کتاب پیش از آنکه بخوابم؛ تجربه غافلگیری و هیجان هرروزه یک زن
این عادت دیرینه کتابخوانهای حرفهای است؛ خودشان را جای شخصیت اصلی قصه میگذارند و در دنیای هزار توی داستان پرواز میکنند. هرچند که همۀ کتابها مثل هم نیستند؛ اما قرار گرفتن جای بعضی از شخصیتها، هیجانانگیزترین لحظهها را برای آدمها میسازد. «پیش از آنکه بخوابم» یکی از همین کتابهاست. یکی از کتابهایی که وقتی خودت را جای شخصیت اصلی قصه میگذاری، به سختی به زندگی روزمرهات برمیگردی و خودت میشوی. این شما و این کتابی که شما را میاندازد وسط یک زندگی عجیب و غریب و هیجانانگیز.
شناسهی کتاب
- نام کتاب: پیش از آنکه بخوابم
- نام اصلی کتاب: Before I Go to Sleep
- نویسنده: اس.جی. واتسون
- تعداد صفحات: ۴۷۰ صفحه
دربارهی کتاب
هر بار که از خواب برمیخیزد، هیچچیز به یاد نمیآورد؛ اینکه نامش چیست، چند ساله است، اینجا، کنار مردی که نامش را نمیداند و تا به حال او را ندیده چهکار میکند؟ سرش را میان دستهایش محاصره میکند تا شاید پاسخی برای پرسشهایش پیدا کند؛ اما چیزی بهیاد نمیآورد. حتی نمیداند کجا و در کدام شهر زندگی میکند…
چند خطی که خواندید، خلاصهای است از رمان جنایی «پیش از آنکه بخوابم». کتابی که تا امروز به بیش از ۳۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده و جایزهی انجمن نویسندگان آثار جنایی و جایزهی ملی کتاب گلاکسی را به نام خود سنجاق کرده است.
«پیش از آنکه بخوابم» داستان زندگی زنی است به نام کریستین؛ زنی که در یک تصادف سخت، حافظهاش از دست داده و هیچچیز را بهیاد نمیآورد. در حقیقت تمام خاطرات کریستین به قبل از ۲۹ سالگی و تصادف وحشتناکش گره خورده است. هرچند که خاطرات قبل از تصادف هم با تصاویری مبهم و تار در ذهنش نشستهاند و بهتر است بگوییم حتی از روزهای قبل از تصادف هم چیزی زیادی بهیاد نمیآورد.
خودش نه، اما اطرافیانش به وضعیت کریستین عادت کردهاند. «بن» همسر کریستین، هر روز با صبر و حوصله داستان تصادف و ازدواج و زندگیشان را برای همسرش تعریف میکند و میگوید ما در نورث لندن، در کوی کروچ زندگی میکنیم. بعد از عشق عمیقشان میگوید و پس از نشان دادن تمام خانه به کریستین و پاسخ دادن به سؤالهای همسرش، کیفش را برمیدارد و میگوید: «حالا باید بروم سرکار.»
درست زمانی که خط اولیهی داستان را در ذهنت مرور میکنی و با خودت میگویی: کتاب، داستان زنی است که حافظهی بلندمدتاش را ازدست داده، اما همسرش هنوز او را عاشقانه دوست میدارد، نویسندهی هوشمند کتاب، ضربهی ابتدایی را وارد میکند.
صدای زنگ تلفن بلند میشود و مردی از آنسوی خط میگوید: «سلام من دکتر ناش هستم. هیچکس نباید از این تماس بویی ببرد؛ حتی بن» و در ادامه به کریستین میگوید: «تو یک دفتر خاطرات روزانه داری که هر روز بخشی از خاطرات را در آن مینویسی. خاطراتی که با کمک هم کشف میکنیم و آنها را مانند پازل کنار هم میچینیم تا تو حافظهات را بهدست بیاوری. حالا از جایت بلند شو و دفتر را پیدا کن. فقط یادت باش “بن” نباید از این موضوع بویی ببرد.»
اینجا ضربه ابتدایی وارد شده و داستان آغاز میشود. کریستین شروع به خواندن خاطراتش میکند و متوجه میشود عاشق بن بوده و هست، اما فهمیدن این موضوعات دردی از او دوا نمیکند. چون خواب، دزد خاطرات اوست. بهمحض اینکه چشمانش را میبندد و خوابش عمیق میشود، فراموشی بر او چیره میشود تا صبح روز بعد، بار دیگر از خودش بپرسد این مرد کیست؟ نام من چیست؟ اینجا کجاست و… .
روزها و هفتههای بعد از راه میرسند. کریستین هر روز با حافظهای خالی از گذشته، از خواب بیدار میشود. همسرش خانه را به او نشان میدهد. دکتر ناش هم بهرسم هر روز، پس از رفتن «بن» با کریستین تماس میگیرد و میگوید: «تو یک دفتر خاطرات داری. یادت باشد که بن نباید چیزی از این موضوع بداند و…»
این داستان هر روز تکرار میشود، اما داستان هرگز تکراری نمیشود. غافلگیری و موضوعاتی که کریستین با کمک دکتر ناش کشف میکند، شما را به جایی میرساند که قدرت زمین گذاشتن کتاب را ندارید.
آیا این کتاب برای شما است؟
اگر طرفدار هیجان و تریلرهای جنایی هستید، خواندن «پیش از آنکه بخوابم» را از دست ندهید. کتاب پر از غافلگیری است. انگار که در شهربازی سوار تِرن هوایی شده باشید، با خواندن این کتاب در بدن شما آدرنالین ترشح میشود. خواندن این کتاب به کسانی توصیه میشود که از یکنواختی رمانها و تکراریبودنشان خسته شدهاند و در جستوجوی کتابی جدید با موضوعاتی هیجانی هستند.
قسمتی از کتاب
اتاق خواب غیرعادی است و ناآشنا. نمیدانم کجا هستم و چطور از اینجا سردرآوردهام. ماندهام چطور باید خودم را به خانه برسانم. شب را همینجا گذراندهام. با صدای زنی از خواب بیدار شدم و اولش خیال کردم کنارم روی تخت خوابیده است، ولی بعد متوجه شدم دارد اخبار میگوید و من صدای ساعت رادیویی را میشنوم. و وقتی چشمهایم را باز کردم، دیدم اینجا هستم؛ در اتاقی که نمیشناسم…