معرفی کتاب نیایش چرنوبیل؛ تکگوییهای یک فاجعه
۲۸ آوریل سال ۱۹۸۶ انفجاری در نیروگاه هستهای شهر چرنوبیل روی داد که میخائیل گورباچوف، آن یکی از دلایل اصلی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میداند. حادثه چرنوبیل بدترین فاجعه هستهای تاریخ بود که تأثیرات مواد رادیواکتیو آزادشده از آن، تا قلب اروپا را نشانه رفت. معرفی کتاب امروز «کتاب نیایش چرنوبیل»، روایتی دستاول را بهزیبایی از زبان زنان و مردانی ارائه میدهد که از نزدیک با آن فاجعه روبهرو شدند و زندگی آنها یکشبه تغییر کرد. سوتلانا الکسیویچ برای تهیه این روایت دستاول با صدها نفر مصاحبه کرده است.
بازگشت به فاجعه چرنوبیل، کاویدن آن و بیرونکشیدن روایتها از زبان راویانی که پیش از این صدایی نداشتند، دشوار است؛ اما این یکی از وظایف اصلی هر خبرنگار تحقیقی است. سوتلانا الکسیویچ در کتاب نیایش چرنوبیل با قلم زیبا و انسانیاش، یکی از وحشتناکترین حوادث تاریک را تصویر کرده است: حادثهای که نظام سرسخت حاکم قصد پنهانکردنش داشت؛ اما شعلههای انفجار آن حادثه چنان بود که اثرش را دستگاههایی در فنلاند نیز تشخیص میدهند. سوتلانا الکسیویچ سالها زمان صرف جمعآوری شهادتنامههای شاهدان، کارگران، بازماندگان، بیوگان، یتیمان، و ساکنان قدیمی و جدید شهر چرنوبیل میکند تا صداهای تازهای شکار کند و تاریخنامهای شفاهی شکل دهد که ممکن بود هیچگاه شنیده نشود.
شناسنامه کتاب
- عنوان: نیایش چرنوبیل: رویدادنامه آینده
- نویسنده: سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ
- مترجم: الهام کامرانی (پیشنهاد کاربران)
- ناشر: نشر چشمه (پیشنهاد کاربران)
درباره نویسنده
سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ تنها خبرنگار تحقیقیای است که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. تلاش او برای «نمایش رنج و جسارت انسان در زمانه ما» آکادمی ادبیات نوبل را متقاعد کرد که این نویسنده تاریخ شفاهی بلاروسی، لایق دیپلم و مدال طلای نوبل است.
او از همان ابتدای فعالیت حرفهایاش کارهای ارزشمندی در زمینه تاریخ شفاهی و ژورنالیسم تحقیقی انجام داد و برخی از وقایع تاریخی اثرگذار در اتحاد جماهیر شوروی را پوشش داد: رویدادهایی چون جنگ جهانی دوم، جنگ افغانستان، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و حادثه چرنوبیل. الکسیویچ در آثارش با استفاده از مصاحبه، با دقت زیادی، کلاژهایی از تاریخ مشترک مردم شوروی و افراد متفرق پس از آن را میسازد: تاریخی واقعی و مستند که در نوشتار با رئالیسم ادبیات روسی نیز آمیخته شده است.
از میان ۶ کتاب او، تاکنون ۳ کتاب به فارسی ترجمه شده است که عبارتاند از:
- نیایش چرنوبیل ؛
- آخرین شاهدان؛
- جنگ چهره زنانه ندارد.
درباره کتاب نیایش چرنوبیل
تکگوییهایی که هرکدام از راویان چرنوبیل در این کتاب به زبان میآورند گزارشی از قربانیان چرنوبیل است که بهشکل بیطرفانهای ارائه میشود. هنر سوتلانا الکسیویچ این است که خود را در میان این روایات پنهان کرده است و تنها در برخی موارد، حالات آنان را بازگو میکند. برای تهیه این کتاب، نویسنده بهمدت ۱۰ سال با ۵۰۰ نفر از بازماندگان و شاهدان حادثه چرنوبیل مصاحبه و هزاران صفحه سند را جمعآوری و تنظیم کرد. حتی الکسیویچ سلامت خود را برای یافتن شاهدان به خطر انداخت که نتیجه آن یکی از شاهکارهای خبرنگاری تحقیقی است.
کتاب نیایش چرنوبیل نخستین بار در سال ۱۹۹۷ در روسیه منتشر شد. در سال ۲۰۱۳ نسخه بازبینیشده و تصحیحشدۀ آن بار دیگر به بازار نشر آمد. ترجمه انگلیسی این کتاب در سال ۲۰۰۵ برنده بهترین کتاب غیرداستانی به انتخاب کانون منتقدان کتاب آمریکا شد.
این روزها مینیسریال چرنوبیل در شبکه اچبیاو (HBO) با استقبال زیادی روبهرو شده است؛ پس بهتر است که از نقش این کتاب در نوشتن فیلمنامه آن نیز صحبت کنیم. بسیاری از روایتهای آن سریال از این کتاب اقتباس شده است؛ مثلا داستان لیودمیلیا ایگناتنکو همسر یکی از آتشنشانان که قانون را میشکند و با اینکه حامله است تا آخرین لحظات در کنار شوهرش میماند، یکی از آن روایتهاست. فرزند دختر ایگناتنکو، بعد از تولد، ۴ ساعت بیشتر زنده نمیماند؛ ظاهرا او نیز مواد رادیواکتیو را جذب کرده بود؛ بااینحال، پزشکان مادر را نجات میدهند. داستان او یکی از تأثیرگذارترین بخشهای کتاب نیایش چرنوبیل است.
ساختار کتاب
کتاب ۳ فصل اصلی دارد. در خلال این ۳ فصل، تکگوییهای شاهدان ماجرا بیان میشود. در این میان، تنها از حادثه مهیب چرنوبیل نیست که پرده برداشته میشود، بلکه دیگر روابط و گسلهای آن روزهای شوروی نیز برای خواننده بازگفته میشود. این روایتها را شاهدان رویداد و نیز کسانی به زبان میآورند که درگیر روابط پرتنش آن روزها هستند.
روابط مستبدانه حاکمان حزب کمونیست، بوروکراسی اداری، عمق دروغگویی نظام حاکم، زندگی تجملی و اشرافی وابستگان حکومتی در مقابل فقر اکثریت، پرهیز از واقعیت برای ظاهرسازی، و خطر قومگرایی و افراطگرایی اسلامی جمهوریهای مسلمان شوروی، همه موضوعاتی هستند که بیان میشوند و نظام تربیتی و ارزشی خالیشدۀ شوروی آن زمان را نمایان میکنند. شوروی در آن روزها نظامی ناکارآمد و دروغگوست که در مقابل بحرانها و حوادث غیرمترقبه، پریشان و ناکارآمد جلوه میکند و در خود، توان واکنش خردمندانه و منطقی ندارد؛ در ظاهر، قدرتمند باقی مانده است و با نظمی استالینی و سرکوبگر همه را وادار به دروغگویی و پنهانکاری میکند، اما از درون پوسیده است.
بخشهایی از کتاب نیایش چرنوبیل
گاهی صدایش را میشنوم… صدای زندهاش را… حتی عکسها آنقدر روی من تأثیر نمیگذارند که صدا. اما او هیچوقت من را صدا نمیزند… و در خواب… این منم که او را صدا میزنم.
***
تحول در احساسات رخ داد… دکتر بهجای دلداری به زن، از شوهر در حال مرگش میگفت: «امکان نزدیکشدن نیست، نباید ببوسیدش، نمیشود نوازشش کنید! این دیگر عشق شما نیست، بلکه شیئی است که بهخاطر رادیواکتیوش باید نابود شود.» اینجاست که شکسپیر عقبنشینی میکند؛ دانته هم. سؤال: نزدیکشدن یا نشدن؟ بوسیدن یا نبوسیدن؟
عادلانهترین چیز در این دنیا مرگ است. هنوز کسی از آن معاف نشده است. زمین همه را میپذیرد: هم خوبها را، هم بدها را، هم گناهکاران را. و عادلانهتر از این، چیزی در این دنیا نیست. من در تمام زندگیام صادقانه و سخت کار کردم، و منصفانه زندگی کردم؛ اما عدالتی نصیبم نشد.
***
پس باوجوداین آنها کی هستند: قهرمان یا کسی که خودش را میکشد؟ قربانیان ایدهها و تربیت شوروی؟
***
از افغانستان که برگشتم، میدانستم زنده خواهم ماند! اما بعد از چرنوبیل همهچیز برعکس بود: دقیقا همان وقتی که در خانهای، تو را خواهد کشت. برمیگردی… اما همهچیز تازه شروع میشود.
سخن آخر
در دنیایی که زندگیهای بسیاری از مردم با داستانها و صداهایی همراه با خشم، ترس، بیاعتنایی و یا دلاوری، از خودگذشتگی و عشق همراه شده است، شاید روایت داستان اصلی قرن ما از خلال داستانهای غیرواقعی و تخیلی نگذرد. شاید برای روایت اصلی این قرن تنها باید به داستان بازماندگان گوش سپرد و این کاری است که سوتلانا الکسیویچ انجام داده است.