بهترین آثار عباس معروفی و آشنایی با زندگی‌نامه او

7

عموما عباس معروفی را با شاهکار ادبی‌اش، سمفونی مردگان می‌شناسند اما مخاطبانی که سال‌هاست او و قلمش را دنبال می‌کنند، می‌دانند که سمفونی مردگان و در کل، مهارت نوشتن، تنها هنر عباس معروفی نیست. او از دیرباز در زمینه‌های فرهنگی و هنریِ زیادی فعالیت داشته و دارد. در ادامه و در این مطلب قصد داریم بیشتر با او، زندگی پرفرازونشیب و سایر فعالیت‌های هنری و ادبی‌اش آشنا شویم.

از کودکی تا جوانی

عباس معروفی، نویسندهٔ برجسته و صاحب‌سبک کشورمان، اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران به‌دنیا آمد. او فرزند آرام و حرف‌گوش‌کن خانواده‌‌ای مرفه در محله‌ٔ بازارچه‌ٔ نایب‌السلطنه بود. بیشترِ کودکی خود را در کنار مادربزرگش در همان محله گذراند و دوران مدرسه را با موفقیت پشت‌سر گذاشت.

رونیکس

عباس دیپلمش را در رشته‌ٔ ریاضی از دبیرستان «مروی» گرفت. بعد از سربازی، در رشته‌ٔ ادبیات دراماتیک در «دانشکده هنرهای دراماتیک تهران» مشغول به تحصیل شد. از همان سال‌های نوجوانی در مغازه‌های پدرش مشغول‌به‌کار بود، از طلاسازی گرفته تا خشک‌شویی و عطاری. اما رویای او چیز دیگری بود؛ او نویسنده شدن را در سر می‌پروراند.

نویسنده شدن

علاقه به ادبیات و مطالعۀ آثار نویسندگان بزرگ از همان دوران مدرسه، عباس معروفی را به نوشتن و دنیای نویسندگی نزدیک کرده بود. در سال ۱۳۵۴، یعنی زمانی که او هجده سال داشت، با محمد محمدعلی (نویسندۀ معاصر) آشنا شد. همین آشنایی بیش‌ازپیش او را به‌سمت نویسندگی سوق داد. چهار سال بعد، در سال ۱۳۵۸، پس از تلاش‌های فراوان برای برقراری ارتباط با هوشنگ گلشیری (نویسندۀ معاصر)، توانست با او ملاقات کند و نمونه‌ای از نوشته‌هایش را به او نشان دهد. بعدها با جلب رضایت گلشیری و اجازه برای شرکت در کلاس‌های داستان‌نویسی‌اش، راه حرفه‌ای شدن در نویسندگی را درپیش گرفت. او همچنین در همین سال با محمد سپانلو (شاعر) آشنا شد و زیرِنظر او به نوشتن ادامه داد.

عباس معروفی بالاخره در سال ۱۳۵۹ موفق شد اولین مجموعه از داستان‌هایش به نام «روبه‌روی آفتاب» را منتشر کند.

عباس معروفی در قامت فعال فرهنگی

فعالیت‌های ادبی عباس معروفی فقط به حوزه‌ٔ نویسندگی محدود نمی‌شوند؛ او یازده سال در دبیرستان‌های هدف و خوارزمی تهران به تدریس ادبیات مشغول بود و در سال ۱۳۶۹ با تأسیس مجله‌ٔ ادبی «گردون» به فعالیت در زمینهٔ مطبوعات ادبی پرداخت.

مدیریت هنری از دیگر کارهایی بود که عباس معروفی از سال ۱۳۶۶ به آن مشغول شد. مدیر ارکستر سمفونیک تهران، مدیر روابط‌عمومی و مدیر اجراهای صحنه‌ای از جملۀ این مسئولیت‌ها بودند که حاصل‌شان برگزاری کنسرت‌های زیادی در کشور بود. او همچنین در همین بازهٔ زمانی، مجله‌ٔ موسیقی «آهنگ» را منتشر کرد که از جمله فعالیت‌های ارزشمند او در زمینه‌ٔ موسیقی بود.

سبک نوشته‌ها

عباس معروفی در روایت داستان صاحب‌سبک است. نه‌اینکه نوشته‌هایش صرفا در دسته خاصی قرار بگیرد؛ بلکه او بیشتر به سبک خودش می‌نویسد. اگر با سبکِ نوشتن او آشنایی چندانی نداشته باشید، معمولا کتاب‌هایش را در همان ده، پانزده صفحۀ اول رها می‌کنید. طبیعی است که کسی به مرحلۀ لذت از داستان‌های ناب عباس معروفی دست می‌یابد که با قلم او آشنا باشد یا دست‌کم قدری در خواندن صبور باشد.

تلخی و گزندگی جزء جدانشدنی آثار اوست. او با چنان قلم ماهرانه‌ای این تلخی را جرعه‌جرعه به مخاطب می‌چشاند که هیچ‌گاه، حتی پس از سال‌ها، داستان‌ها و حال‌وهوای کتاب‌هایش از یاد مخاطبان نمی‌رود. درواقع، تلخی روایت‌های او تلنگری است برای اینکه بیشتر به خودمان بیاییم و آدم‌ها‌ی دوروبرمان را بهتر ببینیم و برای داشتن جامعه‌ای بهتر، بیشتر تلاش کنیم.

موضوع داستان‌های او از دل جامعه‌ برمی‌آید. او می‌کوشد با نشان دادن عمق دردِ آدم‌های داستانش، مخاطب را نه‌فقط به همدردی، که به فکر هم وادارد. او با بهره‌گیری از توصیف دقیق شخصیت‌ها، روایت داستان از زوایای مختلف، جریان سیال ذهن (روشی که در آن، نویسنده می‌کوشد انبوه افکار، خاطره‌ها و تداعی‌هایی را نشان دهد که به‌طور طبیعی و بدون ترتیب منطقی در ذهن شخصیت داستان می‌گذرد)، فلش‌بک‌های به‌موقع در حین روایت و گاه زبان طنز و تمسخر دربارۀ وضعیت جامعه، به زیبایی‌های کار و البته تأثیرگذاری قلمش می‌افزاید.

شخصیت‌هایی که او برای نوشتن از آنها دست‌به‌قلم می‌شود به‌نوعی قربانی جامعه و روزگار خودشان هستند. درواقع، او از آن شخصیت‌ها به‌مثابۀ نمادی از جامعه‌ای بزرگ‌تر استفاده می‌کند؛ تقریبا می‌توان گفت در هر دوره‌ای از این دست آدم‌ها وجود دارد.

معرفی آثار

معروفی اولین مجموعه‌داستانش را در اوایل انقلاب منتشر کرد. در این ایام، قلم او تازه راه افتاده بود و البته همچنان در کلاس‌های هوشنگ گلشیری شرکت می‌کرد. در سال ۶۳ نوشتن رمان معروفش، «سمفونی مردگان» را آغاز کرد، اثری که عمده شهرتش به‌سبب آن است. نزدیک‌ به پنج سال طول کشید تا این کتاب به‌ چاپ برسد. در همین مدت، او هم‌زمان مشغول نوشتن کارهای دیگری بود که قبل از سمفونی مردگان منتشر شدند. از جمله‌ٔ این آثار نمايشنامه‌های «وَرْگ»، «دلی بای و آهو»، «تا کجا با منی» و مجموعه‌داستان «آخرین نسل برتر» بودند.

بعد از آنکه او با کتاب «سمفونی مردگان» حسابی سروصدا کرد و شناخته شد، همچنان به نوشتن ادامه داد. کتاب‌هایی نوشت که «سال بلوا»، «تماما مخصوص»، «فریدون سه پسر داشت» و «ذوب‌شده» از جملهٔ محبوب‌ترین آ‌نها هستند.

سمفونی مردگان، شاهکار عباس معروفی

«سمفونی مردگان» برجسته‌ترین و شناخته‌شده‌ترین اثر عباس معروفی است. این اثر داستان خانوادهٔ تاجری اردبیلی‌ را روایت می‌کند، خانواده‌ای که بدبختی‌هایشان تمامی ندارد. رویدادهای کتاب هم‌زمان با جنگ‌ جهانی دوم و اوضاع به‌شدت آشفتۀ کشور و مردم رخ می‌دهد.

کتاب از چهار موومان تشکیل شده است که هرکدام از زاویۀ دید متفاوتی روایت می‌شوند. شخصیت‌پردازی قوی از ویژگی‌های بارز کتاب است. خواننده به‌راحتی با شخصیت‌ها ارتباط برقرار می‌کند و هم‌ذات‌پنداری می‌کند. عشق، اثرات مخرب جنگ، جهل و ناآگاهی جامعه، حسادت و برادرکشی از شاخص‌ترین موضوعاتی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.

غم و بدبختی در این کتاب پایان ندارد. اصلا نویسنده قصد ندارد که ماجرایی را شروع و در جایی تمامش کند. او در صفحه‌به‌صفحۀ کتابش روایت دردی را آغاز می‌کند که انتها ندارد. او درد را به‌قدری تأثیرگذار به مخاطب نشان می‌دهد که حتی چند روز بعد از اتمام کتاب می‌توان غمِ ناشی از روایت او در این کتاب را حس کرد. این همان چیزی است که هنر نویسندگی عباس معروفی را نشان می‌دهد.

«به درخت‌های خشک پیاده‌رو خیره شد .برف شاخه‌ها را خم کرده بود و در بارش بعد حتما می‌شکست‌شان. آدم‌ها هم مثل درخت‌ها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانه‌های آدم‌ها وجود داشت و سنگینی‌اش تا بهار دیگر حس می‌شد. بدی‌اش این بود که آدم‌ها فقط یک‌ بار می‌مردند و همین یک‌ بار چه فاجعۀ دردناکی بود.» (ص۱۷)

***

«من نمی‌دانم آیا مادرش هم او را به‌اندازۀ من دوست داشت؟ آیا کسی می‌تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می‌کند؟ آدم پُر می‌شود؛ جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند؛ نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ‌گاه دچار تردید نشود.»

بد نیست قبل از خرید، نظرات کاربران را هم درمورد کتاب سمفونی مردگان بخوانید.

سال بلوا

سال بلوا - بهترین آثار عباس معروفی و آشنایی با زندگی‌نامه او

«سال بلوا» دیگر اثرِ بیشترشناخته‌شدهٔ معروفی است. این کتاب روایتی از وضعیت زنان در جامعه است. نگاه جامعه به زن به‌خوبی در این کتاب به‌تصویر کشیده شده و به‌نحوی نقد شده است. داستان دربارۀ دختری به نام «نوشا»، دختر یک سرهنگ است. نوشا در ابتدای جوانی عاشق حسینای کوزه‌گر می‌شود؛ عشقی رؤیایی به‌خوبیِ حس خوب بوی خاک. اما این همه‌ٔ ماجرای نوشا نیست. او از ابتدا زندگی خوبی داشته است، ولی زندگی به‌مرور روی دیگرش را به او نشان می‌دهد.

مردسالاری، پایمال شدن حقوق انسانی زنان و نگاه ابزاری به آنها و عشق ممنوعه از جمله موضوعات محوریِ کتاب هستند. آنچه هنگام خواندن این کتاب بیش‌ازهرچیز به‌چشم می‌آید، نوع روایت آن است. نویسنده از جریان سیال ذهن و رفتن به زمان‌های مختلف استفاده کرده است. مخاطبی که عباس معروفی را چندان نشناسد، در ابتدا کتاب را کمی گنگ می‌یابد؛ رفته‌رفته با بیشتر قرار گرفتن در جریان کتاب، بیشتر و بهتر داستان را هم درک می‌کند و هم لذت می‌برد.

«بچه که بودم خیال می‌کردم همه‌چیز مال من است، دنیا را آفریده‌اند که من سرگرم باشم، آسمان، زمین، پدر، مادر، درخت‌ها، اسب‌ها، کالسکه و حتی آن گنجشک‌ها برای سرگرمی من به‌وجود آمده‌اند. بعدها یکی‌یکی همه‌چیز را ازم گرفتند. مایعی در رگ‌هام جاری بود که می‌گفت این مال شما نیست، راحت باشید. پسری که عاشق کبوترها و خرگوش‌ها بود، خودش را به درختی دار زد. چرا؟ مادر گفت بماند برای بعد. کاش تولد من هم می‌مانْد برای بعد؛ به کجای دنیا برمی‌خورْد؟»

تماما مخصوص

«تماما مخصوص» داستان زندگی روزنامه‌نگاری ایرانی به نام «عباس ایرانی» است که به بنا به دلایل سیاسی، مجبور به مهاجرت از کشور می‌شود. با توجه به شباهت نام شخصیت اصلی کتاب با نویسنده، در ابتدا این‌گونه به‌نظر می‌رسد که با داستان زندگیِ خودِ عباس معروفی روبه‌رو هستیم؛ البته این‌طور نیست. کتاب ۴۸ فصل دارد و می‌توان گفت محوریت موضوعِ آن مهاجرت اجباری یا به‌عبارتی تبعید است. این بار هم در این کتاب، معروفی با استفاده از جریان سیال ذهن، داستانش را روایت می‌کند. به‌نظر می‌رسد چنین شیوه‌ای برای نشان دادن آشفتگی و حس غربت مهاجران بسیار هم مناسب باشد.

«هی! آدم در تنهایی است که می‌پوسد و پوک می‌شود و خودش هم حالی‌اش نیست. می‌دانی؟ تنهایی مثل تهِ کفش می‌ماند؛ یک‌باره نگاه می‌کنی می‌بینی سوراخ شده. یک‌باره می‌فهمی که یک چیزی دیگر نیست. بیشتر آدم‌های دنیا در هر شغلی که باشند از خودشان هرگز نمی‌پرسند چرا چنین شغلی دارند. چیزهای دیگر هم هست که آدم دنبال دلیلش نمی‌گردد. یکی‌اش مثلاً تنهایی است.
خیلی‌ها فکر می‌کنند سلامتی بزرگ‌ترین نعمت است، ولی سخت در اشتباهند. وقتی سالم باشی و در تنهایی دست‌وپا بزنی، آنی مریض می‌شوی، بدترین نحوست‌ها می‌آید سراغت، غم از درودیوارت می‌بارد، کپک می‌زنی. کاش مریض باشی ولی تنها نباشی.»

مهاجرت و فعالیت‌های خارج از کشور

در اوایل دهه هفتاد (۱۳۷۳-۱۳۷۴) مجوز نشر گردون و مجله‌ٔ ادبی گردون لغو و به دنبال آن معروفی از هرگونه فعالیت منع شد. بعد از آن بود که عباس معروفی کشور را به مقصد آلمان ترک کرد. او در آنجا مدتی در «بنیاد هاینریش بُل» مشغول‌به‌کار شد و پس از آن هم در هتلی جهت گذران زندگی کار کرد.

یک سال بعد از مهاجرت، او نشر گردون را در خارج از کشور مجددا راه‌اندازی کرد. در این دوره، او با انتشار کتاب‌های زیادی نقش بسزایی در معرفی آثار ایرانی در خارج از کشور داشته است.

او بعدها در سال ۱۳۸۲ کتاب‌فروشی‌ای به نام «خانهٔ کتاب هدایت» در خیابان کانت برلین تأسیس کرد. در سایت عباس معروفی، ماجرای تأسیس این کتاب‌فروشی و دلیل این نام‌گذاری این‌گونه روایت شده است: «نویسندۀ بزرگ‌ ایران،‌ صادق‌ هدایت‌، وقتی‌ در‌ هتل‌ کانت،‌ خیابان‌ کانت‌ برلین‌ اقامت‌ داشت،‌ این‌ شهر را‌ برای‌ داشتن‌ یک‌ کتا‌ب‌فروشی‌ ایرانی‌، مستعد‌ یافت،‌ تصمیم‌ گرفت‌ یک کتاب‌فروشی‌ تأسیس‌ کند؛‌ به‌ دوستی‌ نامه‌ نوشت‌ و‌ از‌ او‌ کمک‌ خواست،‌ اما‌ این‌ خواسته‌‌اش‌ عملی‌ نشد،‌ و‌ او به‌ پاریس‌ رفت‌ و‌ سرانجام‌ در‌ آنجا‌ به‌ زندگی‌‌اش‌ پایان‌ داد.‌ هفتاد‌ سال‌ بعد‌ در‌ سال‌ ۲۰۰۳ ادیب‌ و‌ نویسندۀ ایرانی‌،‌ عباس معروفی‌‌، آرزوی هدایت‌ را‌ عملی‌ کرد‌ و‌ در‌ همان‌ خیابان‌ کانت‌ یک‌ کتاب‌فروشی‌ به‌ نام‌ و‌ برای‌ ”هدایت”‌ تأسیس‌ کرد‌ و‌ به‌ آرزوی‌ او‌ جامه‌ٔ عمل‌ پوشاند.»

او در مصاحبه‌ای، دربارۀ این کتاب‌فروشی گفته است: «کتاب‌فروشی بزرگی‌ست که پنج کلاس هنری، ادبی، فرهنگی در آن برقرار است. واقعا يک آکادمی هنری‌ست که به هيچ شخص و جايی ارتباط ندارد. مال خودم است و روزی يازده ساعت در آن کار می‌کنم.»

جوایز و افتخارات عباس معروفی

جوایز و افتخاراتی که این نویسندۀ بزرگ ایرانی کسب کرده است عبارت‌اند از:

  • جایزه هِلمن/ هامِت (مشترک با هوشنگ گلشیری)، ۱۹۹۶؛
  • جایزه روزنامه‌نگار آزادۀ سال، اتحادیه روزنامه‌نگاران کانادا، ۱۹۹۶؛
  • جایزه بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ برای رمان سمفونی مردگان، ۲۰۰۱؛
  • جایزه بنیاد ادبی آرنولد تسوایگ، ۲۰۰۲.

در ادامه بخوانید: آشنایی با محمود دولت آبادی؛ زندگی‌نامه و سبک آثار او
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین دیدگاه‌ها (از 7 دیدگاه)
  1. یلدا می‌گوید

    با سلام
    خیلی از زحماتتون ممنونم خانم سارایی بابت معرفی عباس معروفی
    من کتاب زیاد خوندم اما به جرات میتونم بگم با اختلاف سمفونی مردگان بهترین کتاب عمرم بود
    میشه چند تا از رمان های فاخر و ادبی ایرانی در همین سطح و از نویسندگان دیگه رو معرفی کنید؟ فقط فضاش مثل سمفونی مردگان غم انگیز باشه
    باز هم ممنون

    1. زهرا سارایی می‌گوید

      سلام یلدای عزیز
      سپاس از لطف و توجهت.
      ممنون از پیشنهادت، حتما سعی میکنیم از رمان های ایرانی بیشتر معرفی بذاریم.
      شاید بد نباشه به لینکی که اینجا گذاشتم یه سر بزنی و مطلبی با عنوان معروف ترین رمان های عاشقانه ایرانی رو هم ببینی، امیدوارم که دوست داشته باشی.
      معروف‌ترین رمان‌ های عاشقانه ایرانی کدامند؟

  2. ناصر علوی می‌گوید

    میشه بصورت قاطع گفت که اوج ادبیات داستانی ایران در این عصر با سمفونی مردگان جناب آقای معروفی شکل گرفته و معیاری برای داستان و رمان خوب و بد برای دیگر نویسندگان شده است . سبک و قلم عالی این نویسنده مسحور کننده است در این سالها من کتابهای زیادی خوانده ام و می توانم بگویم نویسنده خوب هم کم نداریم و در نسل جدید هم تعدادی قلم عالی و خوبی دارند. از کتابهای بیژن نجدی البته فقط دو کتاب داستان از ایشان دیده ام که عالی هستند و یکجورایی میشه گفت شاعرانه هستند . مصطفی مستور هم برای نسل جدید خوب نوشته اند و به آنها نزدیک شده اند ولی به نظر می آید در قالب ثابتی گیر کرده اند و آثارشان خیلی بهم شبیه شده و حرف تازه ای ندارند. یک کتاب هم عید خواندم از یک نویسنده ناشناسی بنام محمدرضا غلامی با مجموعه داستان دیوار گِلی که هرچه گشتم کتاب دیگری از ایشان ندیدم ولی همین مجموعه داستان نوید یک نویسنده قوی و با فکری را می داد که قوی و جسورانه می نویسد و از دل جامعه‌ برخواسته و توانایی این را دارد که مخاطبش را نه‌فقط به همدردی، که به فکر هم وادارد. لذت خواندن کتاب خوب مثل مربای خوب مادر بزرگها که مزه و شیرینی اش از یک صبحانه شروع می شود و تا پایان نفس به یاد آدم می ماند در یاد میماند. سعی کنیم بیشتر بخوانیم و کتابهای خوب بخوانیم

    1. زهرا سارایی می‌گوید

      سلام جناب علوی
      ممنون که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.

  3. سنائی می‌گوید

    سلام من به دنبال یک رمان نویس جوان میگردم