۱۰ درس زندگی از ویل اسمیت
به تعداد آدمهای دنیا مسیر موفقیت وجود دارد، قبول! اما اگر بتوانیم از تجربیات افرادی که قبلا مسیر موفقیت را طی کردهاند استفاده کنیم، چه؟ اگر بدانیم کدام راه فقط سوخت بیشتری مصرف میکند، چقدر احتمال دارد به سراغ آن برویم؟ و اگر بدانیم کدام مسیر میانبر است و بهسرعت ما را به هدف میرساند، چقدر احتمال دارد مسیر دیگری را انتخاب کنیم؟ ویل اسمیت، سلبریتی محبوب جهان امروز که موقعیت اجتماعیاش آرزوی پیر و جوان است، در این مقاله درسهایی برای ما دارد که اگر بتوانیم به آنها عمل کنیم، هیچ بعید نیست که ویل اسمیت بعدی دنیای هالیوود یکی از ما باشد! تا انتهای این مطلب با درسهایی زندگی از ویل اسمیت همراه باشید.
ویل اسمیت کیست و چرا باید از او بیاموزیم؟
اینکه ویل اسمیت امروز الگوی شایستهای است، نه بهخاطر شهرت و موقعیت است و نه بهخاطر ثروتی که دارد؛ بلکه خاطراتش او را به الگویی جهانی تبدیل کرده است. خاطراتی که از زادگاهش به یاد دارد و روایت مرد سیاهپوستی که از موانع اجتماعی عبور میکند، این سلبریتی موفق را به منبع الهام بینظیری نه فقط برای سیاهپوستان دنیا، بلکه برای تمام مردم جهان تبدیل میکند.
از نگاه عده زیادی ویل یک شخصیت شوخ و سرگرمکننده است. فیلمهایی که بازی کرده است تنها عامل شهرت او نبودهاند بلکه بهاشتراکگذاری فلسفههایش در مورد زندگی مثل داشتن اخلاق حرفهای، نقش مؤثری بر شهرت جهانی او داشته است.
ویل در کتاب خاطراتی که بهتازگی منتشر کرده است، به شکل عجیبیی دروننگر و آسیبپذیر به نظر میرسد و به خواننده اجازه میدهد تمام آنچه را که انجام داده بهعلاوه نحوه انجامدادن آنها و دلیل انجام آنها را لمس کند. ویل اسمیتی که امروز میشناسیم بهطرز ماهرانهای به دستان خود او بهگونهای ساخته شده تا از دردها و ترسهای عمیق ناشی از دوران کودکی اجتناب کند.
در این کتاب خاطرات، بخشهای قابلتأملی وجود دارد که خواندن آنها خالی از لطف نیست. در ادامه قصد داریم به ۵ مورد از مهمترین آنها در ارتباط با کار و زندگی اشاره کنیم.
۱. ترس، ریشه حساسیت بیشتر درباره اطراف
ترس مداوم در دوران کودکی، حساسیت من درباره جزئیات محیط اطرافم را بیشتر کرد.
مهمترین عامل ترس ویل سبک نظامی پدرش بود. او خشونتهای پدرش در مقابل مادرش را میدید و از اینکه نمیتواند مثل برادرش در مقابل او بایستد، احساس «بزدل بودن» به او دست میداد. او سالیان طولانی را در دام این باور سپری کرد.
این محرکها حتی زمینه حسادت را در او ایجاد میکردند تا حدی که به دوست دوران کودکی همسرش هم حسودی میکرد. برای فرار از این ترس به شوخی زیاد پناه برد.
همیشه در حال حرف زدن بودم، همیشه شوخی میکردم، حتی یک ثانیه سکوت نکردم. نه به این دلیل که چیز مهمی برای گفتن داشتم، نه! حرف میزدم چون وجودم سراسر ترس بود.
اکنون نوبت شماست: تربیت ما رفتارمان را به طرق مختلف تعریف میکند و بسیاری از ما همواره سعی داریم با رفتارهای بیاثر، بخشهای دردناک گذشتهمان را پنهان یا دور کنیم. به زندگی خود نگاه کنید. فکر میکنید نیاز است در مورد کدام بخش از گذشته خود دروننگری عمیقتری داشته باشید؟
۲. قدرت تخیل، موهبت بزرگ زندگی من
قدرت تخیل موهبت بزرگ من است و وقتی با اخلاق کاریام ادغام میشود از آسمان برایم ثروت میبارد.
ویل اسمیت میگوید تخیل او بهقدری زیاد بود که از نظر دوستان و خانوادهاش یک دروغگوی تمام عیار شمرده میشد! او میگوید: «من میتوانم ذهنم را وادار کنم که هرچیزی را باور کند.» «من توانستم اعتماد به نفسم را تا حد زیادی افزایش دهم و اگرچه این قدرت در نوجوانی مرا مضحکه دیگران میکرد، اما در برهههای دیگر زندگیام بهعنوان یک قدرت جادویی به دادم رسیده است.»
او در این کتاب با شخصیت بیثبات پدرش همدردی میکند و در عین حال از مادرش بهخاطر هوش و تأکیدی که بر یادگیری داشت تجلیل میکند.
اکنون نوبت شماست: تخیل و عمل باید با یکدیگر درآمیزند؛ در غیر این صورت نه رؤیاپردازی به نتیجه میرسد و نه عمل چیزی را تغییر میدهد. بررسی کنید درباره چه افرادی در زندگی متعصب هستید و چطور قصد دارید با آنها همزیستی داشته باشید.
۳. رویکرد متفاوت در مواجهه با شرایط استرسزا
اگر هری اهل جنگ بود و الن اهل فرار، من دلقک جمع بودم!
ویل اسمیت علاوه بر ترس از پدرش، از مقایسه خود با برادر و خواهر کوچکترش هم احساس بدتری پیدا میکرد. با اینکه بزرگتر بود، اما این شجاعت را در خود نمیدید که مثل هری در مقابل پدرش بایستد یا مثل الن از جلوی چشم او ناپدید شود. در عوض، مسیر متفاوتی انتخاب میکرد و آن جلب رضایت همه بود: «تصمیم گرفتم بامزه باشم.»
قانونی کلی وجود دارد و آن اینکه افراد معمولا تحت فشار استرس، سختکوشتر میشوند و بیشتر تمایل دارند از قوانین پیروی کنند. اتفاقی که برای ویل افتاد هم همین بود اما متأسفانه در کودکی نمیدانست که این رفتار نوعی راهبرد مقابلهای و کاملا طبیعی است و تقصیر او نیست که نمیتواند پدرش را راضی نگه دارد.
اگر چنین دیدگاهی نداشته باشید بهجای آنکه برای خودتان دلسوزی کنید، ممکن است غرق در احساس تنفر، تمام زندگیتان صرف کنار آمدن با خود شود.
اکنون نوبت شماست: شما معمولا تحت استرس مقایسه خود با دیگران چگونه عمل میکنید؟ عقب میکشید یا جرئت به خرج میدهید؟ سپس در نظر بگیرید که رویکرد فعلی شما چقدر موفق عمل میکند. آیا دوست دارید واکنش متفاوتی را امتحان کنید که نیازهای شما را بهتر برآورده کند؟
۴. تعلقخاطر نداشتن به اشیاء
چرا سه تا ماشین، وقتی فقط یک بدن داری؟
ویل اسمیت بعد از موفقیت در موسیقی بنا گذاشت به خرید انواع ماشینها، موتورسیکلتها و اسباببازیهای دیگر، فقط و فقط برای آنکه نفسش را ارضا کند. پدرش عملگرا بود و این خریدها را زیر سؤال میبرد. اندکی بعد نظرش تغییر کرد و بهدنبال پول بیشتر و جوایز بیشتر بود! این زیادهخواهیها از او یک فرد عصبی با حالت تدافعی همیشگی ساخت که به هرکسی که به او چپ نگاه میکرد، حساس بود.
او در کتابش اعتراف میکند که هیچیک از آن اسباببازیها و جایزههای گرمی نتوانستند خلأهای درونی او را پر کنند. ویل در سراسر کتاب خود زیادهرویهایش اعم از زیاد حرف زدن، زیاد ماشینخریدن، زیاد تأیید خواستن و… را به ترسهای اولیه خود گره میزند.
او مینویسد «شخصیت خشمگین و پرخاشگری که در کودکی برای محافظت از خود در برابر افراد زورگو پرورش دادید، اگر امروز تمایلی به رها کردن آن نداشته باشید تمام رابطههایتان را از بین خواهد برد.» در ادامه میگوید «برخی از اشیاء در دورههای خاصی از زندگی مفید و ضروری هستند، اما زمانی فرا میرسد که باید آنها را کنار بگذاریم»
نوبت شماست: اشیاء و عادات قدیمی را کنار بگذارید تا جایی برای چیزهای جدید و عادتهای جدید باز شود. کمی فکر کنید، چه چیزهایی را باید رها کنید و به کدام مرحله جدید هرچند ترسناک باید با شجاعت وارد شوید؟
۵. داشتن آرزوهای بزرگ و ترسیم الگوی موفقیت
باید مخالف نقشهای کلیشهای باشیم. کاری کنیم مردم فراموش کنند فقط خواننده رپ هستی و تو را به چشم یک ستاره سینما ببینند.
ویل اسمیت مینویسد: «من لایق چنین آرزوهای بزرگی نبودم اما در آرامترین لحظاتم فقط و فقط یک اشتیاق وجود داشت: یک قطبنمای احساسی که همیشه بهسمت هالیوود نشانه گرفته بود. من میخواستم بزرگترین ستاره سینمای دنیا باشم.»
او بر اساس این رؤیای بزرگ، یک مأموریت شفاف تنظیم کرد و تصمیم گرفت هرکاری برای رسیدن به آن انجام دهد. میرسیم به جایی که خودباوری و اخلاق کاری یک چیز است و اینکه دیگران ما را باور کنند چیز دیگر.
بنابراین تصمیم گرفت برای ورودش به عرصه بازیگری جایگاه نقش مکمل در فیلم موفقی مثل شش درجه جدایی را انتخاب کند. این تصمیم خارج از منطقه امن او بود و درسهای ناگواری به او آموخت؛ اما همچنین یک تصمیم محوری بود که ویل را یک قدم به رؤیای بزرگش نزدیکتر کرد.
در ادامه پنج درس مهم زندگی از این سلبریتی موفق میآموزیم.
توصیه اول ویل اسمیت: سخت تلاش کن
باید سخت کار کنی تا از دیگران متمایز شوی و این چیزی است که هر کسی از پس آن برنمیآید. ویل اسمیت فروتنانه بیان میکند که هیچ استعداد خاصی ندارد و تنها دلیل برتری او در تمام کارهایش اخلاق کاری قوی است. وقتی از سخت کار کردن حرف میزنیم، کمتر کسی هست که بتواند با ویل رقابت کند! تعهد پایدار این شخصیت به کارکردن، الهامبخش همه انسانها است.
توصیه دوم ویل اسمیت: نقصهایت را بپذیر
بسیاری از ما هنوز در تلاش هستیم تا با کاستیها و ضعفهای خود کنار بیاییم. شرط اول پذیرش نقصها شناسایی آنها است به این معنی که به خود رجوع کنیم و با طرح سؤالات خاص نکات جدیدی در مورد خود کشف کنیم.
ویل همیشه نگران اندازه و شکل گوشهایش بود و مدام نگران بود که روی صفحه نمایش بیش از حد بزرگ و شلوول به نظر برسند اما در نهایت با تصورش از بدن خود کنار آمد و دیگر اجازه نداد عوامل بیرونی بر احساسی که درباره بدن خود دارد، تأثیر بگذارد. شما هم بهتر است یاد بگیرید بدنتان را همانطور که هست، دوست داشته باشید.
توصیه سوم ویل اسمیت: برای خانوادهات وقت بگذار
بسیاری از افراد معتقدند که سود شغل خوب بیشتر از خانواده خوب است؛ در حالی که با یک نگاه گذرا به زندگی موفقترین افراد دنیا میبینیم که در واقعیت اینطور نیست. هر کسی در تکاپوی آن است تا راهی برای وقتگذرانی با عزیزان خود بیابد. این وقتگذرانی در زندگی ویل در قالب حمایت از فرزندان و کمک به آنها در پروژههای درسیشان اتفاق میافتد. او در تکتک اقدامات جرئتمندانهٔ فرزندان خود، از پروژههای خیریه گرفته تا برنامههای مربوط به کنسرت، سینما یا موسیقی، پا به پای خانواده قدم برمیدارد و از آنان حمایت میکند.
توصیه چهارم ویل اسمیت: خیلی خودت را جدی نگیر
حضور ویل اسمیت در YouTube Rewind 2018 دو چیز را در مورد او به ما میآموزد: اول اینکه او خودش را خیلی جدی نمیگیرد و دوم اینکه از بسط حس شوخطبعی خود نمیترسد. ویژگی جدینگرفتن، بهویژه در مواجهه با ناملایمات، بسیار ارزشمند است چون باعث میشود حتی وقتی سر خود را پایین گرفتهایم، به مشکلات بخندیم.
توصیه پنجم ویل اسمیت: با آغوش باز، پذیرای چیزهای تازه باش
برای آنکه بتوانی در حرفه کاری خود موفق عمل کنی، باید بتوانی پا به پای مدهای روز حرکت کنی و پیش از آنکه ناپدید شوند نهایت استفاده را از آنها ببری. ویل اسمیت یک نمونه تمامعیار از اشتیاق همیشگی به یادگرفتن چیزهای جدید در ارتباط جهان پیرامون است. کافی است نگاهی به مسیر شغلی او بیندازیم تا ببینیم ابتدا کار خود را بهعنوان خواننده رپ آغاز کرد و در این حرفه چندین بار برنده جایزه گرمی شد؛ سپس بهعنوان نقش اصلی فیلمهای تلویزیونی و سینمایی بازی کرد و اکنون راه خود را به رسانههای اجتماعی باز کرده است.
جمعبندی
چه کسی میتوانست تصور کند یک موزیسین هیپهاپ به جایگاه یک بازیگر کمدی، ستاره فیلمهای سینمایی و نامزد جایزه اسکار دست یابد؟ ویل اسمیت بازیگر سرشناس هالیوود مسیر موفقیت خود را در کتاب خاطراتش برای ما ترسیم میکند و ضمن ارائه درسهایی که در واقع تجربههای عینی او بودهاند، سعی دارد بشر را یک قدم به نقطه اوجی که در نظر دارد نزدیکتر کند.
«ویل اسمیت» ِ درون شما چه پیشنهاداتی برای زندگی بهتر دارد؟ چه تجربههایی به دست آوردهاید که میتواند راه رسیدن به موفقیت را برای بقیه هموارتر کند؟ منتظر نظرات و تجربیات شما در این زمینه هستیم.