با افرادی که اعتماد به‌ نفس کاذب دارند، چگونه رفتار کنیم؟

15

داشتن اعتماد‌به‌نفس ویژگی بسیار خوبی است و می‌تواند موجب پیشرفت شما در زندگی شود. اگر فردی با اعتماد‌به‌نفس هستید، دیگران هم به شما اعتماد می‌کنند، با افراد غریبه و ناآشنا، راحت‌تر ارتباط برقرار کنید و روی‌هم‌رفته خوشحال‌تر خواهید بود. با اعتماد‌به‌نفس کم مطمئنا نمی‌توانید فرد شادی باشید. از طرفی خود‌شیفتگی و داشتن اعتماد‌ به‌ نفس کاذب ویژگی فردی و اجتماعی مناسبی نیست. ارتباط برقرارکردن و برخورد با این قبیل افراد علاوه بر اینکه کاری سخت است، خسته‌کننده و در مواقعی حتی ناراحت‌کننده است.

در این مقاله، به این موضوع می‌پردازیم که با فرد خود‌شیفته‌‌ای که هیچ‌گاه مغلوب نمی‌شود و هیچ شکی به خودش ندارد یا به دیگران احترام نمی‌گذارد، چگونه برخورد کنیم؟ چگونه در کنار این آدم کار کنیم یا حتی دوست یا عضوی از خانواده‌ی او باشیم؟


حتما بخوانید: عزت نفس چیست؛ چرا باید عزت نفس داشته باشیم؟

بررسی مشکل

داشتن اعتماد‌به‌نفس و غرور کاذب چه ایرادی دارد؟ مطمئنا افرادی که این خصوصیت اخلاقی را دارند، آن را ویژگی بدی نمی‌دانند. پس چرا این رفتار در دیگران شما را آزار می‌دهد؟ به‌طور قطع دلایل زیادی وجود دارد که چرا کار‌کردن با فرد متکبر و مغرور دلچسب نیست. شاید به این دلیل باشد که این‌گونه افراد به آرا و نظرات‌ خودشان بیش‌ازحد اطمینان دارند و درنتیجه به حرف هیچ‌کس دیگری گوش نمی‌دهند؛ این ویژگی‌ها به این معناست که افراد مغرور بیش‌ازحد خوش‌بین و بلند‌پروازند و بیشتر از توانایی‌شان مسئولیت می‌پذیرند. شاید دلیلش این باشد که آنها نقاط ضعف خود را نمی‌پذیرند و به همین دلیل است که با مشکل مواجه می‌شوند و نمی‌توانند خودشان را اصلاح کنند. در‌نتیجه باعث می‌شود فرد احساس تظاهر و خود‌بزرگ‌بینی کند و وجودش دیگران را آزار بدهد، حتی شاید چون خود را بالاتر و مهم‌تر از دیگران می‌داند، به چشم تحقیر به آنها نگاه می‌کند.

رونیکس

اگر یکی از همکاران یا حتی رئیس شما فردی خود‌شیفته و مغرور است، این موضوع می‌تواند موقعیت شغلی شما را به خطر بیندازد. زیرا این افراد مشکلاتی را برای شما و سازمان‌تان به وجود می‌آورند یا اگر فردی را با این خصوصیت در میان اعضای خانواده یا دوستان خود سراغ دارید، دیدن اینکه آنها با رفتارشان خود را مضحکه‌ی خاص و عام می‌کنند و مدام مجبور هستید به تعریف و تمجید‌های آنها از خود گوش دهید، بسیار آزار‌دهنده است. پس شما باید در برخورد با این افراد چگونه رفتار کنید؟

افرادی را که اعتماد به نفس کاذب دارند بیشتر بشناسیم

درک افرادی با اعتماد به نفس کاذب

عموما دو نوع تیپ شخصیتی برای افراد با اعتماد به نفس کاذب وجود دارد که رفتارهای متفاوتی از یکدیگر دارند. در ادامه راجع به این دو تیپ شخصیتی بیشتر صحبت می کنیم:

خودشیفته‌ها

افراد مغرور و خودخواه انواع مختلفی دارند و البته دلایل زیادی نیز برای وجود خودخواهی و تظاهر در افراد وجود دارد. برای نمونه، یک دلیل می‌تواند این باشد که آنها «خودشیفته» هستند. «خودشیفتگی» تیپ شخصیتی است که برای اولین‌بار فروید آن را مطرح کرد. در این حالت، فرد در ظاهر اعتماد‌به‌نفس کاذب دارد و خود را از دیگران بالاتر و بهتر می‌داند. در موارد حاد، فرد تصور می‌کند که شکوه و جلال زیادی دارد، به‌طوری که خود را فردی شکست‌ناپذیر و خداگونه می‌پندارد، اما در واقعیت این‌طور نیست.

«نارسیست» یا «خود‌شیفته» از افسانه‌ی یونانی «نارسیس» (نرگس، اسطوره‌ی نارسیسیوس) گرفته‌شده‌است. در این داستان، نارسیس عاشق انعکاس تصویر خود در آب می‌شود و از فرط این عشق، آن‌قدر بر لب رود به تماشای تصویر خودش می‌نشیند که به تدریج سست و ضعیف می‌شود و درنهایت، جان می‌دهد و به گل کوچکی (با همین نام) تبدیل می‌شود.

نشانه‌های وجود این نوع خود‌شیفتگی در افراد شامل مهم پنداشتن خود، همدردی‌نکردن با افراد، تلاش برای جلب توجه دیگران و علاقه به اغراق‌کردن در موفقیت‌ها و استعداد‌های خود است. اما آیا این افراد آن‌طور که به‌نظر می‌رسد، شکست‌ناپذیر هستند؟

واقعیت این است که اغلب این‌‌طور نیست. به عقیده‌ی فروید فرد «خود‌شیفته» از حس خودبزرگ‌بینی‌اش به عنوان مکانیسم دفاعی در برابر دیگران استفاده می‌کند. شاید این افراد در کودکی دچار کمبود محبت شده‌اند، بنابراین در بزرگسالی تصمیم می‌گیرند که توجه و علاقه‌ی دیگران را به سمت خود جلب کنند. یا شاید به این دلیل که از دنیای واقعی می‌ترسند و نمی‌خواهند آسیبی از آن ببینند، خودشان را شکست‌ناپذیر تصور می‌کنند تا احساس امنیت و آرامش کنند. نکته‌ی دیگر این است که خودشیفته‌ها در عین حال که به نظر می‌رسد که از خود رضایت دارند، ولی به قدردانی و تحسین دیگران برای افزایش عزت‌ نفس خود نیازمندند و در غیر این صورت، احساس پوچی و درماندگی می‌کنند.

افراد «خود‌شیفته» در مقابل انتقاد‌ها واکنش بسیار بدی از خود نشان می‌دهند. به همین دلیل حمله به شخصیت آنها به امید اینکه به خودشان بیایند، راه‌حل مناسبی نخواهد بود. در این مواقع، شما باید مراقب رفتار خود باشید و مؤدبانه با این افراد برخورد کنید؛ مگر اینکه بخواهید ضربه‌ی جبران‌ناپذیری به عزت‌نفس آنها وارد کنید و دل آنها را بشکنید.

افراد دارای اعتماد‌به‌نفس کاذب

دلیل اعتماد به نفس کاذب

دسته‌ی دیگری از این افراد فقط اعتماد به نفس کاذب دارند و این ویژگی کاملا در آنها مشخص است. این ویژگی در افراد، معمولا در نتیجه‌ی تشویق‌های فراوان اطرافیان و کسب تجربه‌های مثبت بی‌شمار در زندگی به‌وجود می‌آید که آنها را به موفقیت عادت می‌دهد و به این باور می‌رسند که موفق و حتی برتر از سایرین هستند. آنها می‌گویند یک فرد معمولی به «توهین» تقریبا ده‌برابر بیشتر از «تعریف و تمجید» اهمیت می‌دهد و به همین دلیل است که اعتمادبه‌نفس بیشتر ما مانند افراد خوشیفته بی‌حدومرز نیست. نداشتن اعتمادبه‌نفس بی‌حدوحصر بسیار خوب است، چون فردی که هیچ شکی به خودش نداشته باشد می‌تواند گرفتار دام‌هایی شود که پیش از این گفتیم. چنین فردی، دیگران را از خودش دور می‌کند و خود را به دردسر می‌اندازد. گاهی این نشانه‌ی شخصیتی ناشی از رفتار والدینی است که فرزندان خود را بیش‌ازحد تشویق می‌کنند و نقص‌های آنها را نادیده می‌گیرند.

چنین افرادی دچار توهم هستند، اما ثبات روانی بیشتری نسبت به افراد «خود‌شیفته» دارند. آنها احتمالا درک بهتری از واقعیت دارند و نسبت به توهین‌ها و اهانت‌های افراد دید مثبت‌تری دارند. آنها به‌رغم اعتمادبه‌نفسی که دارند، بیش‌ازحد به خودشان اهمیت نمی‌دهند و به‌اندازه‌ی افراد خودشیفته، دیگران را حقیر و خود را برتر نمی‌شمارند.

ارتباط با افرادی که اعتماد‌به‌نفس کاذب دارند

اولین کاری که باید انجام بدهید، بررسی این مسئله است که طرف مقابل‌تان تا چه حد «خود‌شیفته» است. دانستن این موضوع در نحوه‌ی رفتار شما با آنها تأثیر زیادی دارد. همان‌طور که قبلا گفته شد، در مقایسه با افرادی که اعتماد به نفس دارند احتمالا رفتار شما با خودشیفته‌ها با دقت و زیرکی بیشتری خواهد بود.

شما شخصا می‌توانید به افرادی که اعتماد به‌نفس کاذب دارند، کمک کنید تا این خصلت خود را کنار بگذارند و به زندگی عادی برگردند، اما با روشی دوستانه و مسالمت‌آمیز که احساس کنند هنوز مورد حمایت شما هستند. شما آماده‌ی کمک به این افراد هستید و می‌خواهید به آنها بگویید که هیچ‌کس کامل نیست اما همین موضوع است که افراد را از یکدیگر متمایز می‌کند. البته شما باید رابطه‌ی خوبی با این افراد برقرار کنید تا بتوانید از پس این کار برآیید، بنابراین ابتدا باید با آنها دوست باشید. سپس در مورد رفتار‌های خودشیفتگی‌شان با شوخی به آنها صحبت کنید؛ از این به بعد وقتی تصویر خود را در ویترین‌های مغازه‌ها برانداز می‌کنند، یا وقتی برنامه‌های بلندپروازانه می‌چینند، با شوخی آنها را متوجه عیب‌شان کنید.

این رفتار کفایت می‌کند که آنها کمی فروتنی به‌خرج دهند و متوجه شوند که مشکل اعتماد‌به‌نفس دارند. به‌علاوه، زمانی که آنها بیش‌ازحد به نقشه‌ی پیشنهادی‌شان‌ اطمینان دارند یا ممکن است این نقشه‌ جان خودشان یا بقیه را به‌خطر بیندازد، با صراحت و بدون شوخی با آنها صحبت کنید در این صورت، این افراد از شما به‌خاطر راهنمایی و مشاوره تشکر می‌کنند و اگر شما بتوانید این کار را برای آنها انجام بدهید و به این اشخاص نشان دهید که خالصانه و بدون هیچ چشم‌داشتی مراقب آنها هستید، حداقل می‌توانید کاری کنید که آنها در تصمیم‌های خود تجدید‌نظر کنند. حالا اگر شما با یکدیگر دوست نیستید و بعید هم هست که بتوانید رابطه‌ای دوستانه با یکدیگر داشته باشید، باید چه‌کار کنید؟

در این صورت، باید به آنها نشان‌ دهید که هنوز نگران‌شان هستید، اما لزوما نمی‌توانید رفتارهایشان را عوض کنید. با آنها مانند خودشان رفتار کنید. حتما این افراد را مجاب کنید که رفتارشان اشتباه است. اگر می‌توانید از چند نفر برای انجام این کار مشورت بخواهید و مطمئن شوید که آنها این نگرانی شما را در مورد حل مشکل اعتماد‌به‌نفس کاذب در افراد درک می‌کنند و سعی می‌کنند این مشکل را حل کنند.

برخورد با افراد «خود‌شیفته»

برخورد با افراد خود شیفته

رفتار با افراد «خود‌شیفته» در مقایسه با افراد دارای اعتماد‌به‌نفس کاذب، سخت‌تر است. نباید به آنها بفهمانید که در مورد بی‌عیب و نقص و کامل‌بودن خود دچار توهم هستند. برای انجام این کار، باید از روش‌های بهتری استفاده کنید و با احتیاط بیشتری هم عمل کنید. برای مثال می‌توانید این افراد را سرزنش کنید و به آنها بگویید که نگران‌شان هستید، اما باید طوری این کار را انجام بدهید که تصور نکنند قصد تخریب شخصیت آنها را دارید. به این منظور، می‌توانید از روش ساندویچی استفاده کنید که بسیاری از معلم‌ها نیز از آن استقبال کرده‌اند. (همه‌ی کودکان واقعا خود‌شیفته هستند). در این روش، شما باید انتقاد و اعتراض خود را نسبت به وجود این رفتار در افراد تنها در دو جمله‌ی مثبت بیان کنید. به‌طوری‌ که شما انتقادها را فقط در دو جمله‌ی مثبت خلاصه می‌کنید. برای مثال می‌توانید بگویید: من فکر می‌کنم که شما به بهترین نحو این تیم را اداره می‌کنید. من کمی در مورد مشتریان جدیدی که شما برای‌مان پیدا کرده‌اید، نگران هستم، اما در مجموع، اینکه می‌توانید به خوبی اوضاع و شرایط را مدیریت کنید خیلی عالی است. در این روش، شما تقریبا راهی برای دخالت در حل مشکل خود‌شیفتگی آنها پیدا کرده‌اید. همچنین می‌توانید از خود آنها برای حل این مشکل کمک بگیرید (در صورتی که برایتان اهمیتی ندارد که افراد خود‌شیفته برای استفاده از این روش از شما تشکر نکنند). برای این کار سر صحبت را با آنها باز کنید و در پایان به نتیجه‌ی مشترکی برسید. چون خود این افراد در ارائه راه‌حل برای رفع مشکل اعتماد‌به‌نفس کاذب دخالت داشته‌اند، پس آن را به‌کار می‌گیرند. اگر می‌خواهید با یک فرد خود‌شیفته دوست شوید، فقط باید غرور و تکبر آنها را به عنوان جزئی از شخصیت‌شان بپذیرید. مهم‌تر از همه اینکه زمانی که نیاز به درد‌دل‌کردن با شما داشتند، در کنارشان باشید. حتما به آنها بگویید که اگر غرور خود را کنار بگذارند به نفع‌شان است و این را هم بگویید که شما در هر شرایطی دوست‌شان دارید.

سخن پایانی

اگر همکار یا دیگر نزدیکان شما اعتماد‌ به‌ نفس کاذب دارند، اما شما مجبور نیستید برای آنها کار کنید و اگر آنها جزء دوستان یا افراد خانواده‌ی شما نیستند، پس لازم نیست نگران اعتماد به نفس کاذب آنها باشید. مطمئنا سر‌و‌کار داشتن هر روزه با این قبیل افراد می‌تواند آزاردهنده باشد، اما راهی ساده برای حل این مشکل وجود دارد: از آنها دوری کنید.

برگرفته از: healthguidance

بیاموزید که چگونه اعتماد به نفس داشته باشید و خجالت را کنار بگذارید تا از موفقیت‌های جدید خود لذت ببرید

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین دیدگاه‌ها (از 15 دیدگاه)
  1. حمید محمودی می‌گوید

    باسلام واحترام.
    خیلی ممنونم ازمقاله بسیار بسیار مفیدتان. امیدوارم متوهمین به داشتن اعتماد بنفس (کاذب)، که درحقیقت اختلال غرور وتعصب وخودشیفتگی دارند، ازاین« توهم» بیرون بیایند وحقیقت خود واطرافشان را ببینند وقضاوت نادرست ونابجا نداشته باشند.امیدوارم
    وفهماندن این اختلالات برای اینگونه افراد«متوهم» خیلی خیلی سخت است وبنظرم باید در برخورد با این افراد فقط …لبخند …زدوبرای بیدارشدنشان دعا کرد.

    1. عرفان برقبانی می‌گوید

      سلام حمید عزیز.
      متشکر که نظرت رو برامون نوشتی.

  2. a girl🌸 می‌گوید

    سلام من یه دوست تقریبا صمیمی دارم که از برخورداش یه جورایی کلافه شدم… راستش نمیدونم دقیقا مشکلش از کجاست ؟ آیا زیادی مغروره؟ / آیا فقط از سرد بودن نسبت به بقیه حس خوشاندی داره؟(آخه همیشه دوست داره خیلی عالی به نظر بیاد خودش میگفت سرد بودن باعث میشه جذاب تر به نظر بیای ضمن اینکه میگه من غرورم مهمه ولی نه اینکه رفتاراش خیلی نشانه غرورش باشه البته اعتماد به نفس کاذبم نداره به نظرم) / آیا از من خوشش نمیاد و تظاهر میکنه؟( آخه چن بار حس کردم به شکلهای مختلف نادیدم میگیره انگار ارزش زیادی برام قائل نیس ولی اینم بگم که من زیادی حساسم حتی چن بار همینکه خواستم باهاش قطع ارتباط کنم کاری کرد که حس کردم اشتباه قضاوتش کردم…) ولی حداقل مطمئنم علت کلافه شدنم عدم شناخت کافی از شخصیتشه چون دقیق نمیدونم از این کاراش منظور داره یا نه؟! میخواد عمدا کم محلی کنه؟ یا به دلیلی میخواد چیزی رو به من حالی کنه؟ یا من اینطوری احساس میکنم؟… میدونید چیه آدمی نیس که اهل طعنه زدن باشه یعنی با من تاحالا اینطوری نبوده یه وقتایی زیادی رُکه که اینم منو میرنجونه مثلا میدونه قصدم محبت یا شوخی بوده ولی مستقیم بهم میگه از این رفتارم خوشش نمیاد و این لحنش و بی توجهیش به محبتام خیلی ناراحتم میکنه اما به روی خودم نمیارم آخه عادت ندارم به روی خودم بیارم دیگه اینکه تو پیام دادناش خیلی خشک برخورد میکنه حتی بعضی وقت خیلی دیر پیاما رو میخونه میبینه که پیام دادم ولی انگار براش مهم نیس… بعضی وقتم بعد از یه بازه بی توجهی و نادیده گرفتنم یهو کاری میکنه یا حرفی میزنه که از صمیم قلبم خوشحالم میکنه کارای زیادیم برام کرده که همینا باعث میشه نفهمم حس واقعیش بهم چی هس؟!! اینم میدونم که آدم دمدمی مزاجی نیست و ثبات شخصیت داره از دید من …خلاصه من گییییج شدم واقعا نمیتونم بفهمم باید به همچین دوستی ادامه بدم یا نه؟؟؟؟؟؟ آخه از یه طرف حس میکنم دارم خرد میشم ( تا حالا تحقیرم نکرده کلا اهل این کار نیست مگه از دست یه نفر خیلی عصبانی بشه که اینم طبیعیه) فقط نادیده گرفتناش یا حداقل مطابق انتظار من به عنوان دوست نزدیکش رفتار نکردناش خیلی منو که روحیه حساسی دارم زجر میده نمیگم همه مشکل از اون یا از منه ولی اونم بی تقصیر نیست چون بین همه دوستام تاحالا هیچکس اینطور نبوده و من تنها چیزی که به ذهنم میرسه یه چیزی شبیه غرور هست اونم از نوع خود خواستش ضمن اینکه از طرفی خیلیم بهم محبت داشته و حتی اگه به بهونه نبود تفاهم و تفاوت شخصیت هامون بخوام میونه ام رو باهاش کمرنگ تر کنم حس میکنم مدیونش هستم… اینم بگم اصلا اینطور نیست که نخواد نقاط ضعفش رو بدونه آخه چن بار خودش ازم خواست نقاط ضعفش رو بهش بگم منم یه تعداد که به نظرم میومد بهش گفتم ولی حس کردم ناراحت شد البته نگفتم مغروری چون به نظرم خیلیم مغرور نیست تاحالام بهش نگفتم از کم محلیش ناراحت میشم چون حس میکنم ممکنه اینو از زود رنجی خودم بدونه… واقعاااااا دارم دیوووونه میشم توروخدا اگه کسی راهی مدنظر داره بهم پیشنهاد کنه و کمکم کنید من چیکار کنم؟ لطفا و خواهشا اگه کسی اطلاعات روانشناختی داره یا حداقل چیزی به ذهنش میرسه بهم بگه شخصیتش چطوریاس؟ شاید بهتر بتونم درکش کنم🤔😓

    1. Mshsa می‌گوید

      😂سلام راستش تمام حرفایی که گفتی دوست من بهم میگه راستش من قبول دارم که انجوریم ولی به نظرم دوستت واقعا دوست داره ولی تو ابراز علاقه مشکل داره چون من خودمم خیلی دوستمو دوست دارم ولی نمیتونم بهش ابرداز علاقه کنم و برام سخته

      1. فرناز تاج‌بخش می‌گوید

        سلام مهسا جان؛
        ممنون که نظرت رو با ما به اشتراک گذاشتی

  3. مهدیه می‌گوید

    سلام خیلی خوب بود در مورد خودشیفتگی من خودم متاسفانه دچار مشکل شدم یعنی کاملا تمام ویژگی هارو دارم و کاملا متوجهش هستم بیش از حد بلند پروازی میکنم اصلا نمیتونم جلوی افکارمو بگیرم اینجاش قابل قبوله ولی راستش دیگه من اصلا نفس سرزنش گر ندارم یعنی هرکاری کنم دیگه نمیتونم خودمو سرزنش کنم و این افتضاحه چون کارام خیلی بیخ پیدا میکنه اصلا انگار وجدان یا منطق ندارم منطقم اینه اکی هر چی پیش اومد درستش میکنم و واقعا درستش میکنم ولی اصلا ناراحت نمیشم هیچ انتقادی رو قبول نمیکنم هر کی هرچی میگه میگم اکی من اخلاقم اینه قیافم اینه مهم اینه من دوست دارم و واقعا شیفته خودمم بعد مثلا اینطوریم که یه اتفاقی برام میوفته هرکاری میکنم تا از دل خودم دربیارم جبران کنم مثلا اگر به هفته بی وقفه درس بخونم برای جبران خودمو رستوران دعوت میکنم تا از خستگیم کم کنم یا مثلا ناراحت میشم از چیزی درجا یه کاری میکنم تا جبران شه مثلا اگر ترازم بشه۷۰۰۰انقد تلاش میکنم دفعه بعداول شم تا جبران کنم برای خودم ولی خب نسبت به بقیه اینطوری نیستم به خودم اگر قول بدم باید حتما اجراش کنم مهم نیست چقدر سخت یا غیر قابل دسترسی باشه درجا ذهنم سناریو میچینه انجام میدم