موقعیتهای مفهومی؛ درک افراد با زاویههای دید مختلف
یک مثل معروف میگوید: «پیش از قضاوت کردن دیگران، خود را جای آنها بگذار!» این توصیهی خوبی است اما واقعا چطور میتوان چنین کاری کرد؟ چطور میتوان خود را جای دیگران گذاشت؟ چطور میتوان به ماجرا از زاویهی دید دیگران نگاه کرد و درک بهتری از افکار و کارهای آنها به دست آورید؟
نیازی نیست تا خود را دقیقا جای کسی بگذارید! با تکنیک «موقعیتهای مفهومی» میتوانید موقعیتهای گوناگون را بدون خارج شدن از دفتر کارتان، از چشم دیگران ببینید!
در این مقاله به توصیف موقعیتهای مفهومی، روش استفاده و مزیتهای استفاده از آن میپردازیم.
منظور از موقعیتهای مفهومی چیست؟
موقعیتهای مفهومی وامدار «برنامهریزی عصبی کلامی» (NLP) است و هدف از این تکنیک ارائهی روشی ساختارمند است که مشاهدهی زاویهی دید دیگران را ممکن میکند. انجام این روش ساده تنها به چند دقیقه زمان نیاز دارد.
با یک مثال شروع میکنیم: فرض کنید که با رئیستان مشکل دارید. او از شما خواسته بود که تا پایان روز گزارشی را برایش تهیه کنید، شما این کار را میکنید اما در هنگام تحویل گزارش، او بهخاطر انجام نشدن وظیفهی دیگری که چند ساعت پیشتر به شما سپرده بود عصبانی میشود. چنین موقیعتهایی حقیقتا آزاردهنده هستند. اما فراموش نکنید که مثل بیشتر وقایع زندگی، داستان همیشه دو سو دارد. با تکنیک موقعیتهای مفهومی میتوانید دیدگاه رئيستان را درک کنید و درنتیجه ارتباط بهتری باهم داشته باشید و بهشکلی سازنده برای رفع مشکل باهم کار کنید.
کاربرد موقعیتهای مفهومی
استفاده از موقعیتهای مفهومی امکان دیدن موقعیت از ۳ زاویهی متفاوت را فراهم میکند: موقعیت خودتان، موقعیت طرف مقابل و یک موقعیت بیرونی. برای استفاده از این تکنیک گامهای زیر را در پیش بگیرید:
گام اول: تعیین موقعیت
برای شروع موقعیتی را که نیاز به بررسی دارد مشخص کنید. در ادامه ما از همان مثال رئیس عصبانی استفاده میکنیم.
گام دوم: تعیین فضا و مکان
در این تکنیک هرگاه «تغییر موقعیت» میدهید باید در مکانی کاملا متفاوت قرار بگیرید (به نشانهی اینکه به شخص دیگری تبدیل میشوید). نیازی به یک تغییر بزرگ نیست، مثلا عوض کردن صندلیتان کافی است؛ اما حتما باید ۳ مکان مختلف، به عنوان «لنگر مکانی» برای این کار درنظر بگیرید.
دلیل تغییر مکان این است که جدایی از زاویهی دیدی را که درحال تجربهاش هستید، آسان میکند. مانند اینکه صفحهی ذهنتان را کاملا پاک میکنید و به موضوعی کاملا تازه میپردازید. کارشناسان این رخداد را «وضعیت انفصال» مینامند. تغییر موقعیت فیزیکی برای هر نقطهنظر تأثیر زیادی در انجام موفقیتآمیز آن دارد.
مکان مخصوص به هر زاویهی دید را از پیش تعیین کنید. مثلا صندلیتان به زاویهی دید خودتان اختصاص دارد. برای قرار گرفتن در زاویهی دید رئیستان در صندلی روبهروی میزتان و برای درنظر گرفتن ماجرا از زاویهی دید شخص سوم بر یک صندلی در آن سوی اتاق کارتان مینشینید.
گام سوم: شناخت هر یک از موقعیتها (اشخاص)
پیش از بررسی هر مسئلهای، سعی کنید تا شناختی از موقعیتهای (اشخاص) مختلف به دست آورید. این کار مانند این است که بخواهید لباس جدیدی را امتحان کنید. مانند تمرین نقشآفرینی، کافیست تصور کنید که در «جایگاه» هر شخص وضعیت چطور خواهد بود. هنوز زمان تمرکز روی وضعیت جاری نیست.
تا جایی که ممکن است تصور خود را به جزئیات بسط دهید، مثلا وقتی خود را جای رئیستان تصور میکنید، به حالت دستها، اداها و نقطهنظرش فکر کنید، صدایش را در هنگام صحبت مجسم کنید و به افکارش در موقعیتهای مختلف بیندیشید. درست مانند یک بازیگر خود را در نقش و کالبد رئیستان قرار دهید؛ برای یک یا دو دقیقه رئیستان باشید و نه خودتان!
در این تکنیک ۳ موقعیت عمده وجود دارد. هر یک از این موقعیتها را برای ۱ دقیقه تجسم کنید:
- موقعیت اول: خودتان هستید.
- موقعیت دوم: شخص دیگری که در وضعیت موردبحث درگیر است (در مثال ما، رئیستان).
- موقعیت سوم: شخص سوم، کسی که هیچ ارتباط و دخالتی در وضعیت موردبحث ندارد.
بعد از هر تغییر موقعیت، یک وقفهی کوتاه داشته باشید و برای رهایی ذهنتان کار متفاوتی انجام دهید. مثلا میتوانید آب بنوشید یا بخشی از یک کتاب را بخوانید. این کار کمک میکند تا ذهنتان از نقش پیشین جدا شود و بهسادگی نقش بعدی را بپذیرد.
گام چهارم: کاوش در هر موقعیت
اکنون زمان تصور وضعیت موردنظر در هریک از موقعیتهاست.
- موقعیت اول: در نخستین لنگر مکانی خود قرار بگیرید (در مثال پیشین، صندلی کارتان را برای این موقعیت انتخاب کردیم.) چشمانتان را ببندید و وضعیت مشکلساز را در ذهنتان مرور کنید. ماجرا را با جزئیات و به همان شکلی که رخ داده است تجسم کنید. گفتههای افراد و احساستان را به یاد بیاورید. هرچه دقیقتر باشید و جزئیات بیشتری را درنظر بگیرید، نتیجهی بهتری خواهید گرفت.
- موقعیت دوم: پس از مرور وضعیت از زاویهی دید خودتان با تمام جزئیات، وقفهای کوتاه داشته باشید. برای ۱۵ ثانیه کار متفاوتی انجام دهید و سپس به دومین لنگر مکانیتان بروید (در مثال پیشین، صندلی مقابل میزتان را برای آن موقعیت درنظر گرفتید.) اکنون وضعیت را از زاویهی دید طرف مقابل مرور کنید. اکنون در کالبد رئیستان قرار گرفتهاید، پس از دریچهی چشمان او به خودتان و وضعیت بنگرید. آنچه به یکدیگر گفتهاید را در ذهنتان تکرار کنید اما این بار سعی کنید تا نقطهنظر او را درنظر بگیرید. به این فکر کنید که او چقدر تحت فشار است؟ او شما و کارتان را چگونه میبیند؟
- موقعیت سوم: پس از تکمیل مرور وضعیت در موقعیت دوم، یک وقفهی کوتاه دیگر داشته باشید. سپس در لنگر مکانی سوم (در مثال پیشین، صندلی آن سوی اتاق کار را برای این موقعیت انتخاب کردیم) و در موقعیت شخص سوم قرار بگیرید. در این موقعیت تصور کنید که از بالا یا از پشت یک پنجره درحال تماشای صحنه هستید. همچنین میتوانید خود را در نقش مشاوری تجسم کنید که به صحبتهای هر دو طرف ماجرا گوش میدهد. به این پرسشها فکر کنید: این دو نفر چطور رفتار میکنند؟ آیا نسبت به یکدیگر منصف هستند؟ آیا یکی بر دیگری تسلط دارد و طرف دیگر کاملا فرمانبردار است؟ چه توصیههایی برای کنار آمدن بهتر با اختلافاتشان میتوانید به آنها ارائه کنید؟
گام پنجم: تحلیل یافتههایتان
چند دقیقهای را به یادداشت یافتههایتان از این تمرین اختصاص دهید. چه چیزهایی درمورد خودتان کشف کردید؟ به چه نکاتی درمورد شخص مقابل دست یافتید؟ اکنون با توجه به یافتههایتان چطور پیش میروید؟