چطور توجه مخاطب را به سخنرانی جلب کنیم؟

0

احتمالا شما هم مثل من مورد هدف گچ‌های پرت‌شده از سمت معلم‌تان قرار گرفته‌اید. خب به‌هرحال این هم تکنیکی بود برای جمع‌کردن حواس مخاطب! اصلا تصور کنید خودتان مشغول سخنرانی هستید و افراد آن‌طور که تصور می‌کردید، گوش نمی‌دهند. وضعیت خجالت‌آوری است، نه؟ چه می‌کنید؟ همراه ما باشید، می‌خواهیم به شما بگوییم که به‌جز هدف‌گیری مخاطب با تکه‌های گچ، راه‌های دیگری هم وجود دارند که با کمک آنها می‌توانید تمرکز و توجه مخاطبان‌تان را جلب کنید.

نشانه‌های بازخوردی را زیر نظر بگیرید

بازخورد، واکنش‌های کلامی و غیرکلامی از سوی مخاطب است که به سخنران کمک می‌کند تا آنچه را که می‌گوید، تغییر داده یا تصحیح کند.

رونیکس

بازخورد واکنشی است که شنوندگان در برابر فرستنده‌ی پیام نشان می‌دهند. بازخورد نشانه‌ای برای سخنران است تا آنچه را که گفته‌شده، تغییر دهد یا اصلاح کند. بازخورد می‌تواند به شکل واکنش‌های کلامی و غیرکلامیِ شخصی به سخنرانِ حاضر باشد یا واکنش‌های کلامی‌ای که به شکلی الکترونیکی از سوی مخاطبانی گسترده یا از راه دور دریافت می‌شود.

بازخورد کلامی و غیرکلامیِ شخصی

بازخورد کلامی

شما شاید در طول سخنرانی با طرح پرسشی ساده، از مخاطبان بازخورد بخواهید. مخاطبان شاید به شکل کلامی واکنش نشان دهند یا شاید سر تکان دهند یا دست‌شان را بالا ببرند. به علاوه، مخاطبی شاید پرسشی بپرسد یا به شما بگوید که مطلبی را متوجه نشده است. همچنین ممکن است بازخوردهای مستقیمِ مثبت یا منفی‌ای از سوی مخاطبانی دریافت کنید که با آنچه می‌گویید موافق یا مخالف هستند. به بازخورد کلامی گوش دهید و آن را تصدیق کنید.

بازخورد غیرکلامی

وقتی در مقابل مخاطب هستید، رفتار غیرکلامی می‌تواند نشانه‌‌ای مهم از درک مطلب، میزان دقت، هیجان، موافقت، سردرگمی و مخالفت باشد. بازخورد غیرکلامی شاید آواهای صوتی عمدی مانند نالیدن یا تشویق (مانند دست‌زدن) باشد. با این حال، بخش زیادی از بازخورد غیرکلامی، زبان بدن فیزیکی ناخودآگاه است که می‌تواند برای شما بازخورد به همراه آورد. در اینجا، به نمونه‌هایی از زبان بدن که مخاطبان به شکل آگاهانه یا نیمه‌آگاهانه بروز می‌دهند، اشاره می‌کنیم:

  • خستگی: کج‌شدنِ سر به یک سو یا نگاه مستقیمِ چشم‌ها به سخنران که کم‌کم نامتمرکز می‌شود، از نشانه‌های خستگی است.
  • ناباوری: اغلب با برگرداندن نگاه یا لمس گوش یا خاراندن چانه نشان داده می‌شود. وقتی کسی نسبت به آنچه دیگری می‌گوید، قانع نشده است، توجه‌اش همواره سرگردان است و چشم‌هایش برای مدتی طولانی به جای دیگری خیره هستند.
  • ارتباط چشمی بادقت: آیا مخاطبان، به‌طور مستقیم و بادقت به شما نگاه می‌کنند یا نگاه‌شان به اطراف است؟ ارتباط چشمی ثابت می‌تواند نشان دهد که فرد مشتاق است و درباره‌ی موضوع سخنران مثبت می‌اندیشد. با این حال، اگر ذهن فرد درگیر چیزی باشد، حتی اگر مستقیم به شما نگاه کند، ممکن است نشانه‌ای باشد که توجه‌اش به جای دیگری است.
  • موقعیت و حالت بدن: مخاطبان معمولا درحالی‌که مشتاقانه گوش می‌دهند، صورت‌شان به سوی سخنران است؛ اگر افرادی علاقه‌مند نباشند، شاید موقعیت بدن‌شان را از سمت سخنران به یک طرف کج کنند.

اگر در طول سخنرانی ارتباط چشمی‌تان را با مخاطب‌تان حفظ کنید، می‌توانید نشانه‌ها را ببینید و پیام‌تان را با آنها هماهنگ کنید. مخاطب‌تان به شما چه می‌گوید؟ همه‌ی بازخوردهای غیرکلامی باید با دانش زمینه‌ی فرهنگی سخنران و مخاطب پردازش شوند. به‌خاطر داشته باشید که افرادی با فرهنگ‌های گوناگون، زبان بدن را به شیوه‌های متفاوت تفسیر می‌کنند. برای نمونه، ارتباط چشمی ممکن است گمراه‌کننده باشد؛ چون هنجارهای فرهنگی پیرامون آن به شکلی گسترده‌ متنوع هستند. ارتباط چشمی مستقیم شاید برای سخنران آمریکای شمالی نشانه‌ی دقت باشد؛ اما در فرهنگ دیگری نوعی مواجهه به‌شمار رود. بعضی از حرکات دست که برای گروهی کاملا پذیرفته‌شده است، شاید برای مخاطبان دیگری نشانه‌ی بی‌احترامی باشد.

بازخورد الکترونیکی از سوی مخاطبان گسترده یا از راه دور

شما با بهره‌گیری از سامانه‌ی پاسخ‌گویی مخاطب که می‌توانید به شکلی خصوصی هنگام سخنرانی ببینید یا برای مخاطب نمایش دهید، واکنش‌هایی از سوی مخاطبان دریافت کنید. همچنین می‌توانید با طرح پرسش‌های چندگزینه‌ای، درست و غلط، یا عددی، از سوی مخاطبانی که دارای تلفن هوشمند هستند، بازخورد دریافت کنید. آنگاه بازخوردِ مخاطب به وسیله‌ی نرم‌افزارِ پاسخ مخاطب به رایانه‌ی شما ارسال شده و پردازش می‌شود. برای مخاطبان گسترده یا راه دور می‌توانید برنامه ریزی کنید که پرسش‌های گوناگون یا نظرسنجی‌هایی جالب طرح کنید تا از آنها بازخورد بگیرید و پیام‌تان را بر همین اساس تطبیق دهید. ضروری است که پرسش‌ها ساختارمند باشند تا به بازخوردی که می‌خواهید برسید. برای نمونه، اگر درصد زیادی از مخاطبان‌تان به پرسشی، پاسخ نادرستِ معینی می‌دهند، متوجه می‌شوید که باید آن مفهوم را به شکلی متفاوت توضیح دهید. برعکس، اگر درصد زیادی از مخاطبان با دیدگاهی موافق هستند، می‌توانید از آن بازخورد برای تطبیق پیام‌تان بهره بگیرید.

زمان بازخورد‌دادن

تاکتیک‌های ارزیابی که سخنرانان و مخاطبان برای تسهیل یادگیری به‌کار می‌گیرند، اغلب در سه دسته‌ی ابتدایی، سازنده و تلخیصی جای می‌گیرند.

  • ارزیابی ابتدایی، که پیش-ارزیابی یا ارزیابی تشخیصی نیز نامیده می‌شود، پیش از مقدمه یا مداخله انجام می‌شود تا زمینه‌ای ایجاد کند که از طریق آن، رشد فردی را می‌توان اندازه‌گیری کرد.
  • ارزیابی مستمر معمولا در طول دوره یا پروژه اجرا می‌شود. ارزیابی مستمر که نام دیگرش «ارزیابی آموزشی» است، برای یادگیری کمکی به‌کار می‌رود. برای نمونه، در یک محیط آموزشی، ارزیابی مستمر شاید از سوی یک استاد (یا همتا) یا یادگیرنده باشد؛ که در مورد کار دانشجویان بازخورد ارائه می‌دهد و لزوما از این بازخورد برای اهداف نمره‌دهی استفاده نمی‌شود. ارزیابی مستمر می‌تواند به شکل آزمون‌های استاندارد تشخیصی باشد.
  • ارزیابی پایانی (یا تراکمی) معمولا در پایان یک دوره، پروژه یا سخنرانی انجام می‌شود. در محیط آموزشی، عموما از ارزیابی‌های پایانی استفاده می‌شود تا به دانشجویان نمره‌ای برای دوره داده شود. همین‌طور پس از یک سخنرانی یا ارائه، ارزیابی پایانی می‌تواند به شکل بازخورد مثبت، تشویق یا تحسین حضار با برخاستن از صندلی‌شان فراهم شود.

حفظ توجه مخاطب

برای حفظ توجه مخاطب، سخنران باید سه جنبه‌ی مهمِ «فرایند درک» را در نظر بگیرد: آمادگی برای درک، انتخاب محرکی مشخص برای تمرکز توجه و وضعیت هشیاری کنونی

آمادگی برای درک

سخنران مسئول حفظ صحنه است. سخنران این کار را با مقدمه‌‌ای در ۲۵ تا ۳۰ دقیقه‌ی نخست انجام می‌دهد. اگر سخنران بتواند توجه مخاطب را از همان آغاز سخنرانی جلب کند، بعد می‌تواند آن توجه را هدایت کرده و به‌سوی بخش‌های مهم پیام هدایت کند که به شکل زیر امکان‌پذیر است:

  • اطمینان حاصل کنید که اتاق، بدون سروصدا و سایر حواس پرتی هاست تا خیال‌تان راحت باشد که مخاطب، متمرکز روی سخنرانی است؛ نه اینکه حواسش به آنچه در اتاق رخ می‌دهد، باشد.
  • اغلب مجری یا میزبانی، سخنرانان را معرفی می‌کند. این معرفی کوتاه مهم است؛ چون باعث ایجاد اعتبار برای سخنران می‌شود و مخاطبان را آماده می‌کند تا توجه‌شان را به شکل مناسب به وی جلب کنند.
  • به‌ یاد داشته باشید که نخستین کارکرد مقدمه «جلب توجه مخاطب» و سپس هدایت فوری توجه‌اش به پیام اصلی سخنرانی است.

انتخاب محرکی معین برای تمرکز

سخنران در حین سخنرانی می‌خواهد که مخاطب روی پیامش تمرکز کند و در نتیجه، توجه وی را با بهره‌گیری از صدا، بدن و حالاتش، به آنچه که مهم است، هدایت می‌کند. این کار با تأکید بر نکات مهم، از طریق تغییر سرعت گفتار، میزان بلندی یا زیروبمی صدا امکان‌پذیر می‌شود. بهره‌گیری هدفمند از تنوع کلامی به مخاطب کمک می‌کند که بداند چه چیزی مهم است تا توجه‌اش را به آن نکات جلب کند. افزون بر این، حالت‌های بدن سخنران می‌تواند توجه را به جنبه‌های مهم پیام جلب کند (برای نمونه، با اشاره‌کردن، راه‌رفتن به یک سو یا لمس ابزاری کمکی یا نمودار). نمونه‌های دیگر عبارت‌اند از:

  • سخنران برای اینکه بفهمد توجه مخاطب را به کجا جلب کند، می‌تواند خلاصه‌ای سریع و درونی از ایده‌ای را در نظر بگیرد.
  • بهره‌گیری از جملات راهنما، مانند «حالا این موضوع را در نظر بگیرید…» یا «نکته‌ی مهمی که می‌خواهم به یاد داشته باشید.» و…
  • هنگام به‌کارگیری ابزار کمکی مانند ارائه پاورپوینت، از محرک‌های صوتی یا جلوه‌های بصری جذاب برای برجسته‌کردن نقاطی مشخص بهره بگیرید.

وضعیت هشیاری کنونی

سخنرانان باید نشانه‌های غیرکلامی مخاطبان را ببینند تا متوجه شوند که آیا تمرکز‌شان از سخنرانی پرت شده است یا خیر. اگر مخاطبان به ساعت‌های‌شان نگاه می‌کنند، پیامک می‌دهند یا به افراد دیگر می‌نگرند، سخنران باید وضعیت کنونی را دریابد و توجه را دوباره به پیام سخنرانی‌اش جلب کند. برای تغییر وضعیت هشیاری کنونی مخاطب و کسب مجدد توجه‌اش، کارهای زیر را بیازمایید:

  • با پرس‌وجویی برای تحریک به اندیشیدن، مخاطب را به چالش بکشید. درخواست کنید که برای رأی‌گیری یا پاسخ‌دادن، دست‌های‌شان را بالا ببرند یا بخواهید که از سامانه‌ی پاسخ‌گویی مخاطب یا کلیکر استفاده کنند و سپس نتایج را اعلام کنید یا پرسشی مرتبط بپرسید تا وادار به اندیشیدن شوند.
  • برای تغییر سرعت در ارائه‌ی پیام، داستانی تعریف کنید. داستانی بسازید که به موضوع مرتبط است و برای مخاطب هیجان‌انگیز است و با پایانی غافلگیرکننده بکوشید تا توجه مخاطب را به پیام جلب کنید.
  • از مفهوم یا نکته‌ی اصلی، نمونه‌هایی واقعی بیاورید که مستقیما مرتبط و برای مخاطب جذاب هستند؛ مقایسه‌ای با چیزی که اخیرا در اجتماع محلی یا جامعه رخ داده، انجام دهید.
  • خیال‌پردازی مخاطب را برانگیزید یا آنها را به سفری خیالی ببرید تا حواس گوناگون‌شان را تحریک کنید. هر چه حس‌های بیشتری برانگیخته شوند، تمرکز کنونی بر پیام سخنرانی افزایش می‌یابد.

راهبردهای زیادی هستند که سخنران می‌تواند به‌کار گیرد تا توجه مخاطب را حفظ کند؛ اما مهم‌ترین‌شان، توانایی ایجاد و حفظ ارتباطی واقعی با مخاطبان است. سخنران نیازی ندارد یقه‌ی آدم‌ها را بچسبد تا توجه‌شان را حفظ کند.

درک حداکثری

چطور توجه مخاطب را به سخنرانی جلب کنیم؟

برای به حداکثر رساندن درک مخاطب، از راهبردهای زبانی عمومی و رویکردهای دیگری بهره بگیرید که بر اساس تجربه‌های پیشین مخاطب‌تان شکل گرفته‌اند.

عناصر درک

درک شامل دریافتن و دانستن درباره‌ی یک شيء، ایده، مفهم یا فرایند است. در اصل، شما می‌خواهید که مخاطب به درکی همانند شما برسد. اگر شما می‌توانستید صرفا واحدهای حافظه‌تان را با مخاطب‌تان تبادل کنید تا آن را بارگذاری کنند، این کار فرایندی بسیار آسان بود؛ اما هنوز به چنین قابلیتی نرسیده‌ایم. امروز، شما از واژگان بهره می‌گیرید تا افکارتان را توضیح دهید. در اینجا اشاره می‌کنیم که شما چطور می‌توانید از راهبردهای گوناگونِ زبانی بهره بگیرید تا درک مخاطب را به حداکثر برسانید.

به‌کارگیری دانش قبلی درباره‌ی مخاطب

آنچه از قبل درباره‌ی ویژگی‌های جمعیتی، پیشینه و تجربیات زندگی مخاطبان می‌دانید، به‌کار ببرید. از خودتان بپرسید: «مخاطبم از قبل چه چیزی را می‌داند یا درک می‌کند؟» از این دانش می‌توانید برای حداکثرکردن درک آنها بهره بگیرید.

  • انتخاب زبان و واژگان: شما باید توضیح‌تان را از سطح درستی آغاز کنید: «مخاطبانم چه واژگانی را می‌فهمند و پیش از توضیح مفاهیم دیگر، چه چیز را باید توضیح دهم؟»
  • مقایسه بر اساس دانش مشترک: به هنگام نمایش تشابه دو چیز، ارتباطی با دانسته‌های پیشین مخاطب برقرار کنید. برای حداکثرکردن فهم، باید چیزهایی را که از قبل آشنا هستند، با چیزهای جدید و ناشناخته مقایسه کنید. سپس، می‌توانید تشریح کنید که آنها چطور مشابه یا متفاوت هستند.
  • با بهره‌گیری از علت و ریشه، دگرگونی را تجسم کنید: چیزی از کجا آمده است و چطور به وضعیت یا شرایط کنونی رسیده است؟ به مخاطب کمک کنید تا تغییر از یک حالت یا شرایط را به حالت یا شرایط دیگر تجسم کند.
  • دسته‌بندی و گروه‌بندی چیزهای مشابه تا مفهومی شکل بگیرد:‌ نخست، باید نمونه‌هایی بیاورید که برای مخاطب آشنا هستند و آنها را در دسته‌بندی مشابهی قرار دهید. سپس، می‌توانید به سراغ اشیا یا ایده‌هایی بروید که کمتر آشنا هستند و با به‌کارگیری برچسبی یکسان، آنها را طبقه‌بندی یا گروه‌بندی کنید. حتی می‌توانید به مخاطب کمک کنید که با تعمیم، یک دسته‌بندی انجام دهد. برای نمونه، می‌گوییم شما یک صنوبر، یک بید و یک کاج می‌بینید. با مقایسه‌ی این سه شیء متوجه می‌شوید که آنها از نظر تنه، شاخه و برگ با هم تفاوت دارند؛ با این حال، با مقایسه‌ی بیشتر مشخص می‌شود که آنها چند چیز مشترک دارند: تنه، شاخه و برگ‌؛ بنابراین، شما با تعمیم، به مفهوم درخت می‌رسید.
  • توالی و ریشه: در اینجا شما به مخاطب کمک می‌کنید تا فرایند یا توالی رویدادهایی را بر حسب زمان درک کند. می‌توانید به‌طور شفاف، هر گام یا رویدادی را برحسب زمانی که رخ داده‌اند، فهرست‌بندی یا شماره‌گذاری کنید. افزون بر به‌کارگیری واژگان توالی، می‌توانید از روش‌های تقویت حافظه مانند یادآوری با انگشتان استفاده کنید تا به شنوندگان کمک کنید مواردی را به‌ترتیب مرتب کنند.

استفاده از راهبردهای عمومی

  • اتخاذ دیدگاه: اتخاذ دیدگاه را تمرین کنید تا بتوانید نمونه‌ها را به‌شکلی چهارچوب‌بندی کنید یا دوباره ترتیب دهید که مخاطبان بفهمند. برای اینکه مفاهیم خود را دوباره چهارچوب‌بندی کنید تا مخاطب بفهمد، باید ببینید که آنها چطور جهان را از نظر شناختی سازمان‌دهی می‌کنند. اگر توضیح اولیه‌ی شما بر مخاطبان مشخصی مؤثر نیست، چهارچوبش را عوض کنید و بر جنبه‌های متفاوتی از آنچه توضیح می‌دهید، تمرکز کنید.
  • تکرار: با تکرار و بهره‌گیری از چکیده‌های درونی، فهم قبلی را از مفاهیم گسترش دهید. این کار باعث اطمینان می‌شود که مخاطب ایده‌ای مهم را که برای فهم کل پیام ضروری است، از دست نداده است.
  • طرح پرسش: از مخاطبان بپرسید که آیا آنچه را که می‌گویید، فهمیده‌اند و توضیح‌تان را برای شفاف‌سازی آنچه درک نشده، اصلاح کنید.
  • تفسیر و بازگویی: آنچه را که برای مخاطب گفته‌اید، تفسیر و بازگویی کنید و با طرح نمونه‌های گوناگون، ایده را دوباره بیان کنید. مخاطبان متفاوت شاید ایده‌ای را نفهمند؛ ولی شاید ایده‌ی دیگری را که به‌طور مستقیم‌تر به دانش قبلی‌شان برمی‌گردد، درک کنند.

به زبان ساده، باید بیاموزید که مخاطب چطور جهان را مفهوم‌سازی می‌کند تا از آن دانش برای حداکثرکردن درک استفاده کنید. مهارت‌های بازگویی، طرح پرسش، اتخاذ دیدگاه و تفسیر‌ را به‌کار ببرید تا وقتی صحبت می‌کنید، درک مخاطبان بیشتر شود.

اعتبارسازی

ارسطو سه روش برهان را برای اعتبارسازی در نظر گرفته است: اولیه، اشتقاقی و پایانی

اعتبارسازی از طریق شخصیت و صلاحیت

ارسطو،‌ فیلسوف یونانی کلاسیک، سه روش برهان در نظر گرفته است: لوگوس، اتوس، و پتوس.

لوگوس پرورش منطقی پیام است؛ پتوس جاذبه‌های احساسی است که سخنران به‌کار می‌گیرد؛ و اتوس ویژگی اخلاقی سخنران است که برای مخاطب مفروض است. تمرکز ما بر اعتبار، با اتوس مرتبط است؛ شخصیت و صلاحیت اخلاقی سخنران. برای اعتبارسازی باید روی سه مرحله تمرکز کنید: ۱) اعتبار اولیه که آن چیزی است که مخاطب از شما می‌داند و در واقع، دیدگاهش پیش از سخنرانی است. ۲) اعتبار مشتق، یعنی وقتی در حال سخنرانی هستید، مخاطب چطور شما را درک می‌کند و ۳) اعتبار پایانی که تأثیر نهایی است و مخاطب وقتی در حال ترک سالن سخنرانی است، از شما می‌پذیرد.

اعتبارسازی اولیه

ما اینجا نگاه می‌کنیم که شما به‌عنوان یک فرد چه کسی هستید؛ مخاطب در مورد تخصص شما چه می‌داند و آیا فکر می‌کند قابل اعتماد هستید یا خیر. می‌توانید اعتبار اولیه را برندسازی شخصی خود بدانید: چه کسی هستید و مخاطب درباره‌تان چه می‌داند. شهرت شما شاید مقدم بر خودتان باشد؛ ولی اگر نباشد، احتمالا بر مقدمه‌ی پیش از سخنرانی تکیه خواهید کرد. اغلب میزبان یا واسطه‌ای شما را معرفی می‌کند و اطلاعاتی درباره‌ی پیشینه‌تان ارائه می‌دهد. اگر هیچ واسطه‌ای وجود ندارد که چنین مقدمه‌ای بگوید، احتمالا مقدمه‌ای کوتاه درباره‌ی خودتان خواهید گفت که به موضوع و انگیزه شما برای سخنرانی مرتبط باشد. اعتبارسازی اولیه کمک می‌کند تا مخاطب را برای آنچه در طول سخنرانی ارائه خواهد شد، آماده کنید.

اعتبارسازی مشتق

اینجا شما می‌خواهید بدانید که مخاطب چطور در طول سخنرانی شما را درک می‌کند. شما در طول سخنرانی، با آنچه انجام می‌دهید، اعتبار می‌سازید. اعتبار شما در چشم مخاطب وابسته به این است که چطور لباس می‌پوشید؛ چه واژگانی به‌کار می‌برید و به طور کلی، چطور خودتان را در طول سخنرانی حفظ می‌کنید. اگر از شواهد پشیتبانی نیرومند استفاده کنید و آن را برای مخاطب توضیح دهید، صلاحیت مفروض شما تقویت خواهد شد. اگر صادقانه و خالصانه با مخاطب ارتباط برقرار کنید، درک از شخصیت‌تان تقویت می‌شود. اگر با اعتماد به نفس و جسورانه سخن بگویید و در عین حال، دغدغه‌ای واقعی برای مخاطب نشان دهید، اعتبار خود را افزایش می‌دهید.

بُعد مهم دیگری از اعتبار در طول سخنرانی،‌ توانایی شما برای ایجاد زمینه‌‌ای مشترک با مخاطب است. شما می‌توانید با بازگویی جنبه‌هایی از پیشینه‌تان که مشابه مخاطب است، زمینه‌ی مشترکی فراهم کنید. همچنین شاید از طریق طرح نمونه‌هایی که شما و مخاطب از آنها تجربه‌های مشترکی دارید، زمینه‌‌ای مشترک بسازید.

با ایجاد پیوندی با مخاطب، زمینه‌ی مشترکی فراهم کنید تا به مخاطب کمک کنید شما را بهتر بشناسد. برای نمونه، با جمله‌ی «من مثل شما هستم؛ دغدغه‌های شما را دارم.» مخاطب بیشتر به شما اعتماد می‌کند.

اعتبار پایانی

شما به‌عنوان سخنران باید رابطه‌‌ای دوستانه‌ با مخاطب برقرار کنید تا آنها در مقایسه با آغاز سخنرانی، با اثری خوب یا بهتر سخنرانی را ترک کنند. رابطه‌ی دوستانه زمانی رخ می‌دهد که دو یا چند نفر احساس کنند که با هم همگام هستند یا در طول موج مشابهی قرار دارند؛ چون احساس می‌کنند شبیه هم هستند یا اینکه یکدیگر را به‌خوبی درک می‌کنند. آنچه شما می‌فرستید، مخاطب تا حدی برمی‌گرداند. برای نمونه، وقتی سخنرانی می‌کنید، آنها شاید متوجه شوند که دارای ارزش‌ها، باورها، دانش‌ یا رفتارهای مشابهی در زمینه‌ی ورزش یا سیاست هستید و نسبت به قبل از شروع سخنرانی، بیشتر از شما خوش‌شان بیاید. همچنین با ایجاد رابطه‌‌ای دوستانه با مخاطب، می‌توانید اعتباری برای سخنرانی بعدی خود کسب کنید. اگر با مخاطب‌تان صادق و بااخلاق باشید و ارزش‌ها و باورهای‌تان را صادقانه برای‌شان بازگو کنید، رابطه‌ای می‌سازید که فراتر از سخنرانی کنونی خواهد بود.

از خودتان بپرسید، «مخاطبم به من اعتماد خواهد کرد؟» ما واقعا در مورد ویژگی‌ها یا منابع یا سخنران صحبت نمی‌کنیم، بلکه منظورمان نگرش در ذهن شنوندگان است. شما شاید اعتبار بالایی از نظر شنونده یا گروهی از شنوندگان داشته باشید؛ ولی اعتبارتان در نظر شنونده‌ی دیگری کم باشد.

پیام‌تان را به‌‌گونه‌ای بیان کنید که به‌آسانی به یاد آورده شود

رمرگذاری (یا ثبت)، ذخیره و یادآوری، سه مرحله‌ی اصلی در شکل‌گیری و بازیابی حافظه هستند.

حافظه اشاره به فرایندی دارد که در آن اطلاعات کدگذاری، ذخیره و بازیابی می‌شود. از دیدگاه پردازش اطلاعات، سه مرحله‌ی اصلی در شکل‌گیری و بازیابی حافظه وجود دارد:

  • کدگذاری و ثبت: به اطلاعاتی که از جهان بیرون کسب می‌شوند، اجازه می‌دهد تا به شکل محرک شیمیایی یا فیزیکی به حواس ما برسند.
  • ذخیره: ثبتی دائمی از اطلاعاتِ کدگذاری‌شده می‌سازد.
  • بازیابی، فراخوانی یا یادآوری: اطلاعاتِ ذخیره‌شده در واکنش به نشانه‌ای، برای استفاده در یک فرایند یا فعالیت، فراخوانده می‌شوند.

اگر صرفا می‌توانستید واحدهای حافظه‌ی خود را به ذهن مخاطبان منتقل کنید، سخن‌گفتن دیگر کارایی نداشت. انتقال حافظه‌ی ترکیبی انسان و ماشین هنوز امکان‌پذیر نیست و ما هنوز با مخاطب به چنان نزدیکی‌ای نرسیده‌ایم؛ اما می‌توانیم ایده‌های‌مان را پرورش دهیم و آن را به شیوه‌ای ارائه دهیم که انتقال اطلاعات تسهیل شود.

اصول حافظه‌ی پشتیبان

۱. جهت‌گیری بصری و فضایی (روش لوکی)

یکی از قدیمی‌ترین روش‌های کمکی حافظه در بلاغت کلاسیک است. این کار از طریق سیستم یادآوردنده، امکان به‌خاطر‌سپردن موارد را فراهم می‌کند که شامل پیوند‌دادنِ ذهنی آنها با مکان‌های فیزیکی مشخصی است. برای نمونه، شما می‌توانید تصویری ذهنی از یک ساختمان یا یک شهر برای مخاطب‌تان بسازید و سپس، ایده‌ها و موضوع‌های گوناگون را با هر منطقه‌ی فضایی پیوند دهید. بعد می‌توانید وقتی در مورد هر موضوعِ مرتبط با مکان صحبت می‌کنید، مخاطب را از آن منطقه عبور دهید.

۲. مرتب‌سازی

می‌توانید الگو یا طرحی سازمانی بسازید و بعد ایده‌ها، اشیا یا فرایندها را با بهره‌گیری از این طرح برای شنوندگان مرتب کنید. اگر این الگو یا طرح را در طول سخنرانی به‌طور منظم دنبال کنید، به‌یاد‌آوردن آسان‌تر است و ترتیب را تقویت می‌کند؛ چه ترتیبی طبیعی باشد یا ترتیبی که خودتان برای سخنرانی ایجاد کرده باشید. مثلا، به پول فکر کنید. شما طرحی از ارزش برای ۲۰۰ تومان تا هزار تومان دارید. می‌توانید همه‌ی سکه‌ها و اسکناس‌ها را از کمترین تا بیشترین مقدار به‌ترتیب در جای خود قرار دهید. بعد ساده‌تر است که حساب کنید و به یاد بیاورید که چقدر پول دارید.

۳. مجموعه‌های محدودکننده

می‌توانید مجموعه‌های طولانی را به مجموعه‌های کوچک‌تری تقسیم کنید. هنگام تقسیم این مجموعه‌ها، موارد مشابه را با هم در یک گروه قرار دهید. چون تازه‌ترین پژوهش‌ها پیشنهاد می‌دهند که ظرفیت حافظه کوتاه مدت به اندازه‌ی ۴-۵ مورد است؛ باید فهرست‌های بلند را به گروه‌های معنادار و کوچک‌تری تبدیل کنید.

۴. پیوند

میان ایده‌های جدید، مفاهیم یا ایده‌های همانند پیوندهایی بسازید. باید مطمئن شوید که پیوند شما واقعا برای مخاطبان معنادار است و در چهارچوب ذهنی آنها جا می‌گیرد. برای نمونه، برای یک شهروند انگلیسی‌زبان، به‌خاطرسپردن اسم‌ها به انگلیسی یا سایر زبان‌های اروپایی آسان‌تر است؛ زیرا در این زبان‌ها، اسامی با معانی روزمره‌ی فرد پیوند خورده‌اند و نیز افراد زیادی هستند که چنین نامی دارند؛ اما برای چنین فردی بسیار دشوار است تا اسامی را به چینی به خاطر بسپارد؛ چرا که هیچ پیوند شناخته‌شده‌ای با آن ندارد. همین مفهوم، به‌طور عکس، برای یک شهروند چینی هم صادق است. همچنین، بسیار آسان‌تر است که مکان‌ها، اشیا یا اتاق‌هایی در یک ساختمان را به جای عدد، با اسم به خاطر بسپاریم؛ چون اسامی ارزش تداعی بالاتری نسبت به اعداد دارند.

۵. اثر

شما همچنین می‌توانید با «نقاشی» ذهنی از تصویری واضح برای مخاطب، یک ارتباط احساسی قوی برای آنها ایجاد کنید. شاید تصویری از چیزی را در ذهن مخاطب‌تان به‌شدت زیبا یا زشت توصیف کنید. مفهومی که برجسته، نامأنوس، تکان‌دهنده یا صرفا غیرمعمول باشد، راحت‌تر به‌خاطر سپرده می‌شود.

۶. بازگویی

شاید ایده‌های مهم را تکرار کنید تا به مخاطب کمک کنید که به‌خاطر بسپارد و چکیده‌های درونی را هم در نظر بگیرید تا دوباره آنچه را می‌خواهید مخاطب به‌خاطر بسپارد، تکرار کنید.

۷. یادآورنده

روش‌های تقویت حافظه اغلب کلامی هستند؛ مانند شعرهای بسیار کوتاه یا واژگانی خاص که برای کمک به حفظ کردن (مانند فهرست‌ها) به‌کار می‌روند. برای نمونه، اگر می‌خواهید مخاطب فهرستی را به‌خاطر بسپارد (سگ، نامه، سیزده، کاموا، پنجره) می‌توانید یک سیستم پیوند بسازید؛ برای نمونه، داستانی در مورد «سگی که در پاکتی گیر کرده بود و برای گربه‌ی سیاهِ بدشگونی فرستاده شد که با کاموا کنار پنجره بازی می‌کرد.» در تصویرسازی دیگر، می‌توانید سگی را داخل پاکتی عظیم تصور کنید و بعد گربه‌ی سیاهِ بدشگون (یا هر چیزی که مخاطب را به یاد عدد «سیزده» می‌اندازد) را تجسم کنید که پاکت عظیمی را می‌خورد.

درحالی‌که ما منتظریم تا فناوری ارتباطات و هوش مصنوعی، انتقال مستقیم حافظه را امکان‌پذیر سازند،‌ می‌توانیم با بهره‌گیری از این اصول که در گذر زمان اثبات شده‌اند، پیام‌ها را به‌شکلی ساده‌تر به‌ خاطرِ مخاطبان بسپاریم.

چگونه با اعتماد‌به‌نفس، یک سخنرانی تاثیرگذار انجام دهیم؟


 
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.