چطور با ناامنی و حسادت در رابطه عاطفی برخورد کنیم؟
برای همهٔ ما پیش آمده که اسیر هیولای حسادت شویم! هیچکس از چنین احساسی خوشش نمیآید؛ بهویژه اگر در رابطه عاطفی باشد. پس چطور میتوانیم بر این حس غلبه کنیم و رابطهٔ عاطفی شاد و سالمی داشته باشیم؟ خبر خوب اینکه هرچند شاید همیشه آسان نباشد، اما بیتردید، غلبه بر احساس حسادت، شدنی است. با ما باشید تا به شما بگوییم که علت حسادت در رابطه عاطفی چیست و چطور میتوانید بر آن غلبه کنید.
چه عواملی باعث ناامنی و حسادت در رابطه عاطفی میشود؟
شاید درباره تاثیر عزت نفس پایین بر روابط عاطفی زنان و مردان چیزهایی شنیده باشید. عوامل گوناگونی ممکن است موجب حس ناامنی و حسادت در رابطه عاطفی شوند، اما ریشهٔ همهٔ آنها یک چیز است: اینکه حس خوبی دربارۀ خودمان نداریم!
البته که استثنا هم وجود دارد: ممکن است آدم با عزت نفس و خوبی باشیم ولی از بدِ حادثه، کسی را انتخاب میکنیم که به ما خیانت میکند. احتمال رخداد چنین چیزی وجود دارد اما افراد با عزتنفس بالا که برای خود ارزش قائلاند، معمولا فردی را بهعنوان شریک عاطفیشان انتخاب میکنند که با آنها درست و شایسته رفتار کند.
یکی از اصلیترین دلایل عزت نفس پایین (و در نتیجهٔ آن، حس ناامنی و حسادت)، دوران کودکی پرمشکل یا بحرانی است.
مغز کودک در هنگام تولد مانند رایانهای خالی است که هیچ برنامهای روی آن نصب نشده است. با گذر زمان، آنچه جلوی کودک گفته و انجام میشود، در روانش نقش میبندد و شخصیتش را شکل میدهد.
در گذر زمان، «باور» پدر و مادر به «باور» کودک تبدیل میشود. بهعبارتی اگر پدر و مادر ما را تنبل، بیهنر و بازنده بدانند، ما سرانجام باور میکنیم که تنبل، بیهنر و بازنده هستیم. در مقابل اگر والدین پیوسته تأکید کنند که چقدر ما را دوست دارند یا به ما افتخار میکنند و اینکه ما از عهدهٔ هر کاری برمیآییم، ما هم آن را باور میکنیم!
بنابراین اگر پدر و مادر علاقهشان را نشان ندهند و با نشانهها و کلام مثبت از ما سخن نگویند، بهطور ناخودآگاه کسانی را بهعنوان شریک زندگی انتخاب میکنیم که با دیدگاه ضعیف ما دربارۀ خودمان همخوانی داشته باشند.
چطور بر ناامنی و حسادت در رابطه عاطفی غلبه کنیم؟
شاید زیاد دچار حس حسادت و ناامنی در رابطه عاطفی خود میشوید، اما این به معنی این نیست که هیچ راهی برای تغییر این وضعیت وجود ندارد و قرار است تا آخر عمر همینطور باقی بمانید.
راهکارهایی برای غلبه بر این احساس وجود دارد که کمک میکنند یک رابطه سالم داشته باشیم. در ادامه، به این راهکارها میپردازیم.
۱. افکار و رفتارهای حسادتورزانهٔ خود را بررسی کنید
نخست باید بدانیم که تا چیزی را بهدرستی درک نکردهایم، نمیتوانیم تغییرش دهیم. شاید بگویید حس حسادت و ناامنی پرقدرت و آشکار است. هرچند معمولا اینگونه است، اما تنها آگاهی از وجود این حس باعث تغییر خودکار آن نمیشود.
باید افکار و رفتارمان را موشکافانه بررسی کنیم و موقتا وجود آنها را بپذیریم.
میتوانیم تصور کنیم داریم بهجای یکی از دوستانمان، خودمان را نصیحت میکنیم. احتمالا میفهمیم نصحیت کردن دیگران خیلی آسانتر از نصیحت کردن خودمان است! اگر بتوانیم با نگاهی منطقی افکارمان را باز بپرورانیم، نخستین گام را برای تغییر آنها برداشتهایم.
۲. گذشتهتان را بررسی و سعی کنید ریشه این احساسات را بیابید
این احساسات از هیچ و بیدلیل بهوجود نمیآیند. ممکن است این احساسات ریشه در دوران کودکی داشته باشند. مثلا شاید پدرمان به مادر ما خیانت کرده است و ما با این تصویر در پسِ ذهنمان بزرگ شدهایم. در این صورت، عجیب نیست که گمان کنیم همۀ مردها خیانتکار هستند!
این امکان هم وجود دارد که این احساس از تجربهٔ پیشین ما نشئت گرفته باشد. مثلا شاید از نخستین رابطهٔ عاطفیمان زخم خوردهایم و در نتیجه، اعتماد کردن به دیگران برایمان دشوار است.
اینکه این افکار از کجا ریشه میگیرند، چندان مهم نیست اما شناسایی دلیل وجود آنها به ما کمک میکند.
۳. اگر چنین افکار و احساساتی دارید، دلیل نمیشود واقعیت همین باشد
یکی از مشکلات اساسی ما آدمها این است که گاهی هرچه از ذهنمان میگذرد، باورش میکنیم. فکر اینکه چیزی حقیقت دارد، آن را به حقیقت تبدیل نمیکند! مثلا ممکن است باور داشته باشیم مادرمان بچههای دیگرش را بیشتر از ما دوست دارد؛ باوجود این، بیشتر وقتها حقیقت چنین نیست. پس باید بپذیریم این احساسات و افکارمان ممکن است بیپایه و نادرست باشند.
سعی کنید افکارتان را منصفانه بررسی کنید و ببینید بر پایۀ این دیدگاه، میتوانید آنها را رد کنید یا نه.
۴. همیشه براساس احساساتتان رفتار نکنید
آدمهای بسیاری از «دستگاه تصفیه» احساسات خود بیبهرهاند! این آدمها هرآنچه از ذهنشان میگذرد، بیدرنگ به زبان میآورند؛ همچنین، اگر احساسی ناخوشایند دارند، بدون سبکسنگین کردن و ارزیابی منطقی، بر پایهٔ آن احساس، واکنش نشان میدهند.
این پند سودمند را آویزهٔ گوشتان کنید: پیش از حرف زدن، حرفتان را مزه کنید!
پیش از حرف زدن و عمل کردن، فکر کنید. سعی کنید به درجهای از خودکنترلی برسید که چیزی نگویید یا کاری نکنید که بعدتر حسرتش را بخورید، چون ممکن است حرف یا رفتارتان وضعیت را بدتر کند.
۵. فراموش نکنید که تردید در رابطه، طبیعی است
ما انسان هستیم! همهٔ ما تردیدها و ناامنیهای خودمان را داریم که گاهی راهشان را به رابطهٔ عاطفیمان باز میکنند. این مسئلهای طبیعی است.
تردید بخشی از زندگی است. ما نمیتوانیم همهچیز را به اختیار خودمان در آوریم. تنها چیزی که اختیارش بهتمامی در دست ماست، خود ماست.
تردید اندازههای مختلفی دارد. برخی تردیدها طبیعی و حاکی از سلامتیاند، اما برخی دیگر سمّ مهلکِ رابطهاند. پس سطح تردید در رابطهتان را به پایینترین اندازهٔ ممکن برسانید.
۶. گفتوگو کنید، گفتوگو کنید، گفتوگو کنید
از اینکه به شریک عاطفیتان بگویید احساس حسادت و ناامنی میکنید، خجالت نکشید. همانطور که پیشتر گفتیم، همهٔ ما انسانیم و هرازگاهی دچار چنین احساساتی میشویم.
اما شریک عاطفیمان ذهنخوان که نیست! او نمیداند ما چه احساسی داریم؛ پس ما باید احساسمان را با او در میان بگذاریم.
این کار را باید با آرامش و منطق انجام دهیم. فریاد زدن، جیغ کشیدن و بَدوبیراه گفتن وضعیت را بدتر میکند. وقتی بهشکلی مثبت دربارهٔ چالشهایمان صحبت میکنیم، در کنار هم رابطه را به جلو پیش میبریم و سعی میکنیم از حس ناامنیمان بکاهیم.
۷. باورهایتان دربارۀ رابطه داشتن و نیز طبیعت انسان را بررسی کنید
اگر در خانوادهای نابهنجار بزرگ شویم، احتمالا الگوهای بسیار منفی رابطه را فرا میگیریم. خوب یا بد، ما رفتار در رابطه را با مشاهدهٔ پدر و مادرمان فرا میگیریم. پدر و مادر الگوهای ما هستند.
پس اگر پدر و مادرمان از ازدواجشان احساس خوشبختی نکنند و پیوسته به یکدیگر مشکوک باشند، احتمالا با این باور بزرگ میشویم که انسان قابلاعتماد وجود ندارد. اما حقیقت چیز دیگری است، حتی اگر بهتصادف با آدمهای غیرقابلاعتماد سروکار داشته باشیم.
۸. به رفتار و زبانِبدن طرف مقابل توجه کنید
گاهی احساسات ما بیپایهاند، گاهی هم نیستند! گاهی ممکن است دلیلی محکم برای احساسمان داشته باشیم.
مهم است که چشمی تیزبین برای رفتارهای مشکوک شریک عاطفیمان داشته باشیم. مثلا آیا او تلفنش را دور از دسترس ما نگه میدارد؟ یا هر زمان وارد اتاق میشویم، آن را پنهان میکند؟ آیا رفتار او عجیب است؟
اگر چنین رفتارهایی میبینید، در پی دلیلی منطقی و عاقلانه باشید. اگر چنین دلیلی پیدا نکردید، شاید افکارتان فقط زاییدهٔ ذهنتان باشد.
۹. سعی نکنید شریکعاطفیتان را کنترل کنید
وقتی در رابطه احساس ناامنی میکنیم، بنابر غریزه میخواهیم شریکمان را محدود کنیم. دوست داریم بدانیم کجا میرود، چرا میرود، با چه کسی است، کی برمیگردد و … . این کار فقط باعث فاصله گرفتن او از ما میشود. هیچ آدمی دوست ندارد زیرِنظر باشد و احساس کند دیگران به اعتماد ندارند.
حتی اگر احساس ناامنی میکنید، بگذارید شریکتان آزادنه روندِ همیشگی زندگیاش را ادامه دهد. بهدنبال سینجیم کردن او نباشید.
۱۰. اگر بهراستی وضعیت مشکوک است، اقدام کنید
درست است که باید شریک زندگیمان را آزاد بگذاریم و نباید با او مانند پرندهای در قفس رفتار کنیم، اما این به معنی این نیست که به رفتارهای مشکوک بیتوجه باشیم. ما میتوانیم بدون اینکه او متوجه شود، تحقیق کنیم.
اگر رفتار شریکتان عجیب است یا چیزی پیش آمده که باعث ناراحتیتان شده است، سرِ صحبت را باز کنید و حرف را به این موضوع بکشانید. کسی که چیزی برای پنهان کردن ندارد، روراست حرفش را میزند.
اگر شریکتان، بهسادگی و بینگرانی، توجیه مناسبی برای رفتارش ارائه کرد، احتمالا مشکلی وجود ندارد. اگر اینگونه نبود، یک جای کار میلنگد.
۱۱. ویژگیهای مثبت خودتان (و شریکعاطفیتان) را یادداشت کنید
حس ناامنی در رابطه ناشی از این باور است که «بهاندازۀ کافی برای طرف مقابل خوب نیستیم!» اما فراموش نکنید که همهٔ آدمها ویژگیهای مثبت گوناگونی دارند؛ تنها باید آنها را بشناسیم.
هر ویژگیای از خودتان را که بهنظرتان مثبت است، یادداشت کنید. با این کار دلایلی پیدا میکنید که نشان میدهند نباید احساس ناامنی کنید.
این فهرست را برای شریکتان هم تهیه کنید. هنگام حسادت، ما تنها بر افکار منفی تمرکز میکنیم: هم در رابطه با خودمان و هم در رابطه با طرف مقابل. پس ویژگیهای مثبت شریکتان را یادداشت کنید و مانع پرسه زدن ذهنتان در سرزمین افکار منفی شوید.
۱۲. مشاورهٔ حرفهای بگیرید
خیلیها گمان میکنند مراجعه به مشاور نشانهٔ ضعف است. این بههیچوجه حقیقت ندارد.
پذیرش اینکه باید روی خودمان، عزتنفسمان و حس ناامنیمان کار کنیم، رفتاری شجاعانه است. اگر میتوانید، کمک حرفهای بگیرید. مشاور و درمانگر خوب میتواند به ما در شناسایی دلیل احساسمان و غلبه بر آن کمک کند. او ما را در مسیر درمان و رابطهای سالم و شاد قرار خواهد داد.
۱۳. از مقایسۀ خودتان با دیگران دست بردارید
یکی دیگر از ریشههای احساس ناامنی در رابطه، مقایسهٔ خودمان با دیگران است. با خود فکر میکنیم دیگران از ما زیباترند، ویژگیهای شخصیتی بهتری دارند یا بیشتر پول درمیآورند.
باید دست از مقایسهٔ خودتان با دیگران بردارید، چون شما یگانه هستید. خودتان را دوست داشته باشید!
اگر نمیتوانید از این کار دست بکشید، دستکم به آدمهایی فکر کنید که از آنها بهترید! نهاینکه آنها را قضاوت کنید؛ فقط از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کنید. بدین ترتیب، دلایل بسیاری برای شایستگی و دانستنِ قدرِ خودمان پیدا میکنیم.
۱۴. آنقدر عاشق خودتان باشید که بتوانید با از دست دادن او کنار بیایید
یکی از عوامل اساسی احساس حسادت و ناامنی، دوست نداشتن خودمان است. این احساس به ترس از تنها ماندن میانجامد.
حقیقت این است که آدمهای بسیاری بهخاطر ترس از تنها ماندن، ترجیح میدهند رابطهای ناسالم و مسموم را ادامه دهند! بهراستی چرا؟ چرا اجازه میدهیم کسی هرطور دلش خواست با ما رفتار کند، تنها به این دلیل که میخواهیم رابطه (اگر بتوان نامش را رابطه گذاشت) داشته باشیم! این کار را نکنید!
تلاش برای حفظ رابطهای ناسالم، نشانه عشق نیست؛ نشانهٔ ترس است.
عاشق خودتان باشید! اینطور میتوانید بهدنبال گزینههایی برای خودتان باشید که معیارهای بهتری دارند. زمانی که خودمان را بپذیریم و به آنچه شایستهٔ ما نیست، قانع نشویم، اعتماد به نفس بیشتری خواهیم داشت. سپس ترسها و احساس ناامنیمان بهتدریج از بین میروند.
خلاصهٔ کلام
همانطور که احتمالا با مطالعهٔ مطلب تا به اینجا فهمیدهاید، رهایی از حسادت و احساس ناامنی در رابطه، بیش از اینکه به طرف مقابل برگردد، به خود ما بستگی دارد.
ما باید خودمان را دوست بداریم و برای خودمان ارزش قائل شویم. اینگونه احتمالا آدمهای بهتری با ویژگیهای خوشایندتری جذبمان میشوند؛ چنین افرادی طبعا قابلاعتمادتر هم هستند. اگر هم چنین نشود، دستکم برای رها کردن کسی که با ما بهشکلی ناشایست رفتار میکند، تردید نمیکنیم.
شما رابطهای شاد و سالم دارید؟ آیا تابهحال پیش آمده است که دچار حسادت و حس ناامنی شوید؟ در چنین مواردی چطور رفتار میکنید؟ ما و خیلیهای دیگر دوست داریم تجربهتان در این زمینه را با ما در میان بگذارید.
سلام پارتنرم می خواد ازدواج کنه و من هر روز دارم گریه می کنم فقط آرزو میکنم بمیرم و اونشب رو نبینم کمکم کنید دارم داغون میشم 😭😭😭😭