اگر دستگاه تصفیه هوا رابرنده شوید آنرا به چه کسی هدیه خواهید داد

0

با سلام

فرزند عزیزم من اگر دستگاه تصفیه هوا را برنده شوم همان لحظه آنرا راه اندازی خواهم کرد تا به گفته دکترت عمل کرده باشم تا حداقل در ماه کمتر دچار آلرژی شوی و کمتر به دل درد دچار شوی و کمتر پنی سیلین و کورتون استفاده کنی فرزندم من اگر این دستگاه را برنده شوم فرصتی بدست می آورم تا بتوانم کارهایم را انجام دهم و با وقت کافی از این شهر برویم و اهواز را با این همه ریزگرد ترک کنیم شهری که با تمام وجودم دوستش دارم اما سلامتی قابل خریدن نیست و سلامتی تو و مادرت بیشتر از اینها ارزش دارد من اگر این دستگاه را برنده شوم شاید بتوانم چند صباحی دیرتر از این شهر آلوده اما عزیز مهاجرت کنیم شهری که پر از عشق و محبت است اما من اگر برنده شوم فقط یک دستگاه برنده میشوم و باقی مردم این شهر چه باید بکنند از چه کسی میتوانند کمک بگیرند از مسئولین مربوطه که با شنیدن اعتراض مردم میگویند مردم خوزستان باید با ریزگردها کنار بیایند اما با رسیدن این گردو غبار به شهرهای بالا به تکاپو میافتند و نماینده به کشورهای همسایه میفرستند

وای خدای من چه کاری از دست ما ساخته است چه کاری میتوانیم انجام دهیم .

رونیکس

آیا میشود همه از شهرمان کوچ کنیم یا اینکه شهرمان را سرپوشیده کنیم یا به دانشگاه نرویم یا سرکار نرویم برای خرید و کلاً کارهایمان را انجام ندهیم . چرا صدایمان به جایی نمیرسد ، چرا برای کسی مهم نیست ، آیا میشود یک دستگاه تصفیه هوا به بزرگی اهواز برنده شوم

فرزندم من اگر برنده شوم این دستگاه را به همسایه هدیه خواهم داد چون به مراتب حال دوست تو از تو بدتر است و خودمان درخانه از ماسک استفاده خواهیم کرد ، یادت هست روزی که حسین حالش خراب شد و پدرش در خانه نبود و من مجبور شدم او را به بیمارستان ببرم چه حال و روز بدی پیدا کرد مادرش با دیدن تشنج حسین ازحال رفت و نتوانست ما را تا بیمارستان همراهی کند وقتی به بیمارستان رسیدیم دکتر اورژانس با دیدن او فوراً کمک نفس به او داد و بدون اینکه شرح حالی از او بپرسد با دادن کمک نفس شروع به نوشتن نسخه کرد اخه اینجا دیگه همه موقعی که غلظت ریزگردها به پنجاه درصد از حد مجاز میرسه دیگه میدونن برای کسایی که به بیمارستان میرن چه اتفاقی افتاده اما اون روز وضعیت خیلی فرق میکرد اوضاع به حد بحرانی رسیده بود دو روز بود که همه جا تعطیل شده بود همه جا رو گرد و غبار گرفته بود گرما بیداد میکرد برق رفته بود و هر چند ساعتی با صدایی مهیب ترانسهای برق منفجر میشدن و دوباره برق میرفت تا جایی که از کل کشور درخواست کمک کرده بودن توی اون دو روز خیلی از مردم بستری شدن خیلی ها گرما زده شدن ، مادر بزرگ یکی از دوستان همان روز اول بعلت تنگی نفس از این دنیا رفت قبل از اون من مریضی تو رو دست کم میگرفتم و توصیه دکترت رو نشنیده میگرفتم اما با شنیدن این خبرها و گرفتاریها به خودم آمدم اما کاری از دستم ساخته نبود فقط تنها کاری که تونستم انجام بدم چسباندن درز گیر به پنجره ها و درها بود اما مادرت چقدر غر زد که این راه چاره نیست و باید از این شهر رفت ، آخر چند نفر میخوان از این شهر برن چرا باید صورت مسئله رو پاک کرد چرا نمیتونیم مشکل رو از اساس درست کرد چطور انسان میتونه به فضا بره اما نمیتونه این مشکل رو حل کنه .

اره فرزندم من اگر برنده شوم دستگاه رو به دوستت هدیه میدم و در اولین فرصت از این شهر میرم نمیخوام خدایی نکرده اتفاقی برای تو بیوفته ، حسین و حسین های دیگه باید به فکر خودشون باشن من تو را از این شهر میبرم تا در شهر دیگه اهواز دیگه ای بسازیم آخه تا چند سال دیگه همه این شهر رو ترک میکنن و در جایی دیگه اهواز دیگه ای بپا خواهیم کرد که پر از حسین باشه حسین هایی که بتونن سالم و با نشاط زندگی کنن و احتیاج به کمک نفس نداشته باشن ، جایی که وقتی پیش دکتر رفتی اول شرح حالتو بپرسه بعد دارو تجویز کنه .بدرود اهواز بدرود .

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.