کتاب شفای کودک درون؛ آشتی با روح لطیف وجودمان

6

کودک درون گمشدۀ بیشتر انسان‌هاست. بسیاری از آدم‌ها در تلاش هستند تا خلأ ناشی از پنهان‌بودن کودک درون خود را با آدم‌های دیگر، سرگرمی های متفاوت و یا تغییر روتین زندگی‌شان پر کنند. در واقع، تا زمانی که کودک درون خود را بازیابی نکنیم و با او آشتی نکنیم، این خلأ پر نخواهد شد. در ادامه، با معرفی کتاب شفای کودک درون نوشته «لوسیا کاپاچیونه» شما را با منبعی آشنا می‌کنیم که دوستی با کودک درون را آموزش می‌دهد. همراه ما باشید.

هرچه سن بالاتر می‌رود، روحیات آدمی متفاوت‌تر می‌شود. از یک جایی به بعد، هم‌زمان با گذر از دوران نوجوانی، احساس دلتنگی انسان بیشتر می‌شود و نوعی حس ناآرامی درونی در فرد رخ می‌دهد که پیدا کردن منشأ آن سخت است. در چنین شرایطی، آدم‌ها سعی می‌کنند با معاشرت بیشتر و ساخت روابط گسترده‌تر یا گردش و تفریح بیشتر، آرامش خود را بازیابی کنند؛ اما چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. رفع این احساس ناخوشایند درونی نیازمند تغییر نگرش فرد است. جست‌وجو درباره منشأ این احساس باید درونی باشد. در واقع، باید با یافتن کودک درون به این احساس پاسخ دهیم.

رونیکس

براساس این توضیحات، کتابی را معرفی می‌کنیم که با همین رویکرد نوشته شده است: کتابی با نام «شفای کودک درون» که کودک درون آدمی را بررسی و سعی می‌کند هر مخاطبی با کودک درونش آشتی کند.

شناسنامه کتاب

  • عنوان: شفای کودک درون
  • نویسنده: لوسیا کاپاچیونه
  • مترجم: گیتی خوشدل (پیشنهاد کاربران)
  • تعداد صفحات: ۲۳۷

ساختار کتاب شفای کودک درون

کتاب شفای کودک درون ۳ بخش اصلی دارد. هر بخش از کتاب دارای ۳ تا ۴ فصل است. مطالبی که در هر بخش آورده شده‌اند، در همان بخش هم جمع‌بندی شده‌اند. این تعیین ساختار باعث می‌شود بخش‌های مختلف کتاب از یکدیگر مجزا باشند. از طرفی، هم‌بستگی بین بخش‌ها به‌وسیلۀ هم‌بستگی مفهومی بین سرفصل‌ها شکل گرفته است. عنوان‌های این ۳ بخش کتاب را در ادامه می‌خوانید:

بخش ۱: کشف کودک درون خود

  • یک: کودکی خردسال آنها را هدایت خواهد کرد
  • دو: ملاقات با کودک درون
  • سه: حمایت از کودک آسیب‌پذیر درون
  • چهار: پذیرش کودک خشمگین درون

بخش ۲: کشف والد درون

  • پنج: یافتن والد مهرآمیز درون
  • شش: بیدارکردن والد حمایتگر درون
  • هفت: رویارویی با والد نکوهشگر درون
  • هشت: شفای زخم‌های کودکی

بخش ۳: زایش کودک جادویی

  • نُه: بگذارید کودک درونتان بازی کند
  • دَه: قدردانی از کودک خلاق درون
  • یازده: کشف کودک معنوی درون

سیر داستانی کتاب به گونه‌ای است که ابتدا خواننده را به احساس پذیرش می‌رساند و سپس به بیان مطالب تأثیرگذارتری اشاره می‌کند؛ در پایان، با تلاش برای حفظ یکپارچگی مفاهیم بیان‌شده، زایش کودک درون را بررسی می‌کند. در واقع، هدف نهایی نویسنده از نگارش کتاب، انتقال همین اصل به خواننده است.

درباره کتاب شفای کودک درون

نگارش این کتاب ساده و به‌دور از زبان ادبی پیچیده و سنگین است. هر بخش دارای تمریناتی ساده است تا به مخاطب کمک کند و راحت‌تر بتواند کودک درونش را پیدا کند. تمریناتی مانند کشیدن یک نقاشی ساده، نوشتن چند جمله کوتاه، بازی با خمیر و یا ساخت کاردستی‌های ساده. در هر قسمت، برای انجام درست‌تر تمرینات، راهنماهایی نیز آورده‌ شده است. نویسنده در هر بخش به گونه‌ای خاص با مخاطب سخن می‌گوید و یکپارچگی مناسب بین مباحث احساس می‌شود. زمانی که کتاب را می‌خوانید، احساس می‌کنید وارد یک قیف شده‌اید که هرچه پیش‌ بروید، بیشتر به لمس کودک درون‌تان نزدیک‌تر می‌شوید. شما در هیچ لحظه‌ای احساس تنهایی نمی‌کنید. در واقع، نویسنده با آوردن نظرات و دست‌نوشته‌های کاربران مختلف، احساس تنهایی را از مخاطب می‌گیرد.

در هنگام خواندن این کتاب، بارها با نوشته‌های کوتاهی روبه‌رو می‌شویم که هم جمع‌بندی محتوای بیان‌شده هستند و هم مانند تلنگری برای یادآوری مجدد وجود روح لطیف درون آدمی عمل می‌کنند. یادداشت برداری از این جمله‌های کوتاه و ایجاد آرشیوی کوچک از آنها برای یادآوری‌شان خالی از لطف نخواهد بود.

درون هر فرد بالغ، کودکی فریاد می‌زند: «بگذار نمایان شوم.»

آیا این کتاب برای شماست؟

این کتاب برای هر فرد بالغی مفید است. کتاب شفای کودک درون بیشتر برای کسانی پیشنهاد می‌شود که با خود در جنگ درونی هستند. اگر نیاز است بیشتر خودتان را دوست داشته باشید، اگر به صلح و آرامش درونی نیاز دارید، اگر دوست دارید به دنیای کودکی‌تان برگردید و اگر دلتنگی شدیدی در خودتان احساس می‌کنید، این کتاب برای شما به نگارش درآمده است. اگر کسی را در اطراف‌تان می‌شناسید که احساس می‌کنید به آرامش درونی نیاز دارد، حتما این کتاب را به او معرفی کنید. همچنین کتاب شفای کودک درون می‌تواند هدیه ارزشمندی به پدران و مادران‌‌ باشد: برای آن دسته از عزیزانمان که پا به سن گذاشته‌اند و شاید آشتی‌دادن آنها با کودک درون‌شان بتواند جانی دوباره به کیفیت زندگی آنها بدهد.

کودک با لحن خود سخن می‌گوید، ساده و مستقیم و اغلب اوقات لبریز از احساس.

درباره نویسنده

لوسیا کاپاچیونه (Lucia Capacchione)، نویسنده آمریکایی کتاب حاضر، متولد ۱۹۷۷ میلادی است. او تاکنون ۱۸ کتاب اثربخش و کاربردی به چاپ رسانده‌ که به زبان‌های بسیاری ترجمه شده‌اند. فعالیت‌های لوسیا کاپاچیونه در زمینه بهبود کیفیت زندگی و افزایش نشاط و رضایت از زندگی است. او در زمینۀ هنرهای تجسمی مهارت بسیار بالایی دارد. کاپاچیونه با یکی از دوستان صمیمی‌اش به نام ماری کوریتا (Mary Corita) در مقطع کارشناسی از دانشگاه (Immacualate Heart Collge)‌ فارغ‌التحصیل شدند. سپس برای طراحان بنامی مانند (Ray Eames) و (Charles) مشغول به طراحی شدند.

او در این دوران با شرکت در کلاس‌های آموزشی «تربیت و آموزش کودک» به یکی از اولین مدیران این حوزه تبدیل شد و مسیر زندگی‌اش را به‌سوی تألیف کتاب‌های حوزۀ کودک و آموزش هدایت کرد. از معروف‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از: مجلۀ خلاق هنر یافتن خود، هنر بهبودی عاطفی، قدرت دست دیگر شما و رشد خلاقیت با به‌کارگیری سمت راست مغز و بینایی و ده قدم برای طراحی رؤیاهای شما. در بیشتر کتاب‌های این نویسنده، جملات کوتاه و اثربخشی دیده می‌شود که برخی از آنها به جمله‌های بسیار معروفی تبدیل شده‌اند، مانند:

آدم‌ها به اندازه غم‌هایشان پیر می‌شوند نه به اندازه سن‌شان.

بخشی از کتاب

کودک درون حضوری قدرتمند دارد. در کانون هستی ما به سر می‌برد. کودک نوپایی سالم و شاد را مجسم کنید. وقتی این کودک را در چشم دلتان مجسم می‌کنید، سرزندگی او را احساس کنید. با شوروشوقی مدام محیطش را کشف می‌کند. از احساسهایش باخبر است و آشکارا آنها را نشان می‌دهد. وقتی آزار می‌بیند، گریه می‌کند. وقتی خشمگین است فریاد می‌زند. وقتی خوشحال است لبخند می‌زند یا از ته دل می‌خندد. این کودک بسیار حساس و غریزی نیز هست. می‌داند به چه کس اعتماد کند و به چه کس اعتماد نکند. دوست دارد بازی و کشف کند. هر لحظه‌اش تازه و سرشار از شگفتی است: چشمۀ بی‌انتهای خلاقیت و سرزندگی؛ وجودش از این بازیگوشی شادمانه می‌جوشد.

به‌مرورزمان، این کودک به‌سوی توقعات و جهان افراد بالغ کشیده می‌شود. صدای بزرگ‌ترها ـ با نیازها و خواسته‌هایشان ـ به‌تدریج ندای درونی احساس‌ها و غرایز را خاموش می‌کند: «[…] به خودت اعتماد نکن. احساس‌هایت را احساس نکن. این را نگو. آن را بیان نکن. همان را بگو که ما می‌گوییم. ما بهتر می‌دانیم.» (صفحه ۷ نسخه چاپی)

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین دیدگاه‌ها (از 6 دیدگاه)
  1. آزاده می‌گوید

    خیلی خوب بود تشکر

    1. شراره رحیمی می‌گوید

      سلام ممنون که نظرتونو با ما به اشتراک گذاشتید.

  2. لوگوس می‌گوید

    ممنون از توضیحات خوب شما عزیزان

    1. محسن محمدبیگی می‌گوید

      🙂🌹

  3. حمید می‌گوید

    سلام
    ممنون از معرفی کتاب. فقط بخش کوتاه از کتاب که انتخب شده بود میشد بخشی باشه که دید بیشتری نسبت به کتاب بده.

    1. محسن محمدبیگی می‌گوید

      سلام حمید جان
      ممنون که نظرت رو با درمیون گذاشتی.🙂🌹