یادگیری زبان دوم در بزرگسالان با ۶ ایده واقعا کاربردی
شاید گاهی به این فکر کنید که آیا میتوانید یک زبان جدید یاد بگیرید؟ خب در پاسخ به این سؤال فراموش نکنید شما همین حالا هم خیلی خوب و بینقص یک زبان بلدید: زبان مادریتان! اما بعد از این احتمالا نوبت به این پرسش میرسد که آیا در بزرگسالی هم میتوان به همان خوبیای که در کودکی زبان اول را یاد گرفتیم، زبان دوم را هم یاد بگیریم؟
در این مقاله به تحلیل ایدههای اثرگذار «استفن کراشن» (Stephen Krashen)، زبانشناس شناختهشده میپردازیم. اگر میخواهید بدانید چطور میتوان بر پیچیدگیهای یادگیری زبان دوم در بزرگسالان غلبه کرد، این مطلب را از دست ندهید.
فراگیری زبان
احتمالا «کراشن» که شکلگیری برخی از مهمترین مفاهیم مرتبط با فراگیری زبان دوم، به لطف او بوده است بیش از هر فرد دیگری برای پاسخ به پرسش مورد بحث تلاش کرده است.
بر مبنای «فرضیهی ورودی» کراشن که نخستین بار در سال ۱۹۷۷ معرفی شد، «یادگیری» با «فراگیری» فرق دارد. یادگیری فرایند سنتیِ دریافت آگاهانه و مبتنی بر دستور زبان است، اما فراگیری همان روشی است که ما در کودکی با زبان مادری آشنا میشویم. به نظر کراشن آموزش دادن زبان به همان روشی که علوم، ریاضی و تاریخ آموزش داده میشوند غلط است. زبانآموزان باید زبان دوم را به همان روشی که زبان نخستشان را آموختهاند، فرابگیرند.
کراشن مجموعهای از ایدههایش را در مستندی به نام «توصیههای یک کودک برای یادگیری زبان» معرفی کرد. در این مستند او میگوید «فراگیری همان رخداد است». به عبارتی درون هر زبانآموز موفق، کودکی است که در زبان اولش استاد شده است و بهجای «یادگیریِ» زبان دوم، آن را فراگرفته است.
برخی توصیههای کراشن به زبانآموزان و معلمها برای تسلط به یک زبان جدید را در ادامه میخوانید.
۱. فراگیری زبان با فهم پیامها
زبانآموزان باید در معرض «ورودیهای قابلِفهم» قرار بگیرند. این ورودی میتواند محتوای شنیدنی یا خواندنی باشد. به عقیدهی کراشن فراگیری زبان با فهم پیامها ممکن میشود. کراشن تأکید میکند که آنچه مهم است کنش و واکنش معنادار است و نه فرم و قاعده. مثلا وقتی مادر با کودکش صحبت میکند، بر معنای پیامش (و نه ساختار دستوری آن) تمرکز میکند. وقتی کودک میگوید «بابا، ماهی آب!»، پدر پاسخ میدهد «آره، رودخونه ماهی داره» و به اصلاح اشتباهات دستوری کودکش فکر هم نمیکند. اعتقاد بر این است که قرار گرفتن در معرض مقدار کافی ورودی قابلِفهم منجر به فراگیری میشود.
۲. تعیین سطح درست
ورودیهای قابلفهم باید متناسب با سطح زبانآموز باشد و این سطح باید کمی بالاتر از سطح حقیقی خود زبانآموز باشد (تا چیز جدیدی برای فرا گرفتن وجود داشته باشد). کرشن این سطح را «۱+ i» مینامد. نمونهی مناسب این طبقهبندی، فعالیتهای رتبهبندیشده در کتابهای مختلفی است که برای دانشجویان زبانهای مختلف در سطحهای گوناگون از جمله A2، B1، C2 و مانند آن تهیه شده است.
۳. دورهی سکوت
سخن گفتن هیچ کودکی ناگهانی و بیمقدمه نیست. آنها فراگیری زبان را مدتها پیش از به زبان آوردن نخستین کلمهها آغاز میکنند حتی اگر کلمات را بهکار نگیرند. نخستین کلمهها و جملههایی که کودک به زبان میآورد نتیجهی فراگیری زبان است. زبانآموزان بزرگسال هم باید این دورهی سکوت را پشت سر بگذرانند. معلمها نباید نگران شرکت نکردن شاگردان در بحثها باشند؛ احتمالا آنها مشغول فراگیری هستند. همچنین تحت فشار قرار دادن زبانآموزان برای صحبت کردن پیش از اینکه آمادگی کافی داشته باشند، باعث اضطراب آنها میشود.
۴. اضطراب، دشمن یادگیری
یکی از معروفترین مفاهیمی که کراشن معرفی کرد، «صافی عاطفی» است که بر مبنای آن در صورت بروز اضطراب میزان فراگیری کاهش مییابد. کودک زبان مادری را در خانه و بدون هیچ اضطرابی فرا میگیرد. اما حضور در کلاس ممکن است برای زبانآموزان با اضطراب که بر فرایند دریافت و درک ورودی مؤثر است، همراه باشد.
یک مهمانی خودمانی شامل مهمانانی از کشورهای مختلف دنیا مکان فوقالعادهای برای تمرین زبانهای مختلف است درحالیکه خوش میگذرانید و اضطراب ندارید. چنین فضایی بدون ایجاد اضطراب دادههای قابلدرک قابلتوجهی را در اختیار زبانآموز قرار میدهد. پس معلمها باید کلاس را به یک مهمانی خودمانی تبدیل کنند؛ جایی که همه در آرامش تمرین زبان میکنند.
۵. فرضیهی پایشگر
به عقیدهی کراشن یادگیری آگاهانهی زبان بهطور ناخودآگاه حرف و گفتار تولید نمیکند بلکه «خروجی» را پایش میکند. هنگام سخن گفتن به زبان هدف، زبانآموز گفتههایش را با آموختههای پیشین میسنجد. این باعث کاهش اشتباهات زبانآموزان در کاربرد قواعدی که آگاهانه آموختهاند و همچنین کاربرد آموختههای ناشی از اصلاح اشتباهشان میشود. پس یادگیری آگاهانه تقش «پایشگر» را دارد. افراد بسیاری بهویژه در موقعیتهای رسمی تأکید زیادی بر دقت و درستی دارند اما وجود «پایشگر» هم دلیلی برای تمرکز زیاد بر دستور زبان است.
برای استفاده از این ابزار، از زبانآموزان بخواهید هنگام خواندن یا گوش دادن به محتوا با راهنماییهای شما نکتههای دستوری را پیدا کنند. مثلا اگر به متنی دربارهی زندگی یک فرد مشهور که در قید حیات است گوش میکنید، از زبانآموزان بخواهید افعال زمان حال کامل را مشخص کنند، تمرین را با بحثی کوتاه دربارهی دلیل تناسب این زمان با موقعیتهای شناساییشده ادامه بدهید و سپس با پرسیدن چند سؤال مطمئن بشوید که آنها میدانند چگونه این نکته را در زبان هدف بهکار ببرند. با این حال کرشن تأکید میکند که در فعالیتهای کلاسی باید بیش از هرچیز بر ارائهی ورودیهای قابلفهم تمرکز کرد. معلمها باید درسشان را بر پایهی مراودات معنادار همراه با ورودیهای بسیار در قالب فعالیتهای شنیدنی و خواندنی ارائه کنند.
۶. ترتیب طبیعی
فارغ از زبانآموز، زبانی که فراگرفته میشود و سطح دستور زبان، فراگیری دستور زبان و واژگان همزمان رخ میدهد. شما میتوانید قواعد نقلقول را درس بدهید اما تا زمانی که دانشجویانتان آماده نباشند آن را فرا نمیگیرند. برخی قواعد دستوری «دیرجذب» هستند، مانند قواعد مربوط به «s» سومشخص در زبان انگلیسی. به همین دلیل بیشتر زبانآموزان حتی پس از فراگرفتن قواعد پیچیدهتر مانند جملات شرطی، هنوز در کاربرد s سومشخص مشکل دارند. فراگیری زبان در یک ترتیب زمانی طبیعی رخ میدهد. بنابراین نباید بر آموزش نکتههای فراوان دستوری در آغاز راه و پیش از زمان مناسبشان پافشاری کرد زیرا دانشآموزان آمادگی فراگیری آنها را نخواهند داشت.
مزیتهای یادگیری در کودکی
کودکی که نخستین زبانش را فرا میگیرد نسبت به بزرگسالی که زبان دومش را فرا میگیرد از امتیازاتی برخوردار است. یکی از مهمترین مزیتها این است که کودک در زمان درست در معرض انبوه ورودیهای قابلفهم که دقیقا در سطح مناسب او هستند، قرار میگیرد. همچنین هیچ فشاری روی آنها برای صحبت کردن پیش از اینکه آمادگیاش را داشته باشند، وجود ندارد. مزیت دیگر اینکه کودک محدودیت زمانی ندارد و هروقت اعتمادبهنفس کافی برای صحبت کردن پیدا کرد، اقدام به این کار میکند. کودک انتظار بالایی از خودش ندارد بنابراین اضطراب کمتری را تجربه میکند.
یکی از عجیبترین واقعیتها دربارهی فراگیری زبان این است که کودکان در حالی زبان را فرا میگیرند که قصد این کار را ندارند! فراگیری زبان یکی از محصولات جنبی دستیابی به اهداف دیگر از جمله دوستیابی در مدرسه یا زمین بازی است. همچنین آنها زبان را به ترتیب زمانی طبیعی خودش فرا میگیرند و مجبور نیستند پیش از آنکه آمادگیاش را داشته باشند با انبوه قواعد دستوری دستوپنجه نرم کنند. در واقع آنها نخست زبان را فرا میگیرند سپس ساختار و قواعد آن را کشف میکنند. در نهایت اینکه کودکان عناصر مختلف زبان را نیز در نوبت طبیعی خودشان یاد میگیرند.
ایدههای کاربردی برای کلاس درس
با توجه به نظریههای کراشن و در نظر گرفتن مزیتهای فراگیری زبان در کودکی، به نکتههایی دست مییابیم که به خلق محیط آموزشی مناسب برای یادگیری زبان کمک میکنند. نخست اینکه کلاس باید تا جایی که ممکن است سرشار از ورودیهای قابلفهم باشد. دوم اینکه اضطراب جایی در کلاس زبان ندارد، زبانآموز باید در آرامش و همراه با فعالیتهای جذاب و لذتبخش زبان را فرا بگیرد.
نکته قابلتوجه و مهمی که نباید فراموش کنید این است که انتظارات از زبانآموزان بهویژه در سطحهای پایینتر باید منطقی و متناسب باشد. همچنین کتابها، موارد درسی و زمان صحبت کردن معلم باید با سطح زبانآموزان همخوانی داشته باشد.
تنها هنگامی که دانستن آنها ضروری و لازم باشد نوبت به قواعد دستور زبان میرسد، آن هم برای زبانآموزان قدیمیتر. آخرین و احتمالا مهمترین نکته اینکه محتوای درس نباید مبتنی بر دستور زبان بلکه باید بر پایهی تبادل معنی و مفهوم باشد.
برگرفته از: britishcouncil
سلام خانم طرزمنی عزیز…. ممنونم خیلی مفید بود مخصوصا دوره سکوت… من هم شنیدم که باید مانند کودک که بعد از دوسال سکوت، به زبون میاد، ما هم صبر کنیم و بدون دلسرد شدن به یادگیری ادامه بدیم
شما یادگرفته اید بالخره بعد از سه سال؟؟؟
سپاس. خوشحالم که مطلب رو دوست داشتید. درسته! کافیه بدونیم چطور، و اینکه ثابتقدم باشیم و به قول شما دلسرد نشیم!! پیروز باشید و دلگرم رقیه عزیز!
متشکر م ممنون از زحمات شما و سایت عالیتان