چرا هر ساله برای سفر به دزفول لحظه شماری می کنم
من ساکن تهران هستم. ساکن شهر دود و ترافیک. شهر سرفههای ترسناک. شهر تعطیلیهای هر ساله در آبان و آذر ماه به خاطر آلودگی هوا. شهر هشدارهای سازمان هواشناسی برای حضور در منزل و بازی نکردن کودکان در هوای باز. اگر بخواهم میتوانم این توصیفها را تا چند صفحه ادامه دهم ولی بگذریم چون این واقعیتها را همه میدانند.
اما تجربه من از حضور در محلی با هوای پاک. من زاده شهر دزفولم و به تبع آن، هر ساله به همراه خانواده در ایام عید راهی این شهر میشویم. شاید ماندگارترین خاطرهای که هر سال برایم تکرار میشود و در ایام دیگر سال نیز برای تکرار شدن آن لحظه شماری میکنم، در مسیر جاده اندیمشک به دزفول برایم اتفاق می افتد. زمانی که سَرَم را از ماشین بیرون میآورم و بوی شکوفههای نارنج و پرتقال که در اطراف این جاده به وفور وجود دارند را با تمام وجود احساس میکنم. این بو و رایحه اگرچه برای شامه من خیلی غریب است ولی برای محلیهای دزفول یک مسأله عادی است. این مَطلَع تجربه من برای حضور سالیانه در محلی با هوای پاک است. اما این حضور جنبههای دیگری هم دارد. وقتی با خانواده برای لذت بردن از زیبایی و طراوت رودخانه دز راهی ساحل آن میشویم. امواج پرتلاطم رودخانه، زیر آسمان آبی رنگ ظهر بهاری، احساس دلچسب و دلپذیری به انسان میدهد. رنگ آب رودخانه دزفول در ظهر بهاری را فقط میتوان با رنگ دریای محاط بر جزیره کارتون نوستالژیک «دکتر ارنست» مقایسه کرد. صادقانه میگویم که حضور در این هوا، در مجاورت رودخانه دز، همچنین خوردن جوجه کبابی را به خوردن غذا در مجللترین رستوران ایران را ترجیح میدهم.
تجربه دیگر و لذت بخشی که هر ساله در فضای پاک دزفول تجربه میکنم، حضور در باغهای نارنج و پرتقال در مسیر جاده دزفول و شوش است. این تجربه که در زمان حضور ما در دزفول به دلیل میهمان نوازی دوستان و آشنایان و دعوت آنها از ما، به طور مکرر رخ میدهد، از تجربیات زیبای من است. شاید گفتن از بوی شکوفههای نارنج و پرتقال که محلیهای دزفول به آن «فاش» می گویند، برای کسی که تجربه استشمام آن را نداشته باشد، تلاش بی حاصلی باشد. ولی برای من که بارها در آن فضا قرار گرفتهام، حتی فکر کردنش نیز لذت بخش است. وقتی وارد باغ میشویم، همه چیز واقعی و بر اساس ویژگیهای دست نخورده طبیعت است. یعنی رنگ برگها، سبز روشن است و گرد و غبار ودودهای تولیدی کارخانهها و اتومبیلها، رنگ آن را کدر نکرده است. از طرفی دیگر هوای پاک آن محیط که با عملکرد اکسیژن زای برگ درختان باغ، به صورت دو چندان تمیز شده است، وقتی استشمام میشود احساس فرح و سرخوشی به انسان منتقل میکند. لذاست که خواب ظهر زیر سایه این درختان، انسان را به فکر «بهشت برین» و جنبهای از خصائص و ویژگیهای آن میاندازد.
اگرچه همچنان میتوان جنبههای مختلفی از حضور در دزفول به عنوان فضایی که از نظر آب و هوا پاک است، مثل استشمام بوی خاک در روستاها، چیدن میوه از درختان، خوردن چای گرم زیر سایه دیوار گلی، آب تنی در آب پاک رودخانه دز و … ذکر کرد، اما به همین مقدار بسنده میکنم. به امید اینکه تجربه آب و هوای پاک برای فرزندانمان به یک رؤیا بدل نشود و این مهم تنها با همت همه جانبه تک تک شهروندان و دغدغه مندی آنها مهیا میشود.
دزفول!؟ فک کنم شما سالهاست دزفول نبودین چون در حال حاضر جزو ۱۰ شهر آلوده ایران به حساب میاد. آلودگی فقط دود نیست. ریزگردها امونمون رو بریدن. سیستم فاضلاب شهر مشکل داره و بوی فاضلاب توکوچه ها میاد… عجیبه واقعا
10 شهر الوده ایران!!!
خیلی خوبه آدم به زادگاه خودش افتخار کنه و دعوت کنه ملت برن اونجا رو ببینن
احساس اون حال و فضا رو به خوبی منتقل کرد
ترغیب شدم عید امسال برم خوزستان