کتاب صد سال تنهایی؛ شاهکاری جاودانه و بیبدیل در ادبیات جهان
شناسنامهی کتاب
- عنوان اصلی کتاب: One Hundred Years of Solitude
- عنوان کتاب به فارسی: صد سال تنهایی
- نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
- سال انتشار: ۱۹۶۷
دربارهی کتاب
کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز یکی از شاهکارهای جاویدان ادبیات آمریکای لاتین است که در روستای خیالی ماکوندو میگذرد و میلیونها نفر در جهان را شیفته خود کرده است. این رمان ازجمله آثاری است که باید قبل از مرگ خوانده شود.
عنوان صد سال تنهایی مخاطبان را به فکر فرو میبرد، تنهایی آن هم صد سال!
داستان کتاب صد سال تنهایی از زبان سوم شخص و با سبک رئالیسم جادویی حکایت میشود. مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها میپردازد و شگفتیهای مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس میدهد تا حوادثی که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ میدهند ادغام شده و سبک رئالیسم جادویی بهوجود آید.
مِلکیادسِ جادوگر که بهعنوان کولی همراه با کولیهای دیگر وارد دهکدهی ماکوندو میشود، پس از مدتی در خانه بوئندیاها ساکن میشود و به نوشتن مکاتیبی به زبان سانسکریت میپردازد که خوزه آرکادیو و بعدها آئورلیانو پسر رناتا رمدیوس با خواندن این مکاتیب سعی در بر ملا کردن راز آن نوشتهها میکنند.
ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. ازجملهی این حوادث عجیب میتوان اتفاقهای زیر را نامبرد:
- صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران؛
- کشته شدن همهی پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا به ضرب گلولهی افراد ناشناس و وجود علامت صلیب در پیشانی آنها؛
- طعمهی مورچهها شدن آئورلیانو، نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا؛
- گشت و گذار مردگان در خانه؛
- بوی عجیب رمدیوس.
شخصیت اورسولا و پیلار ترنرا با بقیهی افراد خانواده تفاوت دارد، زیرا این دو نفر با حس ششم خود و گرفتن فال ورق میتوانند آیندهی افراد را پیشبینی کنند. بعد از مرگ اورسولا این فرناندا دل کارپیو است که کنترل زندگی افراد خانواده را برعهده میگیرد و نظراتش را بر آنها تحمیل میکند.
نکاتی در مورد کتاب
این کتاب پر از ایدههای خلاقانهای است که بعد از تمام شدنش در ذهنتان ادامه پیدا خواهند کرد چرا که تخیلاتی فانتزی در بین اتفاقات واقعی به وقوع میپیوندد.
این کتاب سرنوشت همهی اعضای خانواده را بهسوی تنهایی و انزوا سوق میدهد.
پیش از خواندن کتاب بهتر است کاغذ یا قلمی در کنار دستتان قرار بدهید و شجرهنامهی خانواده را بنویسید، چون قرار است داستان ششنسل از یک خانواده را بخوانید که در نامگذاری فرزندانشان از اسم پدر و پدر بزرگ استفاده میکنند. همچنین بهتر است کتاب را کامل بخوانید و آن را نیمه رها نکنید، چون پایان رمان همهچیز برای شما آشکار میشود.
جملات برگزیده
– در زندگیمان از یک جایی به بعد نسبت به همه چیز و همه کس بیاعتنا میشویم، دیگر نه از کسی میرنجیم و نه به عشق کسی دل میبندیم!
– انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.
– دوستت دارم، نه بهخاطر شخصیتت، بلکه بهخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم.
– هنوز مُردهای در اینجا نداریم، وقتی کسی مُردهای زیرخاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد.
– اینکه چند سالت است، سن تو نیست؛ چند سال را احساس میکنی؟ این سن توست.
– هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.
– اگر قرار باشد من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند، خواهم مُرد.
– مرگ نه با پیری، بلکه با فراموشی میآید!
در حاشیه
مارکز برای کتاب صد سال تنهایی برنده جایزه نوبل ادبی سال ۱۹۸۲ شده است.
صد سال تنهایى اولین رمانى بود که مردم آمریکاى لاتین خودشان را با آن شناختند، رمانى که آنها را معرفى مىکرد.
مارکز در مدت ۱۸ ماه خودش را در خانه حبس کرد و با تلاشی بیوقفه این کتاب را به پایان رساند.