چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

4

اگر ازدواج کرده‌اید یا در رابطه‌ای وفادارانه هستید، احتمالا توجه کرده‌اید که بعضی از اختلافات‌تان هیچ‌وقت حل نمی‌شوند؛ انگار که همیشه آنها را تکرار می‌کنید. چرا این اتفاق می‌افتد؟ چرا حس می‌کنید این اختلاف‌ها هیچ‌وقت حل نمی‌شوند؟ این مقاله را بخوانید تا سه دلیل معمول این اختلافات را درک کنید.

۱. والدین به شما یاد داده‌اند که حل اختلافات واقعا غیرممکن است

ممکن است به‌صورت ناخودآگاه از والدین خود آموخته باشید که در بحث‌های خانوادگی کوتاه نیایید، چون این دقیقا کاری است که با همسر خود انجام می‌دهید. وقتی سر مسئله‌ای توافق ندارید، هر دوی شما با سرسختی روی محق بودن خود پافشاری می‌کنید. در این حالت دیگر تلاش نمی‌کنید نقطه‌نظر یکدیگر را درک کنید و به توافق دوجانبه برسید.در واقع انگار اصلا نمی‌خواهید با همسر خود تفاهم داشته باشید.

رونیکس

خلاصه اینکه، در کودکی الگوهای مناسبی نداشته‌اید. والدین‌تان به شما یاد نداده‌اند چطور با اختلافات زناشویی کنار بیایید. شما علاقه‌، یا توانایی‌ لازم را برای آغاز مذاکرات برای حل اختلافات ندارید. تنها چیزی که از والدین خود یاد گرفته‌اید این است که زن‌وشوهرها همیشه دعوا می‌کنند.

وقتی کاسه صبرتان لبریز شد، منفجر می‌شوید و شروع می‌کنید به داد زدن. متأسفانه آن‌قدر داد می‌زنید و فریاد می‌کشید که همسرتان به‌اجبار کوتاه بیاید و در برابر شما تسلیم شود. البته واضح است که این تسلیم اجباری بیشتر به صمیمیت بین زن و شوهر آسیب می‌رساند.

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

به‌علاوه، وقتی بچه بودید، به‌صورت ناخودآگاه مدام می‌شنیدید که والدین‌تان مدام حرف روی حرف بیاورند یا آن‌قدر به همدیگر شکایت می‌کردند تا دیگر اصلا نمی‌خواستند به حرف هم گوش دهند یا احتمالا از روی نفرت یا عصبانیت زبان‌شان بند می‌آمد. شاید همیشه از موضوع اصلی دور می‌شدند و به موضوعات اعصاب‌خرد‌کن دیگری می‌پرداختند و در نهایت فراموش می‌کردند اصلا از اول در مورد چه چیزی دعوا می‌کردند.

در این سناریو، می‌توانید مطمئن باشید که والدین‌تان مهارت‌های حل مشکلات زوجین را نداشتند. البته افراد خیلی زیادی این توانایی را ندارند. این مهارت‌ها را در مدرسه آموزش نمی‌دهند!

جان گاتمن (John Gottman) متخصص عوامل موفقیت و شکست ازدواج است. او برخی از این مسائل را در کتاب اول خود «راهنمای ارتباط بین زوجین» (۱۹۷۶) مطرح می‌کند. او می‌نویسد چطور زوجین می‌توانند بحث‌های خود را با تلخی و بدون نتیجه‌گیری به پایان برسانند. این افراد دیواری نفوذناپذیر دور خود می‌کشند که دوباره درگیر بحث‌وجدل نشوند. چون در نهایت آنها آن‌قدر خسته، بی‌رمق و ناامید می‌شوند که نمی‌توانند به این بحث‌ها ادامه دهند؛ مخصوصا بحث‌هایی که انگار هیچ نتیجه‌ مثبتی برای‌شان ندارد.

راه‌حل چیست؟

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

اول از همه از خود بپرسید: «آیا این ویژگی‌های غیرسازنده را دارید؟» وقتی ناراحت می‌شوید، آیا بدون فکر کردن از والدین خود تقلید می‌کنید؟ آیا دقیقا همان کاری را می‌کنید که والدین‌تان جلوی چشم شما انجام می‌دادند؟

حقیقت این است که وقتی عصبی می‌شوید به‌صورت ناخودآگاه عکس‌العمل نشان می‌دهید. اعمال ناخودآگاه به‌صورت غیرارادی انجام می‌شوند، یعنی دقیقا همان کاری را انجام می‌دهید که والدین‌تان موقع عصبانیت انجام می‌دادند.

فرقی نمی‌کند هنگام کودکی رفتارهای والدین خود را تقلید می‌کردید یا نه، این عکس‌العمل‌ها احتمالا در شما نهادینه شده‌اند؛ آن‌قدر که شما کاملا حس می‌کنید وقتی عصبانی هستید این رفتارها طبیعی هستند.

این دقیقا رفتاری است که باید «تغییر دهید». اولین قدم برای تغییر این است که به این مشکل آگاه باشید. چون باید دقیقا بدانید که چه چیزی باعث بروز این رفتارها در شما می‌شود.

به‌خصوص باید این را به خود بقبولانید که همه‌ی اختلافات زناشویی حل‌شدنی هستند. حقیقت این است که ازدواج خوب به مدارا کردن نیاز دارد. می‌توانید راهی پیدا ‌کنید که نیازهای متفاوت خود را برآورده کنید. در این صورت می‌توانید در کنار همدیگر آرامش داشته باشید.

ذهن شکاک شما بالاخره از «تلاش بی‌فایده است» به «حل‌کردن بیشتر اختلافات ما کاملا ممکن است» تغییر حالت می‌دهد. می‌بینید که موانعی که تا حالا فکر می‌کردید دائما بر سر راه زندگی شاد شما و همسرتان هستند، کم‌کم از بین می‌روند.

۲. وقتی همسرتان روی نقطه‌ضعف شما دست می‌گذارد کنترل‌ خود را از دست می‌دهید

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

بخش اعظمی از رفتارهای ما در زندگی ناخودآگاه است. بنابراین در عمق وجودتان، حرف‌های همسرتان برای شما تهدیدکننده‌‌اند. به‌خاطر همین دوست دارید با حرف‌هایتان به آنها حمله کنید. تا به این مسئله آگاه نشوید نمی‌توانید رفتار خود را کاملا درک کنید.

جالب است که وقتی تفاوت‌های همسرتان شما را ناراحت می‌کند یا وقتی حس می‌کنید همسرتان از شما انتقاد می‌کند، شما عصبانی می‌شوید. کم‌کم از اعماق وجودتان احساس نگرانی می‌کنید و برای از بین بردن این نگرانی چنین عکس‌العملی نشان می‌دهید.

به عبارت دیگر، همه‌ نیاز دارند نگاهی مثبت به خود داشته باشند. وقتی همسرتان به هوش، مهارت یا پاکدامنی شما شک می‌کند،‌ به خود حس بدی پیدا می‌کنید؛ بنابراین باید اعتمادبه‌نفس بالا داشته باشید. در غیر این صورت نظرات منفی همسرتان در مورد شما می‌تواند باعث رنجش‌تان شود.

متأسفانه افرادی زیادی نیستند که این همه اعتمادبه‌نفس داشته باشند. برای همین هم فورا احساس می‌کنید باید از خودتان در برابر این تهمت‌ها دفاع کنید.

در واقع این احساسات آتشین مانند سپر هستند که از شما در برابر این آسیب‌پذیری‌ها محافظت می‌کنند. چون وقتی انگشت اتهام را نشانه گرفته‌اید، تمام احساسات منفی را به سوی او روانه می‌کنید. انگار که می‌گویید: «تقصیر اوست، او مقصر است؛ البته که تقصیر من نیست».

در این موارد احتمالا می‌خواهید روی نقطه‌ضعف‌های او دست بگذارید. گاهی‌اوقات چیزهایی که می‌گویید خیلی آزاردهنده هستند؛ هر چیز وحشتناکی که به ذهن‌تان می‌رسد، در مورد همسرتان می‌گویید.

همسرتان را با بی‌ادبی بازخواست می‌کنید؛ بدترین و ناامیدکننده‌ترین حرف‌ها را در مورد او می‌زنید؛ به رفتارهای او برچسب‌های روان‌شناسی نادرست می‌زنید و خود را از همه برتر می‌دانید؛ کمبودهایش را به رخش می‌کشید؛ رئیس‌بازی درمیاورید یا مسخره‌اش می‌کنید؛ تهدیدش می‌کنید؛ در نهایت با رفتارهای تهدیدآمیز یا تمسخرآمیز به او اولتیماتوم می‌دهید که تسلیم حرف‌های شما بشود.

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

به‌علاوه وقتی به فرد دیگری حمله می‌کنید، عکس‌العملی به استرس نشان می‌دهید که به اصطلاح «جنگ یا گریز» نامیده می‌شود. این فرد احتمالا همسر شماست، چون این رابطه معمولا آسیب‌پذیرترین رابطه‌ی شماست.

وقتی تمام بدن شما برای پاسخ جنگ یا گریز آماده می‌شود، در بدن‌تان آدرنالین ترشح می‌شود. آدرنالین بدن‌تان را قوی‌تر می‌کند، و به شما حس قدرت و کنترل می‌دهد. در حالی که شما تا یک ثانیه پیش حس می‌کردید این قدرت و کنترل را تا حد زیادی از دست داده‌اید.

حالا می‌بینید که عصبانیت چقدر می‌تواند به‌صورت ناخودآگاه وسوسه‌کننده باشد. چون عصبانیت می‌تواند کاری کند که دیگر به کم و کاستی‌های خود فکر نکنید.

نکته‌ی دیگر در مورد عصبانیت این است که اجازه نمی‌دهد به شکایت‌های همسر خود گوش دهید؛ حتی در مواردی که حق کاملا با اوست و بهتر است به او توجه کنید. در واقع، اگر هر دو در حال بحث کردن هستید، مطمئن باشید که هیچ‌کدام به حرف دیگری گوش نمی‌دهید.

این دقیقا یکی از «دستاوردهای» عصبانیت است. عصبانیت به شما اجازه می‌دهد از گوش دادن به حرف‌های نگران‌کننده شانه خالی کنید. چون وقتی عصبانی هستید می‌خواهید همه‌ی شواهد را ردیف کنید و همسرتان را «گناه‌کار» جلوه بدهید.

در خیلی از موارد هر دو طرف این حالت تدافعی را دارند. شما و همسرتان هر دو از طریق عصبانیت به خودتان نیرو می‌دهید. به طرف مقابل حمله می‌کنید؛ در حالی که شما از نقاط‌ ضعف خودتان دفاع می‌کنید. حتی خودتان هم خیلی از مواقع از این نقطه‌ضعف‌ها هیچ آگاهی ندارید.

راه‌حل چیست؟

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

در این موارد باید اعتمادبه‌نفس خود را بالا ببرید و یاد‌ بگیرید خود را باور داشته باشید. باید بدانید که در اکثر موارد انتقاد‌های همسرتان در واقع بیشتر انتقاد از خودش است تا به شما. باید بدانید که فقط شما هستید که می‌توانید خودتان را قضاوت کنید.

باید بتوانید خودتان را با مهربانی، درک و بخشندگی قضاوت کنید. تنها در این صورت است که دیگر لازم نیست به عصبانیت پناه ببرید تا از خودتان در برابر انتقاد‌های دیگری محافظت کنید.

به‌خاطر داشته باشید که باید بتوانید خودتان را آرام کنید، وگرنه احساسات، کنترل شما را به دست می‌گیرند. اگر می‌خواهید مشکلات زناشویی خود را با موفقیت حل کنید، باید بتوانید حق‌به‌جانب بودن را کنار بگذارید.

باید همه‌چیز را از زاویه دید همسرتان ببینید و این کار را با درک و مهربانی انجام دهید. باید سعی کنید موقعیت همسرتان را درک کنید و فکر کنید که او هم ممکن است حق داشته باشد. همین که خودتان را جای همسرتان می‌گذارید کمی از عصبانیت‌تان کم می‌شود.

۳. تفاوت‌های اساسی در ذات یا در عقاید شما وجود دارد، این تفاوت‌ها حل‌شدنی نیستند

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

این مورد هم باعث می‌شود مدام در بحث‌های خود به بن‌بست برسید. می‌توانید با این تفاوت‌های حل‌نشدنی کنار بیایید،‌ با آنها خو بگیرید یا آنها را قبول کنید. ولی نمی‌توانید آنها را اصلاح کنید یا با شرایط خودتان همراه کنید.

مثلا همسر شما برون‌گراست و دوست دارد اوقات خود را بیرون از خانه سپری کند. این جریان شما را گهگاه به‌شدت عصبی می‌کند. چون شما اساسا درون‌گرا هستید و ترجیح می‌دهید در خانه بمانید.

شما دوست دارید در آرامش خانه‌ی خود به کارهای موردعلاقه‌تان برسید. ممکن است همسرتان شکایت کند که «مشکل تو چیه؟» «چرا هیچ‌وقت حوصله بیرون رفتن نداری؟».در مقابل شما هم می‌خواهید شکایت کنید که: «چرا همیشه باید بریم بیرون؟»، «چی می‌شه یه روز خونه بمونی و پیش من و بچه‌ها باشی؟»، «ما برات کافی نیستیم؟»

چرا بعضی زوج‌ها همیشه با هم دعوا دارند؟

در واقع بر اساس ویژگی‌های ژنتیک،‌ همیشه یکی از شما بیشتر از آن‌ یکی دلش می‌خواهد بیرون از خانه باشد. نمی‌توانید جلوی این تمایل را بگیرید. به همین خاطر بحث کردن در مورد آن ممکن است باعث شود تا فکر‌ کنید همسرتان تمایلات شما را بی‌ارزش می‌داند. اگر کمی فکر کنید می‌بینید این فکر اصلا درست نیست. این افکار شما را دیوانه می‌کنند.

در این موارد، بحث سر خوبی و بدی نیست. در مورد سلیقه‌ی شخصی حرف می‌زنیم. اصلا منطقی نیست اگر شما بستنی شکلاتی دوست دارید، از علاقه همسرتان به بستنی وانیلی دل‌خور شوید. با وجود این،‌ خیلی از ما از این تفاوت‌های حل‌نشدنی احساس تهدید می‌کنیم.

به‌علاوه، اعتقادات شخصی در طول سال‌ها در ذهن فرد فسیل شده‌اند؛ این عقاید به‌سختی تغییر می‌کنند. حتی اگر خود فرد با آنها خیلی موافق نباشد هم نمی‌تواند آنها را تغییر دهد.

با وجود این، خیلی از زوج‌هایی که تفاوت‌های زیادی باهم دارند، مدام از هم انتقاد می‌کنند. این افراد شاکی هستند که چرا همسرشان به چیزی اصرار دارد که حتی خودش هم با آن موافق نیست. اصلا چرا همسرشان اصرار به انجام کاری می‌کند که خودش هم از آن متنفر است.

یکی از دلایل بحث‌های بی‌پایان زوج‌ها در مورد مسائل عقیدتی این است که عقیده‌ی متفاوت همسرشان باعث می‌شود احساس تنهایی کنند. حالا این عقاید چه در مورد سیاست باشند، چه مسائل دینی، یا هر چیز دیگری. این تفاوت‌ها خیلی راحت می‌توانند خاری در چشم رابطه‌های زناشویی شوند.

راه‌حل چیست؟

 

راه‌حل این مشکل خیلی واضح است. وقتی مسائلی وجود دارند که شما و همسرتان واقعا نمی‌توانید روی آنها توافق کنید،‌ بهتر است اصلا در مورد آنها بحث نکنید. مگر اینکه یکی از شما واقعا بخواهد در عقاید خود تجدیدنظر کند.

ولی هر چقدر هم که ذهنی باز داشته باشید، باز هم مسائلی هستند که «واقعا» در مورد آنها مطمئن هستید. همسرتان هم همین‌طور است. در این موارد بهترین کار این است که به این تفاوت‌ها احترام بگذارید.

به‌خاطر داشته باشید وقتی کم‌کم به این بخش از عقاید آزاردهنده‌ی همسرتان احترام می‌گذارید،‌ اضطراب و احساسات منفی زیادی را از زندگی خود حذف می‌کنید.

از خودتان بپرسید: «چاره چیست؟» اگر همسرتان را به‌خاطر نظرات متفاوتش تحقیر کنید فاصله‌ی بین شما بیشتر می‌شود. این جدایی باعث می‌شود نخواهید یا نتوانید زندگی‌تان را با او قسمت کنید.

مثلا همسر شما آرامش زیادی از مسائل مذهبی می‌گیرد. شما فرض کنید که این مسئله برای او حیاتی است. حتی اگر شما چنین عقایدی نداشته باشید،‌ این را در مورد همسرتان قبول کنید.

البته این کار آسانی نیست، ولی وقتی می‌بینید عقاید او برای شما تهدیدی به‌حساب نمی‌آیند،‌ قبول کردن این تفاوت‌ها آسان‌تر می‌شود.

گاهی‌اوقات بحث‌کردن با همسر اجتناب‌ناپذیر است. ولی به این معنا نیست که نمی‌توانید راه‌حل‌هایی برای اختلافات خود پیدا کنید. فقط باید اراده‌ کنید و این راه‌حل‌ها را به‌کار بگیرید.


در ادامه بخوانید: کتاب مرا محکم در آغوش بگیر؛ کتابی برای تقویت و نجات یک رابطه عاطفی
اگر می‌خواهید دلیل بسیاری از رفتارهای شریک عاطفی، یا حتی خودتان را در رابطه متوجه شوید، حتما این کتاب را بخوانید.
منبع psychologytoday
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین دیدگاه‌ها (از 4 دیدگاه)
  1. sajjad می‌گوید

    با سپاس
    فوق العاده بود
    موفق باشید

    1. الهام ناصری می‌گوید

      خوشحالم مورد توجه‌تون واقع شده. شما هم موفق باشید.

  2. مهدی می‌گوید

    مقاله کاملا متناقض بود؛ اولا اصلا معنا نداره من اعتماد به نفسمو بالا بگیرم چون توهین یکی دیگه رو باید تحمل کنم وقتی طرفی به طرف دیگه توهین میکنه و نقد میکنه این نیازمند جواب دادن است و این بحث هیچ ارتباطی به اعتماد به نفس فرد نداره طوریه نوشته نویسنده که انگار این فرد توهین شده است که ضعف داره نه توهین کننده دوما تفاوت های عقیدتی و فکری و سلیقه ای به هیچ عنوان قابل تحمل نیستند و من خودم ۱۰ سال از عمرم رو با همین حرفهای پوچ مشاورها هدر دادم و با زنی زندگی کردم که بیشتر به تحمل گذشت اخرش طلاق دادم واقعا نفس کشیدم اقایان و خانمها مشاورها موجودات نیمه اخوندی هستند که سعی در بهنجار سازی رفتار دارند نه حل مشکل هر سه راه حلی که اسنجا نوشته شده فرد رو خرفت و احمق و تو سری خور بار میاره هیچکس مجبور به تحمل هیچکس نیس نیس و اونم اسمش احترام نیس تحمله تحمل هم دروازه جهنمه هر کدوم از همین سه مورد رو داشتین به شدت به طلاق فکر کنید

  3. میرحمیدمدنی می‌گوید

    سلام.
    واقعیته زندگی من و همسرم.
    متاسفانه این مواردی که عنوان شد به شدت آرار دهندست .هرقدر سعی میکنیم معایب خود را اصلاح کنیم و از دید یکدیگر و کامل نگاه کنیم گویی یک نفر پایین قله خودرا بر زمین زده و قصد بلند شدن ندارد و …و بدتر از همه اینکه وقتی مشاور مراجعه میکنیم یا با کلمات بازی میشه و حقایق به نحوی ماهرانه جابجا میشن
    طوری که از دید یک روان‌شناس قابل تشخیصه و این هم زمانیه که حاضر به درمان نیستند! ساده‌ترین مساعل و روند عادی به بزرگترین چالش و نگرانی تبدیل میشه و هرمسعله جزعی پتانسیل جدای رو داره حتی عذرخواهی! البته کار کمی بدتر ازنهاست وقتیکه هر حرف و اظهار نظر مفتضحانه و غیر کارشناسی و علمی رنگ واقعیت میگیره و به سادگی هرکسی به عمق روابط نفوذ میکنه.تاحدی که هرقدر بخای به خاطر فرزندان دختری که بزرگ شدن رابطه رو حفظ کنی تحقیرها و سواستفاده‌های نادرست بعضیا اینکارو غیر ممکن میکنه.جای شکرش باقیه که با خیانت مواجه نیستم کلی مگر خیانت تنها نوع جنسیه؟ چه خیانتها که ان مواقع بروز میکنه و چیزی جز امید خدا و …نمیتونه کمک کنه! دلیل تمام این موارد که کم نیست عدم فرهنگ سازی و … البته در زن و مرد وجود داره ولی بنظرم رشدش در زنان مدتیه شتاب گرفته و ..