کتاب کوری؛ روایت جذاب بهخوابرفتگی مردم یک شهر
فرض کنید یک بیماری واگیردار عجیب به وجود بیاید که در آن، آدمها به کوری مبتلا شوند؛ حالا دوباره فرض کنید این بیماری عجیب، ناگهان یک شهر را درگیر خود کند. حتی تصورش هم ترسناک است اما این موضوع، همان چیزی است که ساراماگو، داستانی جذاب از آن خلق کرده و برای آن نوبل ادبیات هم گرفته است. اگر دلتان میخواهد با این کتاب کمنظیر آشنا شوید، این متن را تا انتها بخوانید.
شناسنامهی کتاب
- عنوان کتاب به زبان اصلی: Ensaio sobre a Cegueira
- عنوان کتاب به فارسی: کوری
- نویسنده: ژوزه ساراماگو
- سال انتشار: ۱۹۹۵
دربارهی کتاب
کتاب کوری با این نقلقولِ ژرفاندیشانه آغاز میشود: «وقتی میتوانی ببینی، نگاه کن. وقتی میتوانی نگاه کنی، رعایت کن.» ساراماگو، همان آغاز کار، با این جمله تکلیفش را با خواننده روشن کرده است؛ شما با کتابی سرشار از تمثیلها و پیامهای اخلاقی روبهرو هستید. کوری، روایتی شگفتانگیز و گیراست از شهری که طی رویدادی هولناک و باورنکردنی، همهی مردمانش به کوری واگیردار مبتلا شدهاند. این روایت تکاندهنده و رمزآلود شما را تا پایان داستان به خواندن وامیدارد؛ بهگونهای که لحظهای نمیتوانید کتاب را بر زمین بگذارید.
کتاب کوری؛ راوی دنیای سفید نابینایی
داستان از همان آغاز، بهشکلی معجزهآسا غافلگیرتان میکند. مردی در چهارراه در حال رانندگی ناگهان کور میشود. او قادر به حرکتدادن ماشین خود نیست. نقطهی قوت داستان شاید همین آغازِ طوفانی و پرتلاطم است که شما را به خواندن وامیدارد. توصیف صحنههای کوریِ مردم شهر، تکاندهنده و بهتآور است. روایت انسانهایی که ناگهان با رخدادی ناگوار از مرز روزمرگی خود خارج میشوند، تاثیرگذار و عمیق است. ساراماگو دست شما را میگیرد و به دنیای سفید نابینایی میبَرد. او شما را با موقعیتهایی آشنا میکند که شاید پیش از آن هرگز به آنها فکر نکرده باشید. بله! دنیای سفید نابینایی! کوریِ مردم شهر در داستان، نوعی متفاوت از نابینایی است. این کوری سفید است و مبتلایان به آن، برخلاف دیگر نابینایان همهچیز را سفید میبینند.
همهی توصیفهای بهکاررفته در داستان بهنوعی تمثیلی از جامعه و طبقات و گروههای آن هستند. همهی رخدادها در داستان بهنوعی هوشمندانه طراحی شدهاند تا پیامی را به مخاطب انتقال دهند. فضاسازی کتاب بهقدری نیرومند و ژرفنگرانه است که شما را عمیقا تحتتاثیر قرار میدهد. این کوریِ مُسری که دولت را به قرنطینهکردنِ همهی آدمهای شهر وامیدارد، موقعیتهایی میآفریند که شما را عمیقا به فکر فرو خواهد برد. شما با خواندن این کتاب، احساساتی متفاوت را نسبت به شخصیتهای داستان تجربه خواهید کرد؛ اندوه، ترس، تأسف، ترحم، خشم و نفرت.
آیا این کتاب برای شماست؟
کتاب کوری از آن دسته کتابهاست که ژرفترین وجوه زندگی اجتماعی را بهنمایش میگذارد. داستان، سراسر تمثیل و پُر از موقعیتهای تخیلی است. این موقعیتها شما را به اندیشیدن وامیدارد. اگر شیفتهی موضوعات اجتماعی هستید، کتاب کوری میتواند گزینهی مناسبی برای شما باشد.
هرقدر که داستان پیشتر میرود، دریچههای تازهای از موضوع را بهروی شما میگشاید. کتاب از ساحت جامعه به ساحت معنویات پل میزند و بهراستی که نویسنده، در این زمینه بینظیر عمل کرده است. کوری میتواند شما را از زندگی روزمرهتان بیرون بکشد و دنیایی متفاوت را به تصویر بکشد که شاید تاکنون به فکرتان خطور نکرده باشد. این رمان جذاب را به همهی کسانی که بهدنبال داستانهایی اجتماعی با معانی عمیق و پرمغز هستند، پیشنهاد میکنیم.
در حاشیه
ژوزه ساراماگو در سال ۱۹۹۸ برای نگارش کوری، برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. در این کتاب، زنان نقش محوری دارند و بر روند داستان تأثیراتی شگرف بهجا میگذارند. افزون بر آن، تنها کسی که در داستان کوری، کور نمیشود، همسرِ چشمپزشک شهر است که بنابر دیدگاه بسیاری از منتقدان، ساراماگو، تحتتأثیر همسرش، این شخصیت را پرداخته است.
فیلم کوری، در سال ۲۰۰۸، با اقتباسی از این داستان توسط فرناندو مریلس، کارگردان پرتغالی ساخته شد و در اکران افتتاحیهی جشنواره کن در همان سال نیز به نمایش درآمد؛ البته این فیلم از بازنمایی ظرافتهای شگفتانگیز کتاب بازماند و نتوانست مانند کتاب، موفقیت چندانی کسب کند.
نسخهی صوتی این اثر نیز برای علاقهمندان به کتاب صوتی کوری در وبسایت نوار قابلدسترس است.
بخشی از کتاب
- وجدان که بسیاری از آدمهای بیفکر آن را زیر پا میگذارند و بسیاری دیگر انکارش میکنند، چیزی است که وجود دارد و همیشه هم وجود داشته است. ساختهی فلاسفهی عهد دقیانوس نیست؛ یعنی اختراعِ زمانی که روح چیزی جز قضیهای مبهم نبود. با گذشت زمان، همراه با رشد اجتماعی و تبادل ژنتیکی، کار ما به آنجا کشیده است که وجدان را در رنگ خون و شوری اشک پیچیدهایم و انگار که این هم بس نبوده است؛ چشمها را به نوعی آیینه رو به درون بدل کردهایم؛ نتیجه این است که چشمها آنچه را غالبا میکوشیم با زبان انکار کنیم، بیپروا لو میدهند.
- دختر عینکی گفت ترس میتواند موجب کوری شود؛ حرف از این درستتر نمیشود؛ هرگز نمیشود؛ پیش از لحظهای که کور شدیم کور بودیم؛ ترس کورمان میکند؛ ترس ما را کور نگه میدارد؛ چشمپزشک پرسید چه کسی دارد حرف میزند؛ صدا پاسخ داد یک مرد کور؛ فقط یک مرد کور؛ چون ما اینجا همینیم و بس.