کتاب پسری روی سکوها؛ تاریخچه چهاردهه فوتبال ایران از زبان حمیدرضا صدر
شناسنامهی کتاب
- عنوان کتاب: پسری روی سکوها
- نویسنده: حمیدرضا صدر
- سال انتشار: ۱۳۹۲
- تعداد صفحات: ۴۹۰
دربارهی کتاب پسری روی سکوها
«کتاب پسری روی سکوها»، کتابی دیگر از حمیدرضا صدر است که اتفاقات ریز و درشت چهار دهه از فوتبال ایران را بازگو میکند؛ روایتی از تمام چیزهایی که من و تو میدانیم و نمیدانیم. بازتاب تاریخ، سیاست، عشق و وفاداری همان سالها. هواداریها و طرفداریها … دکتر حمیدرضا صدر دربارهی «کتاب پسری روی سکوها» مینویسد: «این سطرها، تلاشی برای ثبت حوادث کوچک و بزرگی هستند که اطرافشان بودی. کنارشان پرسه زدی. نگاهشان کردی. تأثیری گذاشتند و تلنگری زدند. تلاشی برای رازگشایی چیزی که قاعدهی پایداری نداشت جز انتظار، جز تازه کردن نفس. جز تلاش برای پیروزی. جز بالا نگاه داشتن سر و بههمیندلیل با امید به زندگی گره خورده…»
«کتاب پسری روی سکوها»، نوعی وقایعنگاری است (با الگویی شبیه روایات نیک هورنبای در کتاب زمین پرتبوتاب). خاطرنشان کردن صحنههای سادهای که بر خواننده تأثیری شاید عمیق و شاید هم در حد یک خاطره گذاشتهاند. با یادآوری و یادآوری. تکرار و تکرار. دیدارهایی را از اوایل دههی ۱۳۴۰ تا اواخر دههی ۱۳۷۰ از میان صدها بازی مرور میکند. مبنای تقسیمبندی دههی ۱۳۴۰ کشف فوتبال و سپس پیروزی تاریخی تیم ملی ایران برابر اسرائیل در سال ۱۳۴۷ است که آغازی دیگر برای فوتبال بهشمار میرفت.
دههی ۱۳۵۰ تا زمان انقلاب ۱۳۵۷ طولانیترین فصل را ساخته، چراکه بیش از هر دورهای درگیر فوتبال ایران بودیم و بیش از هر زمانی روی سکوها نشستهایم. تعداد روایات مربوط به تاج (استقلال) و پرسپولیس در این دوره بیش از همهی تیمهاست، چراکه فوتبال آن عصر، در تهران و ایران حول این دو باشگاه میچرخید. فصل بعد، وقوع انقلاب تا پایان نبرد هشت ساله با عراق را در برمیگیرد. فصل پایانی هم به فوتبال پس از پایان جنگ تا حضور در جامجهانی ۱۹۹۸… جایی که بهقول نویسندهی کتاب «میخواستی نقطهی پایانی، نمایش شیرین تیمملی در فرانسه باشد. پیروزی برابر ایالات متحده و شب خاطرهانگیزی که همه به کوچهها و خیابانها ریختند.»
حمیدرضا صدر برای بسیاری از اهالی فوتبال، نامی آشناست. دانشآموخته دکترای شهرسازی از انگلستان است که در گذشته منتقد سینما بوده، اما حالا شهرتش بیشتر بهخاطر سبک گفتوگوی توأم با هیجان و ابراز احساسات به فوتبال در اجراهای تلویزیونی است. اشراف کاملی بر فوتبال جهان و خصوصاً فوتبال حرفهای دارد، بارها به استادیومهای مشهور فوتبال جهان رفته و مسابقه را از نزدیک دیده، و شاید از همه مهمتر، حمیدرضا صدر علاقهی بسیاری به تاریخ فوتبال دارد؛ علاقهای که در کتابهایش دربارهی فوتبال هم نمایان است: «این سطرها، خواهناخواه توصیف شیفتگی به فوتبال هم هستند. جان کندن برای توصیف دلبستگی گاهی مالیخولیایی که البته همهچیزش هم جنونآسا نیست. در توصیف اینکه فوتبال، اگر نه لزوما در زندگی، بلکه گشایشی در ذهن است. تلاشی برای یافتن کلید این شیدایی نابخشودنی از نگاه خیلیها…»
بخشی از متن کتاب
- امروز شعاع به میدان رفته. یکی از باشگاههای قدیمی متعلق به محمدشعاع. یکی از مردان قدیمی فوتبال ایران. شعاع تیر ماه سال بعد با نامهای چندخطی به صف نابودشدگان خواهد پیوست، ولی امروز دینامو بخارست را شکست میدهد. با دو گل سلیمی و یک گل میرزا عراقی. با تکیه بر سرعت بالای حسین باباخانلو. دفاع سنجیدهی گودرز حبیبی و مهراب شاهرخی و دوندگی حسین آبشناسان در نوک خط حمله.
- پیراهن شاهین سپید بوده (و گاهی هم قرمز تیره) ولی پرسپولیسیها رنگ سرخ را برمیگزینند. لباس اولیهشان شبیه آرسنال است. آمیزهی سرخ و سپید. پیراهن قرمز با آستینهای سپید (جامهی آنها بعدها و در گذر زمان یکسره سرخ خواهد شد. مثل لیورپول). رنگ پیراهن تاجیها آبی کمی تیره است. شبیه لباس تیمملی ایتالیا و همینطور جامهی بازیکنان اورتون، مارسی و رنجرز. آنها حتی یکدوره هم پیراهن راهراه زرد و آبی به تن میکردهاند.
- عقاب امروز پاس را شکست نمیدهد. عقاب بعدها هم پاس را شکست نخواهد داد. تو طرفدار این تیم هستی، نه تاجی و نه پرسپولیسی که ای کاش یا تاجی بودی یا پرسپولیسی. طرفدار تیمی شدهای که برای چشاندن طعم تلخی و مصیبت بنا شده. تیمی که معایب طرفدار بودن را میآموزد. تیم ملی به همه تعلق دارد. پرسپولیس و تاج در سراسر کشور میلیونها طرفدار دارند و تیمهای شهرستانی مثل سپاهان و ملوان در شهرهاشان هزاران مشتاق دارند، ولی تیمی مثل عقاب، فقط مال چند نفر است.