تغییر باورها
«زود برو اسباببازیهاتو جمع کن وگرنه نمیریم پارک…»
…
« دو هفته از مهلت تحویل گذشته، ما هنوز یه نمونهی بهدردبخور از محصول نداریم! من باید با مهندس صحبت کنم…»
هنگام خواندن دو نقلقول بالا، ذهنتان گویندهی اول را زن تصور کرد یا مرد؟ گویندهی نقلقول دوم را چطور؟
طی سالها تحتتأثیر خانواده، رسانهها، تبلیغات، فیلمها و کتابها باورهای گوناگون بهشکلی ناخودآگاه بنیان فکری و شخصیتی ما را شکل میدهند. بسیاری از ما به برابری زن و مرد اعتقاد داریم، در حرف و حتی در عمل طرفدار حقوق زنان و رفع تبعیض جنسیتی در همهی سطوح هستیم. اما باورهای ناخودآگاه ذهن قالبی و شکلگرفتهی ما باعث میشود در موقعیتهای مختلف رفتارهایی داشته باشیم که به ترویج این تبعیض کمک میکند.
البته که باور به تواناییهای زنان و حق انسانیشان برای پیشرفت فردی و اجتماعی اهمیت دارد ولی وقتی درحالیکه به خیالمان خیلی هم فمنیست هستیم با دیدن زنی پشت ماشین شاسیبلند ناخودآگاه از ذهنمان میگذرد که «باباش/شوهرش خریده انداخته زیر پاش!!»، وقتی همیشه انتظار داریم برای رسیدگی به بچهها مادر از کارش مرخصی بگیرد، مانعی برای زنان هستیم! اگر در ذهنمان نمیگنجد که زن هم میتواند با دسترنج خودش ماشین شاسیبلند بخرد، یعنی زن را ناتوانتر از مرد میبینیم. اگر فکر میکنیم گرفتن مرخصی برای خانمها مسئلهای نیست و مشکلات کاری آنها به اندازهی مشکلات کاری آقایان اهمیت ندارد، بار اضافهای به دوششان میگذاریم. شاید وقتی بهطور خودآگاه به این موضوع فکر کنیم بپذیریم که «اشتباه کردهایم» اما این باورهای ناخودآگاه، پیشداوری و اقدام بر پایهی آنها بسیار رخ میدهد!
مردی را در نظر بگیرید که با وجود ارزشی که برای همسر کدبانویش قائل است در رویارویی با سیستم صوتیتصویری جدیدشان که همسرش راهاندازی کرده است، از سر غافلگیری لبخندی نامفهوم میزند با پیام: «جدددی؟!! کارِ خودته؟!!» احتمالا مرد متوجه این واکنشش نمیشود و این رفتار به جز دلآزردگی همسرش تأثیر منفی دیگری ندارد؛ حتی شاید به او برای اثبات تواناییهایش انگیزه بدهد. اما چنین رفتاری را از جانب کارمند گمرک در مقابل خانمی که برای ترخیص کالا مراجعه کرده است، تصور کنید. نگاه شگفتزده و پیام پنهان «اینکاره نیستی» کارمند شاید اینجا هم تأثیری بر یک زن ثابتقدم نداشته باشد ولی چنین باوری اغلب باعث میشود این آقا آنطور که به مراجعین «مرد» خدمات میدهد، به یک خانم خدمت نکند. این یعنی ضرورت تلاش دوچندان یا حتی چندچندانِ خانمها.
بسیاری از کارآفرینان زن بهویژه در حرفههایی که به مردانهبودن معروفند، معتقدند در آغازِ کارً برقراری ارتباط و همکاری با خانمها برای آقایان دشوار و غیرمعمول است. هرچند این رویه در آینده تغییر میکند ولی این یعنی زنها برای جلب اعتماد همصنفان و همکاران مردشان به تلاش و انرژی بیشتری نیاز دارند.
باورهای نادرست تنها مختص مردها نیست. زنان بسیاری با باورهای غلطشان پروبال خود و دخترانشان را بُریدهاند! اگر بهعنوان یک مرد زنان را ناتوان از پذیرش برخی مسئولیتها و انجام برخی کارها بدانید، زنان از دایرهی افراد شایستهی اطرافتان خط میخورند! وقتی بهعنوان یک زن خود را ناتوان از پذیرش و انجام مسئولیتها و کارها بدانید، هرگز به سراغ پذیرش و انجام آنها نمیروید. بنابراین نه خودتان و نه دیگران از تواناییتان آگاه نمیشوید!
تغییر باورها دشوار است و نیازمند زمان و آموزش مستمر. بهویژه در افرادی که باورهای تبیعضآمیزشان آگاهانه است و از اساس معتقدند «زنان ظرفیت قرار گرفتن در هر جایگاهی (وزارت، فرمانداری و …) را ندارند». اما اگر در دستهی افرادی هستید که ظاهرا به برابری جنسیتی اعتقاد دارند، مراقب باورها و رفتارهای ناخودآگاهتان باشید. اگر باورهای پنهان پس ذهنتان غلط هستند تغییرشان بدهید. این باورهای ناخودگاه مبنای پیشداوریها و واکنشهای ما هستند. واکنشهایی که میتوانند باعث دلسردی، خستگی و ناامیدی دیگران بشوند. برای ایجاد تغییر بنیادین و پایدار باید باورهایمان را اصلاح کنیم.
البته این به معنی نفی اقدام از بالا نیست. قطعا در شرایط کنونی و تا روزیکه وزیر، وکیل و بهطورکلی جامعهای داشته باشیم که بهجای جنسیت اشخاص به شایستگیهایشان اهمیت بدهد، آییننامه و قانون برای بهخدمتگرفتن زنان ضروری است. اما اگر میخواهیم به جایی برسیم که این امر بدون قانون میسر بشود و داشتن وزیر و معاون زن پُز نداشته و امری طبیعی باشد، باید از بنیان شروع کنیم. باورها را اصلاح و رفتار و فرهنگ درست را ترویج کنیم. هرچند نقش مراجع مختلف اهمیت زیادی دارد اما این کاریست که هرکسی میتواند از خودش شروع کند.
سلام خانم طرزمنی
از نوشته تون خوشم اومد با حرفتون موافقم خیلی ها قبول دارند ولی هنوز ته تهای روحشون این واقعیت رو نپذیرفتن که هر روحی اگر امکان پیشرفت بهش بدن به اندازه قابلیتش می تونه رشد کنه و تفاوتی بین داشتن قالب جسم زن یا مرد نیست و هنوز باور قدیمی اش رو داره وقتی هم چیزی می بینه تعجب میکنه مثل اینکه تازه نظری رو که داشته می خواد باورش بشه