تا به حال دقت کردهاید که چند تا از رابطههایتان با چند دقیقه گپ کوتاه شروع شده است؟ واقعا سر صحبت را با دیگران باز کردن برای شما چه معنایی دارد؟ شاید فکر میکنید شبیه پیشغذایی است که قبل از آوردن غذای اصلی – که همان بحث و گفتگو باشد – قرار است از آن لذت ببرید. حتما آن حرفهای بیمزه در مورد وضع هوا را به یاد میآورید که در صبح روز شنبه، در آبدارخانه یا آسانسور به یک نفر زدهاید، و یا اینکه اصلا از این نوع صحبت کردنها خوشتان نمیآید و از آن اجتناب میکنید.
بعضی از آدمها راحت سر صحبت را باز میکنند. انگار هیچوقت حرف کم نمیآورند و در هر شرایطی که باشند، موضوعی در چنته دارند که میتوانند با آن گفتگویی را شروع کنند. اما برای بقیهی افراد باز کردن سر صحبت مثل موجود وروجکی است که دائم دارد از دستشان فرار میکند. حتی اگر این آدمها با افرادی که واقعا دوست دارند با آنها حرف بزنند نیز در یک اتاق باشند، حاضر نیستند کلمهای از دهانشان خارج کنند.
اگر شما هم جزو کسانی هستید که سر صحبت باز کردن، برایشان مثل شقالقمر کردن است، نگران نباشید. شاید بهتر باشد قبل از خواندن ادامه مطلب ابتدا این ویدئو را ببینید تا متوجه شوید باز کردن سر صحبت مهارتی است که میتوانید یاد بگیرید.
در این مقاله میخواهیم روی این مهارت کار کنیم و از منافعی که یادگیری آن، در زندگی شغلی و اجتماعیتان به همراه دارد برایتان بگوییم. همچنین میخواهیم ببینیم چه چالههایی در مسیر یک گفتگوی خوب وجود دارد و چطور میشود از آنها دوری کرد.
سر صحبت را باز کردن چه معنایی دارد؟
اولین بار در سال ۱۹۲۳ بود که این فرآیند برای اولین بار مورد مطالعه قرار گرفت. انسانشناسی هلندی به نام برانیسلاو مالیناوسکی (Bronisław Malinowski) قدم اول را در این راه برداشت و این گپوگفتها را اینطور توصیف کرد: «سر صحبت باز کردن یعنی؛ اظهارات بیهدف در باب علایق و انزجارها، شرح وقایع بیربط و نظر دادن در مورد چیزهای کاملا بدیهی.» یا به عبارت دیگر «صحبت کردن نه با هدف رد و بدل کردن اطلاعات، بلکه صرفا برای معاشرت کردن.»
باز کردن سر صحبت میتواند همهی موارد بالا باشد. اما این گفته کوتاه نه سطحی است و نه سرسری، بلکه از جمله مهارت های ارتباطی است که واقعا به آن کمتوجهی شده است. در بسیاری از فرهنگهای کسب و کار، این مهارت اهمیت فراوان دارد. چه در زندگی روزمره و چه در ساختن یک شبکه ارتباطی با افراد بدردبخور (شبکه سازی یا Networking)، مهارت باز کردن سر صحبت یکی از تواناییهای حیاتی و ارزشمند است.
چرا سر صحبت را باز کردن اینقدر مهم است؟
اهمیت باز کردن سر صحبت، در خود کلماتی که رد و بدل میشوند نیست؛ بلکه در پیوندهایی است که بین افراد بهوجود می آید.
صرفا با گپ زدن با همکاران و مشتریهای خود میتوانید رابطههای خوبی خلق کنید، وقتی روابط مثبتی با افراد شکل دهید میتوانید مشتریان بالقوهای بدست بیاورید. علاوه بر این، روابط اجتماعیتان هم ساخته و تقویت میشود.
با خلق یک ذهنیت مثبت از خودتان در اولین دیدار، میتوانید ملاقاتهای کاری را از همان لحظه اول خوب جلو ببرید. اگر بدانید که چگونه باید سر صحبت را با دیگران باز کنید، خواهید توانست اعتماد و تفاهمی دوطرفه با مخاطبانتان شکل دهید. اما اهمیت این معاشرت کوتاه همینجا تمام نمیشود. باز کردن سر صحبت با دیگران علاوه بر این که ذهنیت خوبی از شما در ذهن آنها میسازد، باعث میشود در آینده از ارتباطی که ساختهاید، سود ببرید. مثلا اگر اندکی سر صحبت را با یک مشتری بالقوه باز کنید، همین صحبت کوتاه میتواند به بحثهای جدی در باب همکاری در کسب و کار بینجامد.
چطور سر صحبت را باز کنیم
شاید سر صحبت را باز کردن برای شما ترسناک باشد، شاید هم خیلی با آن راحت باشید. در هر حالت، این مهارتی است که میتوانید یاد بگیرید و در آن پیشرفت کنید. برای تقویت مهارتتان در باز کردن سر صحبت، سه قدم در پیشرو دارید: خودتان را آماده کنید، شروع کنید به حرف زدن، دوباره انجامش دهید!
قدم اول: خودتان را آماده کنید
کمی تمرین، برایتان منافع بیپایانی به همراه میآورد و به شما اعتماد به نفس میدهد تا سر صحبت را باز کنید. اگر چند تا موضوع آماده در چنته داشته باشید، به توانایی خودتان در شروع کردن گفتگو با دیگران یا شرکت کردن در جمعی که قبلا صحبت را شروع کردهاند اطمینان بیشتری خواهید داشت. بد نیست به این چند نکته توجه داشته باشید:
کمتر به خودتان فشار بیاورید
سعی کنید مثبت فکر کنید. فقط قرار است ذهنیت خوبی خلق کنید و با کسی ارتباط بگیرید، قرار نیست در یک لحظه رابطهای همیشگی و پایدار ایجاد کنید.
از چیزهای کوچک شروع کنید
هر فرصتی که پیدا کردید سلام و احوالپرسیهای راحت و صمیمانه، تعارفات معمول و لبخند زدن را تمرین کنید. قدم به قدم پیش بروید و وقتی ماهر شدید، کمکم یکی دو تا سوال هم بپرسید.
اطلاعاتتان را زیاد کنید
هیچ چیز بیشتر از اینکه هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشید اعتمادبهنفس شما را نابود نمیکند. پس سعی کنید در مسائلی که مردم از آنها ممکن است حرف بزنند اطلاعات کسب کنید و بهروز باشید. این موضوعات میتوانند اخبار روز، وقایع محلی، ورزش یا صنعت باشند.
برای معرفی خودتان از قبل آماده شوید
رایجترین سوالی که مردم میپرسند این است: «خب، شغل شما چیه؟» مختصر جواب بدهید اما قاطع و تاثیر گذار باشید؛ طوری که جوابتان به سوالهای بیشتری در ذهن طرف مقابل ایجاد کند. مثلا به جای آن جواب حوصلهسربر «تو بخش فروش کار میکنم»، بگویید: «من در بخش فروش نیروهای جدید رو آموزش میدم و بهشون کمک میکنم نقاط قوت خودشونو پیدا کنن.» اگر در مخاطبتان عطشی برای اطلاعات بیشتر ایجاد کنید، میتوانید درست و حسابی صحبت را شروع کنید و حسابی با آنها ارتباط بگیرید.
چند سوال مناسب برای شروع مکالمه در چنته داشته باشید
چند تا از سوالاتی که برای شروع کردن گفتگو میتوانید بپرسید اینها هستند:
- چه چیز این کار/شهر/ گردهمایی را از همه بیشتر دوست دارین؟
- هیجانانگیزترین چیزی که امروز شنیدید چی بود؟
- دفعه قبلی که اینجا اومدید چطور گذشت بهتون؟
- بهترین اتفاقی که امروز براتون افتاده چی بود؟
- آخرین باری که یه سخنرانی اینقدر جذاب شنیدین کی بود؟
شما میتوانید قبل از رفتن به جمعها و گردهماییها، روش های مختلف شروع مکالمه و معرفی خودتان را چند بار پیش تمرین و تکرار کنید. میتوانید از رویدادی که در آن شرکت داشته اید، نیز ایدههایی بگیرید. مثلا ممکن است در حین جلسه چیزی بشنوید که بتواند موضوع خوبی برای گفتگو با دیگر شرکتکنندگان در زمان استراحت باشد.
قدم دوم: شروع کنید به حرف زدن
وقتی که احساس کردید آمادهی خطر کردن هستید، جلو بروید و صحبت را شروع کنید! میتوانید خودتان صحبت را شروع کنید یا وارد گفتگوی جمعی شوید که قبل از شما صحبت را شروع کردهاند.
خب، حالا چطور شروع کنید؟ در درجه اول گوش به زنگِ فرصتها باشید. در جستجوی فرصت برای برقراری ارتباط به حرف بقیه گوش کنید. مثلا اگر شنیدید کسی گفت که ماشینش از همان مدل ماشینی است که شما دارید، یا طرفدار همان تیم است که شما هوادارش هستید، از همین استفاده کنید تا وارد گفتگو با آن فرد یا جمع بشوید.
اگر مضطرب یا عصبی بودید، از تکنیکهای ریلکسیشن مانند تنفس عمیق و تمرکز برای کاهش استرس استفاده کنید. وقتی که ریلکس شدید، اعتمادبهنفستان در نظر بقیه بیشتر شده و طبیعیتر جلوه خواهید کرد. همینطور که اعتمادبهنفس و مهارتهایتان پیشرفت میکند، بیشتر سر صحبت را باز کنید. وقتی که مهارت کسب کردید، میتوانید به جای صرف شرکت در مکالمه، گفتگو را هدایت کنید، آن را جلو ببرید و کشش بدهید.
یک مربی صدا (Voice Coach) به نام دکتر کرول فلمینگ، برای رسیدن به این مرحلهی پیشرفته (هدایت گفتگو) روش سه مرحلهای ِ اِی.آر.ای ( A-R-E method) را پیشنهاد میکند. روش اِی.آر.ای مخففی از حرف اول سه کلمه انگلیسی است: لنگر انداختن (Anchor)، آشکار کردن (Reveal) و تشویق کردن (Encourage) است که توضیحاتی پیرامون آن در زیر آمده است:
لنگر ذهنی ایجادکردن
در مورد یک تجربه مشترک اظهار نظر مختصری کنید تا این نقطه شروع صحبت یا همان لنگرتان باشد. یک اظهار نظر ساده مثل «چقد هوا خوبه امروز» یا «اینجا غذاش واقعا عالیه» کارتان را راه میاندازد.
آشکار کردن
سعی کنید به دنبال یافتن وجه ارتباطی مشترک با طرف مقابل باشید. مثلا بگویید «پارسال هوای اینجا افتضاح بود» یا «من تو رستورانای خوب زیادی غذا خوردم ولی اینجا واقعا درجه یکشونه». با این جملهها شما اطلاعاتی در مورد خودتان برای طرف مقابل آشکار میسازید و به او فرصتی میدهید تا او هم چیزی در مورد خودش برای شما آشکار کند.
تشویق کردن
سوالی بپرسید تا طرفتان به شرکت در مکالمه تشویق شود. مثلا بپرسید «در کنفرانس پارسال هم شرکت داشتین؟» یا «این کنفرانس رو چطور ارزیابی میکنین؟»
نکاتی که در این مرحله گفته شد، برگرفته از کتاب «مدل گفتنش مهم است: چطور خوشصحبت باشیم، شمرده حرف بزنیم و واضح صحبت کنیم» بود که دکتر کرول فلمینگ، در سال ۲۰۱۰ نوشته بود.
فراموش نکنید که زبان بدن شما در میزان موفقیتتان در باز کردن سر صحبت تاثیرگذار است. از حالات و اشاراتی استفاده کنید که شما را مشتاق، مثبت و قابل دسترسی نشان میدهند.
آخرین نکته این که زیاد ور دل یک نفر یا یک گروه نمانید. احتمالا هم آنها و هم شما دوست دارید با افراد دیگری هم حرف بزنید. اگر گفتگو را در حد مختصر و نسبتا سطحی حفظ کنید، میتوانید مودبانه به صحبتتان پایان دهید یا خودتان را از جمع مرخص کنید.
وقتی میخواهید از یک گفتگو خارج شوید، این کار را طوری انجام دهید که کسی احساس نکند به او بیاحترامی شده یا وی را نادیده گرفتهاید. با این کار امکان صحبت دوباره در آینده را حفظ میکنید. یک راه محترمانه برای پایان دادن به گفتگو این است که صبر کنید تا لحظهای سکوت بینتان پیش بیاید و آن وقت به موضوعی که با آن صحبت را شروع کرده بودید برگردید. مثلا اگر با این سوال شروع کرده بودید که «آخرین باری که سخنرانی به این جذابی شنیده بودید کی بود؟»، میتوانید برای پایان دادن به گفتگو بگویید: «الان نوبت نفر بعدی که قراره سخنرانی کنه میرسه، بیاین امیدوار باشیم که این یکی هم به اندازهی قبلی کارش خوب باشه.» سپس از یک جمله مناسب خداحافظی استفاده کنید که حس مثبتی داشته باشد. مثلا بگویید: «بهتره برم یه جایی برای نشستن پیدا کنم. از صحبت با شما لذت بردم، امیدوارم به زودی دوباره بتونیم با هم گپی بزنیم.» و با یک لبخند و دست دادن با طرف مقابل، صحنه را ترک کنید.
دوباره انجامش دهید!
هرچقدر بیشتر سر صحبت را با بقیه باز کنید، میبینید که کار برایتان راحتتر میشود. هر فرصتی برای حرف زدن با همکاران، دوستان، خانواده و حتی افراد کاملا غریبه را غنیمت بشمارید تا مهارتهایتان تقویت شود.
با احتیاط جلو بروید!
درست است که معمولا سر صحبت را با موضوعات سطحی باز میکنیم و این گفتگوها کوتاه هستند، ولی با این حال باز هم موضوعات و رفتارهایی وجود دارند که ممکن است شما را کلهپا کنند؛ مثلا این که زیادی از خودتان تعریف کنید. هرچقدر هم که احساس کنید آدم تو دلبرویی هستید، باز هم نباید کل مکالمه را به خودتان اختصاص دهید! به کسانی که با آنها حرف میزنید علاقه نشان دهید و بگذارید آنها هم بخشی از گفتگو را شکل دهند.
از موضوعات حساس و جدالانگیز دوری کنید. فضا را دوستانه نگه دارید. بهتر است با مسائلی مثل دین یا سیاست جلو نروید چون ممکن است بدون که این که بخواهید به کسی توهین کنید.
اگر در کشور جدید یا ناآشنایی هستید، در مورد نوع باز کردن سر صحبت در آنجا مطالعهای داشته باشید و در مورد تفاوتهای میان فرهنگی احتمالی اطلاعات کسب کنید. به عنوان مثال، با اینکه این گفتگوهای کوتاه جزء مهمی از فرهنگ کسب و کار امریکا هستند و انگلیسیها هم خوب در آن مهارت دارند، اما آلمانیها معمولا ترجیح میدهند یکراست سر اصل مطلب بروند. این در حالی است که در جوامعی مانند ژاپن و هند که سلسله مراتب اجتماعی اهمیت دارد، باز کردن سر صحبت با بالاسریها کار ناپسندی به شمار میآید.
مهارت سر صحبت را باز کردن، اگر بدرستی صورت گیرد، علاوه بر اینکه رابطههای اجتماعی زیادی را برای شما ایجاد میکند، میتواند فرصتهای بالقوهای را برای موفقیت و پیشرفت شما فراهم آورد.
چطور سرصحبت را با کراش خود باز کنید؟+ ۱۲ سوال کاربردی
سؤالاتی مانند «شغل رویایی شما چیست؟»، «چه چیزهایی را جمعآوری میکنید؟» و «آیا به نظریههای توطئه باور دارید؟» میتوانند نقش اساسی در شناخت بهتر کراش شما ایفا کنند. این پرسشها به شما کمک میکند که به جنبههای شخصیتی، علایق و حتی باورهای عمیقتر او پی ببرید. پرسیدن درباره شغل رویایی میتواند به شما نشان دهد که او چه آرزوها و اهدافی در زندگی دارد، یا اینکه پرسش درباره مجموعههایی که او جمعآوری میکند، میتواند به شما سرنخی از علایق و اشتیاقهای او بدهد. همچنین، سؤالاتی مانند اعتقاد به نظریههای توطئه میتوانند دیدگاههای او نسبت به دنیا و طرز فکر او را برای شما روشن کنند.
سؤالات مربوط به زندگی خانوادگی و دوران کودکی
سؤالات مربوط به زندگی خانوادگی، مانند «چند خواهر و برادر دارید؟»، «به کدام یک از اعضای خانوادهتان نزدیکتر و با او صمیمیتر هستید؟» و «چه چیزی را در خانوادهتان بیش از همه دوست دارید؟»، به شما این امکان را میدهند که به بخشهای حساس و مهمی از زندگی کراش خود دسترسی پیدا کنید. وقتی فردی درباره خانواده و خاطرات کودکی خود صحبت میکند، در واقع بخشهایی از هویت و ارزشهای اصلی خود را با شما در میان میگذارد. این نوع مکالمه با کراش میتواند احساس امنیت و اعتماد بیشتری بین شما دو نفر ایجاد کند.
برای مثال، وقتی از او میپرسید که به کدام یک از اعضای خانوادهاش نزدیکتر است، میتوانید بفهمید که چه کسی یا چه چیزهایی در زندگی او بیشترین اهمیت را دارند. همچنین، پرسش درباره خواهر و برادرها یا لحظات خاصی از دوران کودکی او میتواند به شما نشان دهد که او چگونه بزرگ شده و چه تأثیری از محیط خانوادگیاش گرفته است. این اطلاعات نهتنها به شما کمک میکند تا او را بهتر بشناسید، بلکه میتواند پایهگذار یک گفتوگوی عمیق و معنادار با کراش شما باشد که رابطه شما را تقویت میکند.
سؤالات مربوط به موضوعات موردعلاقه او
پرسیدن سؤالات مربوط به موضوعات موردعلاقه کراش میتواند به شما کمک کند تا با او ارتباط عمیقتری برقرار کنید. با دانستن علایق و سلایق او، میتوانید بهتر با او همراه شوید و موضوعات مشترکی پیدا کنید که به شما امکان میدهد مکالمه با کراش را جذابتر و معنادارتر کنید.
سؤالات مربوط به موسیقی، کتاب، فیلم و غذا
سؤالاتی مانند «موسیقی موردعلاقه شما چیست؟»، «کتاب محبوبتان کدام است؟» و «غذای دلخواهتان چیست؟» میتواند به شما کمک کند تا با علایق و سلیقههای فرد آشنا شوید. این سؤالات به شما کمک میکنند تا به جنبههای مختلفی از زندگی و شخصیت او پی ببرید. وقتی از او درباره موسیقی موردعلاقهاش میپرسید، میتوانید درک کنید که چه نوع آهنگها یا سبکهایی با احساسات و روحیه او هماهنگ هستند. همینطور، پرسیدن درباره کتاب موردعلاقهاش میتواند به شما نشان دهد که او چه دیدگاهها و علایقی در حوزههای فکری و فرهنگی دارد.
این اطلاعات، زمینهای برای مکالمات جذاب و معنادار ایجاد میکند و میتواند به کشف موضوعات مشترکی منجر شود که هر دو از صحبتکردن درباره آنها لذت میبرید. چنین مکالماتی میتواند به شما کمک کند تا بهتدریج ارتباطی صمیمانهتر و عمیقتر برقرار کنید و رابطهتان را از سطحی به سطحی نزدیکتر و شخصیتر منتقل کنید. با شناخت بهتر علایق فرد مقابل، میتوانید پیوندی قویتر و پایدارتر بین خود ایجاد کنید. این روشها از جمله مهمترین نکات دوستیابی هستند که به شما در تقویت رابطه و نزدیکتر شدن به فرد موردنظر کمک میکنند.
سؤالات مربوط به سرگرمیها و تفریحات
پرسیدن سؤالاتی درباره سرگرمیها و تفریحات فرد میتواند به شما کمک کند تا با او ارتباطی صمیمی برقرار کنید. سؤالاتی مانند «چهکارهایی را در اوقات فراغت خود انجام میدهید؟»، «برای آرامش چه کاری انجام میدهید؟» و «محبوبترین روز هفته شما کدام است؟» میتوانند به شما کمک کنند تا موضوعات مشترک را پیدا کنید و صحبت کنید.
سؤالات مربوط به شخصیت و ارزشها
این سبک سؤالات به شما اجازه میدهند تا به لایههای زیرین شخصیت او دست پیدا کنید و بفهمید چه چیزهایی برای او در زندگی اهمیت بیشتری دارند. بهعنوانمثال، سؤال «چه چیزی را بیش از هر چیز دیگری در زندگی قدر میدانید؟» میتواند به شما نشان دهد که ارزشها و اولویتهای او چیست و چه اصولی زندگی او را هدایت میکنند.
همچنین، پرسیدن درباره بزرگترین ترسهای او، مانند «بزرگترین ترس شما چیست؟»، میتواند به شما کمک کند تا به نقاط ضعف و نگرانیهای او پی ببرید، که این موضوع میتواند به تقویت همدلی و درک متقابل بین شما منجر شود. آگاهی از این ترسها به شما اجازه میدهد تا بهتر بفهمید او در چه شرایطی احساس آسیبپذیری میکند و چگونه میتوانید در کنار او باشید و حمایتش کنید.
علاوه بر این، پرسش از اینکه «چه چیزی باعث میشود صبحها از خواب بیدار شوید؟» میتواند به شما کمک کند تا انگیزهها و اهداف او را در زندگی بشناسید. این سؤال نشان میدهد که او چه چیزی را در زندگی خود ارزشمند میداند و چه عواملی او را به جلو میرانند.
سؤالات شوخطبعانه و سرگرمکننده
گاهی اوقات سؤالات شوخطبعانه و سرگرمکننده میتواند به شما کمک کند تا با فرد موردعلاقه خود رابطهای صمیمی و دوستانه برقرار کنید. این سؤالات میتوانند باعث شوند تا گفتوگو با روال جذاب و سرگرمکنندهای پیش برود و بهراحتی با یکدیگر بخندید و شوخی کنید. این نوع مکالمات از جمله نکات دوستیابی هستند که میتوانند به شما کمک کنند تا ارتباطی گرم و دلپذیر با فرد برقرار کنید.
سؤالات عجیبوغریب
سؤالاتی مانند «چه چیزی به شما احساس ترک شدگی میدهد؟» و «بدترین فیلمی که در دوران کودکی شما را ترسانده چه بود؟» میتواند باعث شود تا گفتوگویی متفاوت رقم بزنید. با این سؤالات عجیبوغریب میتوانید احساسات متفاوتی را تجربه کنید.
سؤالات مقایسهای
این نوع سؤالات، به شکلی ساده و سرگرمکننده، شما را وارد دنیای علایق و سلیقههای او میکند و به هر دوی شما فرصت میدهد تا دیدگاهها و ترجیحات خود را به اشتراک بگذارید. برای مثال، سوالی مانند «ساحل یا کوهستان؟» میتواند نشان دهد که او بیشتر به آرامش و گرمای ساحل علاقهمند است یا به هوای تازه و ماجراجوییهای کوهستانی. همینطور، پرسیدن اینکه «چای یا قهوه؟» ممکن است به شما کمک کند تا بفهمید او در لحظات استراحت و آرامش خود کدام نوشیدنی را ترجیح میدهد و این میتواند سرآغاز بحثی درباره عادتها و سبک زندگی او باشد.
سوالی مانند «اینستاگرام یا تیکتاک؟» میتواند به شما سرنخی از اولویتهای او در دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی بدهد، و از این طریق میتوانید درباره نحوه استفاده از این پلتفرمها و محتوایی که او دنبال میکند، صحبت کنید. اینگونه سؤالات به شما کمک میکنند تا به یکدیگر صمیمیتر شوید، زیرا شما با صحبت درباره موضوعات روزمره و ملموس، فضایی راحت و دوستانه ایجاد میکنید که در آن هر دو میتوانید بدون فشار و نگرانی، نظرات خود را بیان کنید. این مکالمات ممکن است به کشف موضوعات مشترکی منجر شوند که نهتنها به شما اجازه میدهند تا بیشتر با هم آشنا شوید، بلکه ارتباطی صمیمیتر و عمیقتر را نیز بین شما شکل دهند. همچنین، اگر نیاز به کمک بیشتری برای درک و بهبود رابطه خود دارید، مشاوره رابطه میتواند به شما راهنماییهای ارزشمندی ارائه دهد.
سؤالات فرضی و تخیلی
سؤالات فرضی و تخیلی مانند «اگر برای یک روز رئیسجمهور میشدید، چی کار میکردید؟»، «اگر میتوانستید در هر دنیای داستانی زندگی کنید، کجا میرفتید؟» و «اگر میتوانستید یک مهارت را فوری فرابگیرید، چه مهارتی را انتخاب میکردید؟» میتواند به شما کمک کند تا گفتوگویی هیجانانگیز و جذاب را آغاز کنید. این سؤالات باعث میشوند تا او ذهن خود را به چالش بکشد و پاسخهای خلاقانه و جالبی ارائه دهد.
سؤالات جذاب و دوستانه برای نشاندادن علاقه
اگر میخواهید به فردی خود نشان دهید که به او علاقه دارید، سؤالات جذاب و دوستانه میتواند به شما کمک کند. این سؤالات نهتنها نشان میدهند که شما به او توجه دارید، بلکه میتوانند به تعمیق مکالمه با کراش و تقویت ارتباط بین شما و فرد موردعلاقهتان کمک کنند.
سؤالات مربوط به آینده و رویاها
سؤالات مربوط به آینده و رویای افراد میتوانند به شما کمک کنند تا به عمق آرزوها و رویاهای فرد موردعلاقهتان پی ببرید. این نوع سؤالات نهتنها شما را به درک بهتری از انگیزهها و اهداف زندگی او میرسانند، بلکه به شما اجازه میدهند تا به گفتگوهایی معنادار و پرمحتوا بپردازید که فراتر از مکالمات روزمره هستند.
پرسیدن اینکه «اگر پول برایتان مهم نبود، چه کاری انجام میدادید؟» به شما نشان میدهد که او در شرایط مطلوب خود چه مسیری را برای زندگی انتخاب میکند و چه چیزهایی او را به شوق میآورد. این سوال میتواند به شما بفهماند که او چه چیزهایی را در زندگی واقعاً ارزشمند میداند، فراتر از مسائل مالی و مادی.
همچنین، وقتی از او میپرسید «چه چیزی باعث میشود صبحها از خواب بیدار شوید؟»، در واقع در حال کشف انگیزههای روزانه و منبع انرژی او برای ادامهدادن زندگی هستید. این سؤال به شما کمک میکند تا بفهمید چه چیزهایی در زندگی او اهمیت بیشتری دارند و او را به جلو میرانند.
سؤال «دوست دارید به چه خاطر به یاد آورده شوید؟» نیز به شما این امکان را میدهد تا بفهمید که او چه نقشی را در زندگی خود مهم میداند و چگونه میخواهد بر دیگران تأثیر بگذارد. این پرسش میتواند به شما کمک کند تا به ارزشها و اهداف بلندمدت او پی ببرید و اینکه چه تصویری از خود در ذهن دیگران میخواهد بر جای بگذارد.
سؤالات عمیق و فلسفی
برای مثال، پرسش درباره توجیهپذیری جنگ میتواند بحثی گسترده درباره اخلاق، عدالت، و شرایطی که ممکن است جنگ را لازم یا غیرقابلقبول کند، ایجاد کند. از طریق این گفتگو، شما میتوانید دیدگاههای او را درباره مسائل اخلاقی و اجتماعی بسنجید و بفهمید که چه معیارهایی برای او در تصمیمگیریهای اخلاقی اهمیت دارند.
سوال «آیا جهل واقعاً خوشبختی است؟» نیز به شما این فرصت را میدهد که درک او از ارتباط بین دانش، آگاهی، و خوشبختی را بررسی کنید. آیا او بر این باور است که آگاهی بیشتر همیشه به معنای زندگی بهتر است، یا معتقد است که در برخی موارد، بیخبری میتواند به آرامش بیشتری منجر شود؟ این گفتگو میتواند به شما کمک کند تا به نحوه برخورد او با چالشها و پیچیدگیهای زندگی پی ببرید.
همچنین، پرسیدن اینکه «چرا مردم از مرگ میترسند؟» میتواند دریچهای به نگرشهای او درباره زندگی، مرگ، و معنای وجود باز کند. این سوال میتواند به بحثی درباره ترسها، امیدها و دیدگاههای او نسبت به زندگی پس از مرگ یا نبود آن منجر شود. از طریق این نوع مکالمات، شما میتوانید به درک عمیقتری از فلسفه زندگی او برسید و بفهمید که چگونه با ناپایداری و پایانپذیری زندگی روبرو میشود.
سؤالات مختلف و متنوع بپرسید
اگر میخواهید با فرد موردعلاقه خود ارتباطی عمیق و معنادار برقرار کنید، باید با سؤالات مناسب گفتوگو را آغاز کنید. از پرسشهای جذاب و متنوع درباره علایق، رویاها، و تجربیات شخصی استفاده کنید تا به جنبههای مختلف شخصیت او پی ببرید و موضوعات مشترکی برای گفتوگو پیدا کنید. این کار نهتنها به شما کمک میکند تا ارتباط بهتری برقرار کنید، بلکه میتواند پایهگذار یک رابطه صمیمانه و دوستانه باشد. حالا که میدانید چگونه سؤالات مؤثر بپرسید، آیا آمادهاید که با کراش (فرد موردعلاقه خود) گفتوگو را شروع کنید؟ اگر در این زمینه تجربه یا خاطرهای دارید که میخواهید با ما در میان بگذارید، برایمان بنویسید.
به روز رسانی بخش باز کردن سر صحبت با کراش: امیر جوادزاده
سلم من نمیدونم چطور فرد اجتماعی باشم اصلا کلا افتضام نمیدونم سر صحبتو چطور وا کنم برا همین دوستای خیلی کمی ام دارم کلا شخمیه میشه کمک کنید🙁🚶♂️
سلام 🙃
من با کلی اطلاعات فهمیدم مردمان مهربان و صمیمی خیلی کمیاب شدن وگرنه دوستی ها قوی تر می شدند وگرنه اطلاعاتم تنها در مغز خودم نگه داری نمیشد.
من از این مورد که افراد قلبا مرا دوست ندارند رنج میکشم وگرنه ارتباطاتم خوب است و حوصله دعوا با مردم ندارم وگرنه کلی حرف برای گفتن دارم.
سلام ارادت دارم خدمت دوستان گرامی و همچنین شما استاد عزیز .خلاصه میخوام بگم یک مطلبی رو و خیلی برام ارزشمند است کمک شما .من ب قول معروف خیلی خیلی خیلی خجالتی هستم .و برخلاف فن بیانم خیلی خیلی دست ب کارم و مغزم پیشرفته هست .حفظ کردن جملات برام سخته اما بلعکس ایدههای ک از مغزم میاد بیرو بطور شگفت انگیزی جالب است اما خیلی کم اتفاق میفته ک استفاده بشن .انوان ساز انواع موسیقی انواع طراحی .وووو تو هر زمینهای مغزم ب طور خودکار زیبایی رو پیدا میکنه و تو 3ثانیه ب عمل میتونه دربیاره واقعا یچیزی انگار میخواد ناامیدم کنه اما باز زیبایی درونم منو همیشه تقویت میکنه .ب یجایی نیاز دارم ک واقعا از ایدهام حمایت کنه ومورد تشویق قرار بگیرن .اگر کسی میتونه حتی یک راهنمایی کوچک اما برای من (بزرگ) کنه میتونم زیبایی درونشو حس کنم مرسی از صفحهای ک برای مردم قرار میدین .
یا نیک