جعبه‌ی بِتاری: پیوند نگرش و رفتار

0

رئیس فربد نسبت به او دچار سوءتفاهم شده است، نه به این دلیل که او کاربلد نیست بلکه این‌طور به نظر می‌رسد که رئیس فربد بر پایه‌ی اصول و قواعد خاصی تصمیم می‌گیرد. رئیس بیشترِ روز را صرف زیرنظر گرفتن کارکنان می‌کند تا اطمینان پیدا کند که آنها وظایف‌شان را انجام می‌دهند، دقت می‌کند که زمان ناهارِ کسی بیش از یک ساعت نشود، حتی صندوق نامه‌های کارکنان را چک می‌کند تا مطمئن شود که آنها پیام‌های شخصی دریافت نکرده‌اند!

عجیب نیست که فربد و همکارانش از عدم اعتماد رئیس‌شان آزرده بشوند. درنتیجه‌ آنها تمایلی به تصمیم‌گیری ندارند و در همه‌ی امور از رئیس‌شان می‌پرسند که دقیقا چه باید بکنند؛ بنابراین مسئولیت کاری را که می‌کنند بر عهده نمی‌گیرند. چنین رفتاری از طرف کارکنان، این باور رئیس را که آنها به‌خودی‌خود قادر به انجام کارها نیستند، تأیید می‌کند!

رونیکس

آیا تاکنون با چنین چرخه‌ای از الگوهای رفتاری روبه‌رو شده‌اید؟ این مسئله‌ی رایج در سازمان‌ها، در مدل ساده‌ای به نام «جعبه‌ی بتاری» (Betari Box یا Betari’s Box یا Betaris Box) توصیف شده است.

جعبه‌ی بتاری

جعبه‌ی بِتاری که آن را در شکل زیر می‌بینید، مدلی است که به ما در شناخت اثرات نگرش‌ و رفتارمان بر نگرش و رفتار اطرافیان‌مان، کمک می‌کند.

جعبه بتاری

نگرش ما نقش مهمی در رفتاری که از خود نشان می‌دهیم دارد. هنگامی که باانگیزه هستیم و احساس خوبی داریم، لبخند می‌زنیم، از دیگران تعریف می‌کنیم و به اطرافیان‌مان انرژی می‌دهیم. درمقابل وقتی احساس بدی داریم، نتیجه معکوس است؛ ناشکیبا هستیم و به‌راحتی خشمگین می‌شویم و حتی شاید پرخاشگری کنیم و بر سر دیگران داد بزنیم. این رفتار، اطرافیان ما را تحت تأثیر قرار می‌‌دهد، آنها این رفتار منفی را به ما برمی‌گردانند و مشکل عمیق‌تر می‌شود!

جعبه‌ی بتاری که ایده‌ی ساده‌ای دارد‌، به ما کمک می‌کند تا زمان‌هایی را که در چرخه‌ای منفی گیر افتاده‌ایم، تشخیص بدهیم.

مثال

هدف از به کار بردن جعبه‌ی بتاری تشخیص چرخه‌های منفی و ایجاد تغییراتی برای خروج از آنهاست. مثال‌های زیر نشان‌ می‌دهند که با ایجاد تغییرات (یا بی‌توجهی به آن) چه رخ می‌دهد.

مثال ۱:

تصور کنید که رفتن شما به محل کارتان بسیار پراضطراب شده است و در ترافیک سنگینی گیر افتاده‌اید؛ هرچه بیشتر در ترافیک می‌مانید اعصاب‌‌تان بیشتر خرد می‌شود. وقتی به محل کار می‌رسید حس منفی و ناخوشایندی دارید.

نگرش‌تان باعث می‌شود تا رفتار منفی و نامناسبی داشته باشید. صبرتان را از دست داده‌اید، بر سر دستیارتان فریاد می‌زنید و سپس به همکارتان به‌خاطر وجود یک اشتباه در گزارشی که به شما داده است گلایه می‌کنید.

این رفتار منفی بر دستیار و همکارتان تأثیر می‌گذارد. آنها که از این نگرش و رفتار ناخوشایند شما آزرده شده‌اند، دلخوری‌شان را بر سر دیگران خالی می‌کنند. دستیارتان که تمایلی به رویارویی با شما ندارد، احتمالا تا مدتی نمی‌تواند به‌خوبیِ همیشه کار کند. همکارتان هم از شما رنجیده است و در تمام روز نسبت به شما لحنی نیش‌دار دارد، درنتیجه امکان برقراری یک ارتباط حقیقی وجود نخواهد داشت.

مثال ۲:

فرض کنید که بعد از یک رانندگی اعصاب‌خردکن در مسیر اداره و بدخلقی با دستیار و همکارتان، تازه ناهارتان را تمام کرده‌اید. درحالی‌ که پشت میزتان نشسته‌اید متوجه می‌شوید که همه‌ی اینها ناشی از موضوعی بی‌ربط و بی‌اهمیت است: رانندگی در ترافیک! پس تصمیم می‌گیرید تا از این چرخه خارج شوید. نخست از دستیارتان عذرخواهی می‌کنید و او با لبخند آن را می‌پذیرد، سپس از همکارتان پوزش می‌طلبید و پیشنهاد می‌کنید تا باهم روی گزارش کار کنید. او هم عذرخواهی شما را می‌پذیرد و از پیشنهاد کمک شما برای رفع مشکل گزارشی که تهیه کرده است، استقبال می‌کند.

نتیجه‌ی پایانی: اکنون تنها به این دلیل که به‌سادگی تصمیم گرفتید تا افکار منفی‌تان را کنار بگذارید و از چرخه‌ی منفی خارج شوید، امکان شکل‌گیری رابطه‌ای سازنده و معنادار وجود خواهد داشت.

مثال ۳:

روز بعد هم ترافیک به بدی روز پیش است اما شما در ماشین‌تان از روش‌های تمدد اعصاب استفاده و سعی می‌کنید تا درهنگام ورود به محل کارتان نگرشی مثبت داشته باشید. به‌گرمی با دستیار و همکاران‌تان احوال‌پرسی می‌کنید و دیری نمی‌گذرد که حس خوب آنها به شما باز می‌گردد و روزی مثبت، لذت‌بخش و سازنده خواهید داشت.

نکاتی که کارمندان معمولی از آن بی‌خبرند. آداب معاشرت صحیح در محیط کار چگونه است؟ چطور از آسیب‌های پشت‌میزنشینی نجات پیدا کنیم؟
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.