کتاب دیوید کاپرفیلد؛ شاهکاری خواندنی از چارلز دیکنز
اغلب آدمهای اهل رمان، چارلز دیکنز را میشناسند. او کتاب دیوید کاپرفیلد (David Copperfield) را حدود ۱۲۰ سال پیش نوشته است و هنوز هم برای خوانندگان رمانهای کلاسیک چنان جذابیتی دارد که کمتر کسی میتواند از خواندن آن چشمپوشی کند. هرچند با اقتباس از این کتاب فیلم هم ساخته شده، اما لذت مطالعهی آن واقعا چیز دیگری است! با ما همراه باشید تا بیشتر درمورد دیوید کاپرفیلد اثر چارلز دیکنز بدانید.
شناسنامهی کتاب
- عنوان اصلی کتاب: David Copperfield
- عنوان کتاب به فارسی: دیوید کاپرفیلد
- نویسنده: چارلز دیکنز
- سال انتشار: ۱۸۵۰
دربارهی کتاب دیوید کاپرفیلد
احتمالا شما هم نام دیوید کاپرفیلد را از دورهی کودکی و با دیدن برنامهکودک محبوب دههی شصت شنیدهاید. این کارتون که براساس کتاب چارلز دیکنز ساخته شده است، زمینهی آشنایی ما را با این شاهکار ادبی فراهم آورد. داستان این رمان که درمورد شخصیتی بهنام دیوید است تا حدودی از زندگی چارلز دیکنز الهام گرفته شده. بههمیندلیل بهگفتهی خودش، این اثر را بیشتر از آثار دیگرش دوست داشته است. دیکنز در این کتاب، که بهنوعی نشانهی بلوغ فکری و ادبی این نویسندهی بزرگ بهحساب میآید، بهخوبی، شما را با فضای تاریک و سراسر فقر انگلستان در اواخر قرن نوزدهم آشنا میکند که نمونهی آن را در آثار دیگر این نویسنده مانند الیور توئیست مشاهده میکنید.
هنوز چندماه از مرگ پدر دیوید نگذشته است که او بهدنیا میآید و تنها با مادر خود زندگی میکند. اما همهچیز بهخوبی پیش نمیرود و کمکم مسائل و مشکلات زندگی، مادر او را مجبور به ازدواج با مردی سنگدل بهنام آقای مردستون میکند که پس از آن، ماجراهای عجیبوغریب زندگی او شروع میشود. مرگ مادر دومین ضربهی مهلکی است که بر زندگی دیوید وارد میشود. اما ناپدری دیوید که تاب تحمل رفتارهای او را ندارد، دیوید را به مدرسهای میفرستد که ماجراهایی را با افرادی جدید رقم میزند. اما اتفاقات تلخ و سختگیریهای گاه بیمورد در روحیه و شخصیت دیوید نیز اثر خود را میگذارد و او را به نوجوانی ناسازگار و برخی مواقع منزوی تبدیل میکند. البته همهچیز به این تلخی پیش نمیرود و او در دورهی ازدواج خود، زندگی رمانتیکی را تجربه میکند. هرچند پس از گذشت چند سال، دورا (همسر دیوید) نیز میمیرد ولی ازدواج با اگنس و تجربهی عشق دوطرفه و درنهایت پس از گذشت کشوقوسهای فراوان، همهچیز بهخوبی پایان میپذیرد. البته همهی اینها مرهون استعداد، اراده، تلاش و درعینحال مثبتنگری دیوید است که باعث میشود در دوران کودکی و بزرگسالی به خواستههای خود برسد تا پایانی دلچسب و شیرین برای یکی از شاهکارهای چارلز دیکنز رقم بخورد.
آیا این کتاب برای شماست؟
داستان کتاب دیوید کاپرفیلد با نثر شیرین و وقایع غمانگیز شما را بهخوبی مجذوب خود میکند تاجاییکه هرچه بیشتر پیش میروید، کنجکاوتر میشوید تا ببینید سرگذشت این پسر دوستداشتنی و مورد ظلم واقعشده به کجا ختم میشود. هرچند شیرینیها و لحظات خوبی نیز چاشنی این داستان میشود تا خواننده را تا حد ممکن همراه خود کند. البته او هرگز خوشبینی و امید خود را ازدست نمیدهد.
در حاشیه
تأثیر زندگی چارلز دیکنز بر آثار وی تا حدی است که گویا او بخشهایی از زندگی و خاطرات خود را با خوانندهی آثارش در میان میگذارد. او که در کودکی تحت سرپرستی پدری لاابالی بوده، مجبور به کار در همان دوران شده و ازدستدادن این دوران شیرین را به گردن پدرش میاندازد؛ او حتی برای تحصیل نیز با مشکلاتی مواجه میشود. بنابراین اگر شما دیگر آثار این نویسندهی انگلیسی خوشقلم را بخوانید، ردپایی از خودش را در داستانها مشاهده میکنید. اما این آثار همگی پایانی خوش دارند که ناشی از نگاه امیدوارانهی این نویسنده است که با ظرافتی خاص طبقهی فرودست و کارگر را بهتصویر میکشد، زیرا خود او نیز از همان طبقه آمده و شرایط و محنتهای رفته بر این قشر را با گوشت و پوست و استخوان خود درک کرده است.
در سال ۱۹۳۵ در آمریکا فیلمی با نام دیوید کاپرفیلد براساس همین رمان ساخته شده است. کارگردانی این فیلم را «جورج کیوکر» برعهده داشته و بازیگران آن «لانیل بارسیمور» و «ادنامی آلن» بودهاند.
در سال ۲۰۰۰ نیز فیلم دیگری با همین عنوان به کارگردانی «پیتر مداک» ساخته شد. از بازیگران آن میتوان به «هیو دنسی»، «سالی فیلد»، «مایکل ریچاردز»، «آیلین اتکینز»، و «آنتونی اندروز» اشاره کرد.
شما میتوانید همین حالا کتاب صوتی دیوید کاپرفیلد را با کیفیت بالا از وبسایت نوار تهیه کنید.
بخشی از کتاب
اسمم دیوید کاپرفیلد است. آنطور که گفتهاند، ساعت دوازده شب جمعه، در بلاندراستون۲ در سافلک۳ بهدنیا آمدهام و مثل ساعتی که شروع به زنگزدن کند، گریه کردهام. پدرم شش ماه قبل از تولدم درگذشته بود. حتی حالا، تصور اینکه هرگز مرا ندیده، عجیب است و عجیبتر اینکه هنوز از یادآوری اولین خاطراتم از سنگ قبر سفیدش در گورستان متأسف میشوم؛ خانهی ما گرم و روشن بود و او در سرما و تاریکی میخوابید.
عمه تراتوود پدرم را دوست داشت، اما با ازدواج پدر و مادرم، احساس کرده بود به او توهین شده است. خودش گفته بود مثل «عروسک مومی» بازیاش دادهاند. بعد از آن، هرگز نخواسته بود پدرم را ببیند.
برای دریافت کتاب صوتی دیوید کاپرفیلد به سایت نوار مراجعه کنید و به جمع هزاران خواننده این کتاب محبوب بپیوندید.