معرفی کتاب غرور و تعصب؛ رمانی عاشقانه از جین آستین

0

اگر شما هم مخاطب داستان‌های عاشقانه هستید، پس به صفحهٔ درستی هدایت شده‌اید. رمان غرور و تعصب اثری عاشقانه و معروف از نویسنده‌ای است که مرزهای رمان‌نویسی را جابه‌جا کرد. جین آستین با ظرافت تمام، داستانش را شکل داده است و مخاطب با تجربه‌ای منحصربه‌فرد روبه‌رو می‌شود. بنابراین اگر مایل هستید که با یک رمان عاشقانه و خوب آشنا شوید، معرفی کتاب غرور و تعصب، رمانی عاشقانه از جین آستین را از دست ندهید و تا پایان همراه ما باشید.

شناسنامه کتاب غرور و تعصب، رمانی عاشقانه از جین آستین

  • عنوان: غرور و تعصب
  • نویسنده: جین آستین
  • مترجم: رضا رضایی (پیشنهاد کاربران)
  • تعداد صفحات: ۴۴۹ صفحه
  • انتشارات: نشر نی (پیشنهاد کاربران)

درباره نویسنده کتاب غرور و تعصب

جین آستین نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آنها دست می‌برد و بازبینی‌شان می‌کرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اِما به‌ترتیب در سال‌های ۱۸۱۱، ۱۸۱۳، ۱۸۱۴ و ۱۸۱۶، یعنی در زمان حیات جین آستین منتشر شدند.

رونیکس

رمان‌های نورثنگر ابی و ترغیب در سال ۱۸۱۸‌، یعنی بعد از مرگ نویسنده، به چاپ رسیدند. همچنین دو اثر از کارهای اولیهٔ جین آستین به نام‌های لیدی سوزان و واتسن‌ها ناتمام باقی مانده است. او پیش از مرگ، مشغول نوشتن رمانی به نام سنديتن بود که قسمت‌های پراکنده‌ای از آن موجود است.

جین آستین نسبتا منزوی زندگی کرد و اوقات خود را بیشتر به نوشتن گذراند. به‌‌نظر نقادان، او نبوغی دووجهی داشت: هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدم‌ها را خوب می‌شناخت. این دو وجه در نوشته‌های او نیز تجلی یافته است.

زندگی اجتماعی و خانوادگی محملی است که نویسنده به‌کمک آن و با ژرف‌اندیشی درباره انسان‌ها و روابط آنها قضاوت می‌کند و نظر می‌دهد.

جین آستین، نویسندۀ کتاب غرور و تعصب
جین آستین، نویسندۀ کتاب غرور و تعصب

درباره کتاب غرور و تعصب

کتاب غرور و تعصب روایت چند داستان عاشقانهٔ به‌هم‌پیوسته است. این کتاب زندگی خانواده‌ای است با پنج دختر که هرکدام از این دخترها ویژگی‌های خاص خودشان را دارند. هم‌زمان با روایت داستان زندگی این خانوادهٔ هفت‌نفره، برحسب اتفاق، همسایهٔ جدیدی به نزدیکی خانه‌شان نقل‌مکان می‌کند.

ویژگی‌های همسایهٔ جدید، مادر دختر‌ها را ترغیب می‌کند تا به فکر سروسامان دادن دخترانش باشد. در پی همین تفکر، اتفاقات ریزودرشتی رخ ‌می‌دهد و مسیر اصلی داستان شکل می‌گیرد.

تصویری از فیلم ساخته‌شده براساس رمان غرور و تعصب جین آستین
تصویری از فیلم ساخته‌شده براساس رمان غرور و تعصب

در ابتدای کتاب، مترجم به نکته‌ای اشاره می‌کند که مخاطب را نسبت به این کتاب آگاه‌تر می‌کند: «توضیح این نکته را لازم می‌دانم که معادل دقیق عنوان کتاب “غرور و پیش‌داوری” است نه “غرور و تعصب” و این نکته‌ای است که خواننده پس از مطالعهٔ متن رمان به آن پی خواهد برد؛ اما مترجم ترجیح داده است که به سبب معروفیت و رواج عنوان “غرور و تعصب” (چه در کتاب‌ها و مقاله‌ها و نقدها، و چه در فیلم‌ها و سریال‌ها) همین عنوان را حفظ کند، و در عین حال به نخستین مترجم فارسی این رمان (شمس الملوک مصاحب در سال ۱۳۳۶) و انتخاب او نیز احترام بگذارد.»

آیا این کتاب برای شماست؟

کتاب غرور و تعصب پیشنهاد خوبی برای دوست‌داران داستان‌های عاشقانه است. البته اگر از طرف‌داران جین آستین هستید و هنوز موفق به خواندن شاهکار غرور و تعصب نشده‌اید، این شانس را دارید تا یک‌ بار دیگر به دنیای رمان‌های عاشقانهٔ آستین سفر کنید. شما همچنین می‌توانید این کتاب را به دوستان‌تان هدیه کنید. قطعا از خواندن آن لذت خواهند برد.

بخش‌هایی از کتاب غرور و تعصب

وقتی آقایان آمدند و چای خوردن هم به پایان رسید، میز بازی چیدند. لیدی کاترین، سر ویلیام و آقا و خانم کالینز نشستند تا حکم چهار نفره بازی کنند. چون دوشیزه دو بورگ دلش خواست کازینو بازی کند، دو دختر دیگر مفتخر شدند به این که به خانم جنکینسن ملحق شوند تا پای بازی جور شود. بازی‌شان خیلی کسل کننده بود. به ندرت کلمه‌ای ادا می‌شد که خارج از بازی باشد. مگر موقعی که خانم جنکینسن اظهار نگرانی می‌کرد که مبادا دوشیزه دوبورگ زیاد گرم یا زیاد سردش باشد، یا زیاد یا کم نور به چشمش بخورد. در آن یکی میز، حرف و صحبت بیشتر بود.

لیدی کاترین طبق معمول داشت حرف می‌زد… اشتباهات سه نفر دیگر را گوشزد می‌کرد یا فلان واقعه را که برای خودش پیش آمده بود نقل می‌کرد. آقای کالینز هم کارش موافقت کردن بود با هر دُری که سرکار علیّه می‌سُفت، تشکر کردن از بانویش به خاطر هر ورقی که خودش می‌برد، و معذرت خواهی کردن از این که به خیال خودش زیاد برده بود. سر ويليام زیاد حرف نمی‌زد. داشت حافظه‌اش را از وقایعی که نقل می‌شد و اسامی اصیل زادگانی که برده می‌شد پر می‌کرد. (ص ۱۹۸)

***

مدتی قدم زدند. دو خانم جلوتر راه می‌رفتند و دو آقا پشت سرشان. به سمت پایین و به کنار نهر رفتند تا گیاهان قشنگ کنار آب را بهتر ببینند. در این حین، جاها عوض شد، زیرا خانم گاردینر که از پیاده روی آن روز خسته شده بود و دیگر تکیه دادن به بازوی الیزابت را کافی نمی‌دید از شوهرش خواست که بیاید کنارش تا دست او را بگیرد. آقای دارسی جای خانم گاردینر را در کنار اليزابت گرفت، و به این ترتیب به راهشان ادامه دادند. بعد از سکوتی کوتاه، اليزابت شروع به صحبت کرد. دلش می‌خواست آقای دارسی بداند که او قبل از آمدنش مطمئن شده بود او آن جا نیست.

به خاطر همین صحبتش را از این جا شروع کرد که آمدن آقای دارسی برایش کاملا غیر منتظره بوده. بعد اضافه کرد: «سرایدارتان به ما می‌گفت که شما زودتر از فردا نخواهید آمد. حتى، قبل از آمدنمان از بیکول، با خبر شده بودیم که شما به این زودی به این حوالی نمی‌آیید.» (ص۲۹۷)


در ادامه بخوانید: معرفی کتاب گتسبی بزرگ؛ شاهکاری نمادین از فیتز جرالد
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.