کتاب یک عاشقانه آرام؛ نامه‌های عاشقانه یک معلم به همسرش

0

شناسنامه‌ی کتاب

  • نویسنده: نادر ابراهیمی
  • چاپ اول: ۱۳۷۴
  • تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه

درباره‌ی کتاب

می‌توان ادعا کرد کمتر کسی است که کتاب «یک عاشقانه آرام» را نخوانده یا درباه‌اش نشنیده باشد؛ چرا که از سال ۷۴ تا به امروز بیش از چهل بار تجدید چاپ شده است. کتابی که به‌نظر می‌رسد، توانسته به هویتی فراتر از هویت نویسنده‌ی بزرگش، نادر ابراهیمی (۱۳۱۵-۱۳۸۷)، دست پیدا کند.

کتاب یک عاشقانه آرام، همان‌گونه که از نامش پیداست، روایت عاشقانه‌ی زندگی گیله‌مرد «معلم خسته‌ی ادبیات» با همسرش عسل «بانوی جوان اهل آذربایجان» است که در سه فصل نوشته شده است. نادر ابراهیمی برای روایت این داستان از سبکی استفاده کرده که (احتمالا و همواره) از او سراغ داریم. گیله‌مرد، قصه‌ی زندگی خود را در قالب یک راوی به‌گونه‌ای تعریف می‌کند که به‌ نظر می‌رسد دوگانه‌ است. گاه تصور می‌کنی روبه‌رویت نشسته و آن‌ را تعریف می‌کند و گاه حس می‌کنی در کنارش قدم‌به‌قدم در این زندگی و در زمان حال، راه می‌روی؛ شاید به‌همین دلیل است که بسیاری همچون مادر من می‌گویند با عاشقانه‌های نادر ابراهیمی زندگی کرده‌اند. و این دومی (این تصویرسازی) به‌واسطه‌ی حضور توأمان او (نادر ابراهیمی) در سینما و ادبیات است.

رونیکس

کتاب، سه فصل دارد. گیله‌مرد، در برهه‌ای از زمان قرار گرفته است و مجبور شده به گذشته سرکی بکشد و آن‌ را به‌همراه همسرش همراه با جمله‌بندی‌هایی ظریف و عاشقانه برایمان تعریف کند و حتی در جاهایی نشان‌مان بدهد. از «بیست‌وسه روز اول» شکنجه‌اش در زندان بگوید و نامه‌ای از زندان «تفرجگاه عاشقان؛ زندان قزل‌قلعه –بند سه» را بلندبلند برایمان بخواند. از اینکه دل‌شکسته و سرگردان برای یافتن «عسل اصل» به آذربایجان رفته است بگوید و «برنامه‌ی هفتگی‌ای» را که با همسرش چون «دیدم محتاج برنامه‌ای هستیم» گذاشته است، نشان‌مان بدهد.

وقتی کتابی می‌خریم تا آن را هدیه بدهیم، صفحه‌ی اول آن چیزی می‌نویسم و امضا می‌کنیم تا بدانیم این کتاب به چه دلیل و به چه کسی تقدیم شده است. نادر ابراهیمی هم کتابش را این‌گونه برای مخاطبش امضا کرده است:

«دیگر جوان نیستم، میان‌سال هم نیستم؛ به‌همین‌خاطر است که همیشه می‌اندیشم این آخرین اثری‌ است که به او پیشکش می‌کنم؛ و به فکرم می‌رسد که بنویسم «برای آخرین‌بار، به او» اما حس می‌کنم که در این جمله، نقصی است و اضطرابی. یادم می‌آید اولین کتابم را در نیمه‌راه جوانی، به بهترین دوست روزگار کودکی تا جوانی‌ام تقدیم کردم؛ «به برادرم رحیم قاضی مقدم، که با دوستی‌ام بیش از همه‌کس او را عذاب داده‌ام». حال، در آستانه‌ی پیری، می‌خواهم جمله‌ای شبیه به آن بگویم «به همسرم فرزانه، که با مهر بی‌حدم به او، تنها کسی بوده‌ام که پیوسته عذابش داده‌ام…» و افسوس که نمی‌توان بازگشت و از نو ساخت اما دست‌ِکم، به آنها که در آغاز راهند می‌توان یادگاری کوچکی داد؛ شاید به‌کارشان بیاید. «یک عاشقانه آرام» و اگر خدا بخواهد و زنده بمانم «یک عاشقانه بسیار آرام»، یادگاری‌ است از من و او، به همه‌ی آنها که در آغاز راهند.»

در حاشیه

  • از نادر ابراهیمی بیش از نود کتاب منتشر شده‌ است. بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم، مکان‌های عمومی، چهل نامهٔ کوتاه به همسرم، آتش بدون دود، تکثیر تأسف‌انگیز پدربزرگ، مردی در تبعید ابدی و بر جاده‌های آبیِ سرخ از آن‌ جمله‌اند.
  • در سال۱۳۹۲ کتاب صوتی یک عاشقانه آرام با صدای پیام دهکردی منتشر شد.
  • یک عاشقانه‌ آرام در کنار «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» و «چهل نامهٔ کوتاه به همسرم» در سال ۱۳۹۷ در مجموعه‌ای تحت عنوان عاشقانه‌ها نیز به‌چاپ رسیده است.

بخش‌هایی از کتاب

و همیشه خاطرات عاشقانه، از نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز می‌شود؛ همان‌گونه که سیاست، از نخستین زندان، نخستین شلاق و نخستین دشنام‌های یک بازپرس. عشق، نفس نخستین است و درد، درد جاری، نخستین همیشه.

تو همیشه از خنده‌ی مردم، کلافه‌ای. چرا؟ چه بهتر از اینکه –به‌هر دلیل، اما نه به ابتذال– بخندانیم‌شان؟ تو وقتی می‌بینی که من افسرده‌ام نباید بگذری، سکوت کنی، یا فقط همدردی کنی. بناکننده شادی‌های من باش! مگر چقدر وقت داریم؟ یک قطره‌ایم که می‌چکیم –در تن کویر– و تمام می‌شویم. حال، به احترام این پسر، که تمام وجودش شوق دیدن است، بدویم. باشد؟

?utm_source=chetor.com&utm_medium=midtext&utm_campaign=274&aid=379399170234

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.