یک رهبر واقعی چه تفاوتی با رهبران متوسط دارد؟
۴ مهارتی که شما را به یک رهبر واقعی تبدیل میکند
آیا این تمایز مربوط به توانایی آنها در تصمیم گیری خوب، قوهی اقناع کاریزماتیک یا وضوح چشماندازشان است؟ آیا بهترین رهبران، این ویژگیها را به طور ذاتی دارند یا آنها را در دانشگاه کسب کردهاند؟
خبر خوب این است که شما میتوانید به یک رهبر تبدیل شوید، فقط باید برای یاد گرفتن مهارت های پایه رهبری زمان بگذارید. با این حال، میزان تأثیرگذاری شما بستگی به این دارد که چگونه این مهارتها را به کار ببرید.
اگر بخواهید به رهبری بهتر تبدیل شوید، چه چیزهایی باید یاد بگیرید؟ آیا برای یاد گرفتن این چیزها نیاز دارید که به دانشکدهی کسبوکار بروید یا میتوانید آنها را در کارتان هم یاد بگیرید؟
جی استرلینگ لیوینگستون (J. Sterling Livingston)، استاد دانشکدهی کسبوکار هاروارد تلاش کرد تا با مطالعهی رابطهی بین آموزش رسمی و رهبری موفق، به این سؤالات پاسخ دهد. در سال ۱۹۷۱، وی مقالهی «The Myth of the Well-Educated Manager» را در نشریهی کسبوکار هاروارد منتشر کرد.
یکی از نتایج لیوینگستون این بود که آموزش رسمی کسبوکار مثل دوره (MBA)، پیشبینی کنندهی خوبی برای موفقیت طولانی مدت در رهبری نبود. البته این یافته، امروز نسبت به اوایل دههی ۱۹۷۰ جای تعجب کمتری دارد. با این حال، یک مشاهدهی مهم دیگر او که امروزه هم مانند همان زمان صادق است، چهار مهارت کلیدی برای تعریف رهبری موفق بود:
- قدرت تصمیمگیری
- پیداکردن مشکل
- یافتن فرصتهای پیش رو
- سبک رهبری
وی مدعی بود که شما با پرورش مهارتهای خود در این حوزههای مهم، میتوانید افراد را رهبری و تشویق به تغییر کنید. همچنین میتوانید در چگونگی کنار آمدن با چالشهای هر روزه، پویا و مؤثر باشید.
در ادامه این چهار مهارت با جزئیات بیشتری تشریح خواهند شد.
۱. تصمیمگیری
رهبران باید توانایی حل مؤثر مشکلات و اخذ تصمیمهای درست را داشته باشند. اما مهارت تصمیم گیری و مهارت حل مسئله معمولا تدریس میشوند. پس چرا با تعدد افراد آموزش دیده در این زمینه، یافتن رهبران خوب بسیار سخت است؟
طبق نظر لیوینگستون، این موضوع اغلب به تفاوت رویکرد شما در یافتن راهحلها برمیگردد. اگر هنگام مواجهه با مشکلات، باور داشته باشید که باید «پاسخ صحیح» را برایش پیدا کنید، احتمالا شکست خواهید خورد. در نتیجه شما میتوانید یک مسئله را تا ابد تحلیل کنید و همچنان ۱۰۰ درصد مطمئن نباشید که راهکارتان بهترین است. تنها راه ارزیابی تصمیم شما، نگاه به گذشته و دنبال کردن واقعیت است. حتی در آن زمان نیز گاهی متغیرهای زیادی وجود دارند که تعیین کنندهی میزان موفقیت روش شما در حل مشکل هستند.
رهبران مؤثر از رویکردهای عملی و حساسی برای تصمیمگیری استفاده میکنند. آنها میدانند که شما نمیتوانید صبر کنید تا یک تصمیم بی عیب و نقص بگیرید: زمانی که در میانهی مسیر برای یافتن یک راهکار هستید، باید به اندازهی کافی اعتماد به نفس داشته باشید که آنچه نیاز است را انجام دهید. یعنی باید به سرعت موقعیت را ارزیابی کنید و اقدامی انجام دهید که دارای بالاترین احتمال موفقیت باشد. تصمیمهایی که این رهبران تحت فشار میگیرند، شاید کاملترین نباشند، اما دارای پیامد مطلوب هستند.
رهبران کاردان میدانند که حل مسئله و تصمیمگیری، فرآیندهایی کاملا منطقی نیستند. همهی ما دارای احساس هستیم، پس تصمیمهای کاملا معقول واقعا وجود ندارند. بنابراین رهبران موفق برای مدیریت بخش ذهنی تصمیمگیری، از تفکر انتقادی استفاده میکنند؛ تکنیکی که از هر گام فرآیند تفکر آنها سؤال میکند.
در نهایت، آنچه رهبران مؤثر را متمایز میسازد این است که آنها میدانند چگونه تصمیم بگیرند. آنها میدانند که چه زمانی باید از فرآیندهای تحلیلی و تصمیمگیری جامع استفاده کنند. میدانند که چه زمانی باید کل تیم را دخیل کنند و چه زمانی خود به تنهایی تصمیم بگیرند. این دانش از یک کتاب نیست، بلکه از تجربهی عملی به دست میآید. به عنوان یک رهبر در حال رشد، به دنبال فرصتهایی باشید که بتوانید طی آن، در موقعیتهای مختلفی تصمیمگیری کنید تا بتوانید تجربه کسب کنید.
۲. پیدا کردن مشکل
رهبران تنها مشکلاتی را که به آنها ارجاع داده شده را حل نمیکنند. بلکه به دنبال مشکلات پنهان نیز هستند. به عبارت دیگر، آنها اغلب مسائل بالقوه را قبل از اینکه مهم شوند، تشخیص میدهند.
هر چه سریعتر یک مشکل را پیدا کنید، زمان بیشتری برای یافتن راه حل دارید و راحتتر میتوانید مشکل را قبل از اینکه جدی شود، حل کنید. رهبران ماهر، پیشتاز هستند و دائما سؤال میپرسند. تکنیک حل مسئلهی ۵ چرا، ابزاری است که به شما کمک میکند تا کل مشکل را سریع بفهمید و چیزی است که رهبران توانا، اغلب به شکل غریزی در زمان یافتن یک مشکل، آن را انجام میدهند.
همچنین، سعی کنید تا به دنبال مشکلاتی احتمالی باشید که ممکن است توسط راهکاری از پیش اجرا شده، به وجود بیاید. رهبران زمانی که بتوانند از رویکردهایی مثل تجزیه و تحلیل عوامل شکست و آثار آن استفاده میکنند تا پیش از هر اقدامی، این مشکلات را شناسایی کنند. گاهی این شناسایی با حس ششم و به شکل غیررسمی اتفاق میافتد، اما هدف همان است: یعنی پیدا کردن مشکلات قبل از اینکه به مسائلی بزرگتر و زیانباتر تبدیل شوند.
بخش مهارتهای حل مسئله شامل ابزارهای مختلف بسیاری است که به شما کمک میکنند تا مشکلات را پیدا کنید.
۳. یافتن فرصت
زمانی که مشکلات را حل میکنید، باید مطمئن شوید که سازمانتان میتواند به راهی که به سوی اهدافش تعریف شده، ادامه دهد. با این حال زمانی که فرصتی پیدا میکنید، به بازتعریف و بهبود مسیر کلی شرکتتان توجه کنید.
پیتر دراکر (Peter Drucker) به عنوان یک متخصص مدیریت میگوید: «این که چطور باید کارها را به درستی انجام داد سؤال مناسبی نیست، درست این است که بپرسیم چگونه باید کارهای صحیح را پیدا و بر منابع و تلاشهای مرتبط با آن تمرکز کرد.»
رهبران موفق فرصتها را پیدا میکنند و از آنها به شکل مؤثری استفاده میکنند. در واقع، آنها اهرمها را میفهمند و دائما به دنبال راههایی برای دستاوردهای بیشتر با همان میزان تلاش هستند.
بخش آشنایی با مفاهیم استراتژی، ابزارهای کاربردی بسیاری دارد که به رهبران کمک میکند تا فرصتهای استراتژیک را ارزیابی کنند. بعضی از ابزار معروف عبارتند از: تحلیل PEST، تحلیل ماتریس SWOT، ماتریس بوستون و پنج نیروی رقابتی پورتر.
۴. سبک مدیریت ذاتی
در نهایت، رهبران کارآمد از سبک های رهبری مؤثر استفاده میکنند. شاید شما انواع مشکلات و فرصتها را پیدا کنید و شاید تصمیمهای فوقالعادهای برای پیش بردن سازمان به سمت جلو اتخاذ کنید، اما اگر افراد را تشویق به عمل کردن نکنید، شانس موفقیتتان بسیار پایین میآید.
لیوینگستون توضیح داده است که هیچ سبک منفرد صحیح مدیریتی وجود ندارد که هر کس بتواند در همهی موقعیتها از آن استفاده کند. به گفتهی وی، رهبران قدرتمند این مسئله را تشخیص میدهند و رویکرد متناسب را در هر موقعیت به کار میبرند. اما آنها همیشه از سبکهای معتبری استفاده میکنند که به طور ذاتی با شخصیتشان هماهنگ است.
همچنین بسیار مهم است که فردی الهام بخش باشید، یعنی با الگو بودن، استفاده از کلمات گیرا و چشماندازتان افراد را رهبری کنید. رهبران توانا مشوق هستند، باعث افزایش اعتماد میشوند، دارای چشماندازی واضح هستند، قابل اعتماد هستند و هم به افراد خود و هم به بهبود سازمان متعهدند.
بخش بزرگی از رهبری مؤثر ، پذیرش مسئولیت و پاسخگو بودن است. این کار صداقت و قابل اعتماد بودنِ اقدامات، تصمیمها و انگیزه شما را تقویت میکند. با متعهد بودن به یک رابطهی باز و صادقانه با افراد بالاسری، همکاران و کارمندان، میتوانید به رهبری تبدیل شوید که دیگران را به کار کردن با خود تشویق میکند تا به هدفی مشترک برسند.
ما در سایت چطور، با بعضی نکتهها موافق و با بعضی نکتهها مخالفیم.
در ابتدا باید اشاره کنیم که دورههای مدیریت ارشد کسبوکار (MBA) روش سریع و فشردهای برای یادگرفتن مهارت در همهی این زمینهها و زمینههای مرتبط دیگر است. یک دورهی مفید مدیریت ارشد کسبوکار، همهی مطالب کاربردی از تجربیات عملی سالهای طولانی را در کنار نظریات بازرگانی، به طور فشرده در یک یا دو سال در کنار هم ارائه میکند.
دوم، اگرچه هیچ سبک رهبری وجود ندارد که برای همهی موقعیتهای کسبوکار مناسب باشد، میتوان گفت که سبک «رهبری تحولی» برای بسیاری از این موقعیتها مناسب است. در این سبک، رهبر چشماندازی الهامبخش از آینده ترسیم میکند، تیمش را برای رسیدن به آن چشمانداز تشویق میکند، اجرای مؤثر چشمانداز را مدیریت میکند و تیم خود را هدایت میکند و رشد میدهد تا هر کدام از اعضای تیم در انجام تکالیف بعدی، مؤثرتر باشند.