کل کشور و تجویز دیوان عالی کشور رسیدگی به حوزه‌ی قضایی دیگر احاله می‌شود.

تهیه شده در: chetor.com

مانند یک حقوق‌دان، متن قرارداد خود را حرفه‌ای تنظیم کنید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین دیدگاه‌ها (از 37 دیدگاه)
  1. فرشید می‌گوید

    سلام و خسته نباشید ، بنده در پرونده ی خیانت در امانت شاکی بوده ولی با توجه به مدارک معتبر راجع به پرونده قرار منع تغییب صادر گردیده ، پس از مراجعه با دیوان یکی از کارشناسان اعلام داشت که فقط به پرونده های که متشاکی به رای معترض باشد رسیدگی میشود و اگر در پرونده عنوان شاکی را داشته باشی نمیتوانی به دیوان درخواست رسیدگی کنی ، آیا چنبن چیزی درست است ؟؟؟ لطفا راهنمایی کنید خیلی مهمه

    1. مهوش اسحاقی می‌گوید

      سلام و تشکر
      تحقیقات مقدماتی کلیه جرائم توسط دادسرا صورت میگیرد مگر در موارد استثنائی، بعد از تحقیقات مقدماتی چنانچه دادسرا عقیده بر آن داشته باشد که جرم محرز است قرار جلب به دادرسی و در صورت جرم نبودن عمل ارتکابی قرار منع تعقیب صادر می شود، در صورت صدور قرار منع تعقیب شاکی حق دارد به قرار صادره اعتراض کند. رسیدگی به این اعتراض در صلاحیت دادگاه کیفری دو محل است. بنابراین شما به عنوان شاکی حق اعتراض به قرار منع تعقیب را قانونا دارید. حتی اگر قرار جلب به دادرسی صادر می شد و در دادگاه کیفری دو بعد از رسیدگی رای بر برائت متهم صادر میشد بازهم شخص شاکی حق تجدیدنظر خواهی یا در صورت غیابی بودن رای حق واخواهی از رای را داشت.
      موفق باشید

  2. اهورا بلوچ می‌گوید

    با سلام
    در سال ۸۵ بنده به دلیل ارتکاب جرمی محکوم شده و قادر به اثبات بیگناهی خویش نبودم و حکم شش ماه حبس تعلیقی به مدت دو سال صادر و طی شد.در سال ۹۵ دلایلی بر عدم ارتکاب جرم توسط بنده پیدا شد و جرم افترای عملی شخص دیگری در دادگاه ثابت و حکم مقتضی صادر شد که متعاقب آن من اقدام به ثبت اعاده دادرسی مطابق بند ب و ج ماده ۴۷۴،در دیوان عالی کشور نمودم اما دیوان عالی کشور اقدام به رد دادخواست نمود.دلیل چه بود و آیا میتوان به این تصمیم اعتراض نمود؟
    با تشکر

  3. حمید محمدی سنکل اباد می‌گوید

    به نام خدا. سلام و عرض ادب و احترام به روح پر فتوح امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی
    اینجانب حمیدمحمدی سنکل اباد فرزند یحیی در سال 93یک دستگاه خودرو سواری روآ ازنمایشگاه مهربان به مالکیت مصطفی دادمحمدی خریداری کردم که متاسفانه بعداز نوشتن قولنامه بنگاه دار به بهانه اینکه مهر نمایشگاه در دسترس نیست از دادن قولنامه به اینجانب امتناع ورزید ومدعی شد که چندروزبعدقولنامه به شمامیدهم امابعدازگذشت چندروز قولنامه ای جعلی درست کرد وشکایتی مطرح کرد که خودرو را به اجاره به من داده و شورای حل اختلاف هم اینجانب را محکوم به پرداخت دوباره ی مبلغ خودروکرد بعدازآن اینجانب به دادگاه مراجعه وشکایت کردم که قولنامه ای که به شورای حل اختلاف ارائه داده شده جعلی میباشد که پرونده3مرتبه به کارشناسی ارجاع داده شدوجعلی بودنش ثابت شد که درسال 97 شعبه 137مجتمع امام خمینی شهرمشهد برای متهم چهار فقره حبس سه سال و نیم و پرداخت ضرروزیان اینجانب را صادرکرد که بعدازگذشت چندروز متهم من را تهدید کرد که اگر رضایت ندهی با نفوذی که دارم رای دادگاه را به نفع خودم تغییر میدهم اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون همه چیز برای دادگاه وکارشناسان روشن و رای صادر شده بود اما متأسفانه شعبه 30 تجدیدنظر ساجدی دریک جلسه رسیدگی متهم را تبرعه ورای دادگاه را به نفع متهم تغییر داد درصورتی که درشعبه 137 اظهارات شاهد متهم طبق رای صادرشده بانظریه کارشناسان مطابقت نداشت که اینجانب زمانی که به رئیس شعبه 30اعلام کردم که پرونده 3مرتبه کارشناسی شده و اظهارات شاهدمتهم طبق رای شعبه 137 بانظریه ی کارشناسان مطابقت ندارد ایشان با لحن بسیار بدی گفتند که اگر تمام کارشناسان مشهدهم نظربدهند برای من مهم نیست وبنده راازاتاق بیرون کردندبنابراین اینجانب ازشماعاجزانه تقاضای رسیدگی به پرونده را دارم..انشاءالله خداوند سایه شما راهمیشه بر سر این مرز و بوم مستدام بدارد..ممنون بابت رسیدگیتون.تو را بخدا برام کاری بکنید اینها با تبانی با همدیگر زندگی ام رو بهم ریختن