مفهوم جنایت علیه بشریت و مصادیق آن
عبارت «جنایت علیه بشریت» بارها و بارها در خبرهای داخلی و خارجی، مقالات مختلف و رخدادهای تاریخی به گوشمان خورده است و کموبیش از مفهوم بینالمللی آن آگاهیم و نمونههای بارز آن همچون کشتار جمعی، نژادی و … را میشناسیم؛ اما معنای دقیق این عبارت چیست؟ آیا جرایم محدودی را دربر میگیرد یا میتواند مصادیق بیشتری را نیز شامل شود؟ همراه ما باشید، در این مقاله با مفهوم، مصادیق و جنایت علیه بشریت در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی بیشتر آشنا میشوید.
مفهوم و مصادیق جنایت علیه بشریت چیست؟
از عبارت «جنایت علیه بشریت» تعاریف مختلفی ارائه شده است. در تعریف گسترده، جنایت علیه بشریت، صدمهی عمده و مهمی نسبت به شخص انسان یا وضعیت انسانی (حقوق اساسی انسان) تلقی میشود. این جنایت بهطور گسترده و علیه جمعیت غیرنظامی ارتکاب مییابد. نمونههایی از این جنایت، کشتار جمعی، بردهسازی، اخراج مردم از مناطق اجدادیشان، تجاوز جنسی گسترده و… میباشند.
تاریخچهی جنایت علیه بشریت
عبارت «جنایت علیه بشریت»، برای نخستین بار در سال ۱۹۱۵ وضع شد. فرانسه، انگلیس و روسیه این عبارت را برای اشاره به قتل عام ارامنه در ترکیه به کار بردند. اما قانونگذاری و تعریف آن در سال ۱۹۴۶ و در بند ج مادهی ۶ منشور نورنبرگ صورت گرفت. این منشور، از «قتل عمد (یکی از انواع قتل)، نابودی، بردهسازی، اخراج و سایر اقدامات غیرانسانی ارتکابیافته علیه هر جمعیت غیرنظامی، پیش از جنگ یا درحین آن؛ یا آزار افراد به دلایل سیاسی، نژادی یا مذهبی، در ارتباط با هر جرمی که در صلاحیت محکمه قرار میگیرد، خواه نقض حقوق داخلی کشور محل وقوع محسوب شود یا خیر» صحبت میکند. بدین ترتیب، جنایت علیه بشریت تا قبل از جنگ جهانی دوم، موردتوجه و رسیدگی قرار نگرفته بود و برای نخستین بار در محاکمهی نورنبرگ موردبررسی قرار گرفت.
بررسی جنایت علیه بشریت در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی
جنایت علیه بشریت، به موجب بند اول مادهی ۷ اساسنامهی دیوان بینالمللی کیفری، تنها مشتمل بر آن دسته از جنایات فهرست شده است که «به عنوان بخشی از حملهای گسترده و نظاممند با هدف ضدیت نسبت به هر جمعیت غیرنظامی» ارتکاب مییابند. این عناصر در کنار یکدیگر، شرایط تحقق این جنایت را تشکیل میدهند.
۱. جمعیت غیرنظامی
جنایت علیه بشریت با هدف مقابله با جمعیت غیرنظامی تحقق مییابد. پس وقوع جنایتی هرچند غیرانسانی علیه یک فرد، موجب شکلگیری جنایت علیه بشریت نیست، درعینحال واژهی جمعیت به این معنا نیست که کل جمعیت یک کشور یا سرزمین باید تحت تأثیر این حمله قرار بگیرد. در این جنایات، تابعیت مرتکب و تابعیت قربانی هیچ تأثیری در شکلگیری جرم ندارند.
اما غیرنظامی به چه کسانی گفته میشود؟ چگونه میتوان نظامیان را از غیرنظامیان تفکیک کرد؟ برای تشخیص اینکه شخصی عضو غیرنظامیان محسوب میشود یا خیر، باید نیاز وی را به حمایت دربرابر کشور، ارتش و سایر نیروهای سازماندهیشده، ملاک قرار داد. عامل تعیینکننده، موقعیت رسمی فرد، نظیر عضویت در نیروها یا واحدهای نظامی نیست، بلکه آنچه حائز اهمیت است، نقش واقعی او درهنگام ارتکاب این جنایت میباشد. بنابراین اگر موقعیت و شغل فردی نظامی است، اما در شرایط وقوع جنایت سلاح خود را زمین گذاشته است و در درگیریها سهمی ندارد، میتواند شخص غیرنظامی محسوب شود.
۲. حملهی گسترده
حمله به معنی برخورد و رفتاری است که دربرگیرندهی اقدامات خشونتبار است. این اقدامات شامل هرگونه بدرفتاری با جمعیت غیرنظامی میشود که متضمن مصادیق مختلفی است. واژهی گسترده، به معنای تعرض به جمع کثیری از افراد است. معیار گستردگی, عاملی کمّی است که توسط تعداد قربانیان تعیین میشود. باید دقت داشته باشیم که حملهی گسترده با حملات و جنایات سازمان یافته متفاوت است. حمله یا جنایت سازمانیافته، جرمی مجزاست که با مجموعهای از سیاستها یا برنامههای از پیش طراحیشده صورت میگیرد و لزوما علیه جمعیت یا قربانیان کثیری واقع نمیشود.
۳. عنصر سیاست
آیا ضرورت دارد که جنایت علیه بشریت براساس دلایل سیاسی رخ داده باشد؟ در حقوق بینالملل عرفی، هیچ صحبتی از عنصر سیاست برای محدود کردن جنایت علیه بشریت وجود ندارد و از محاکمات نورنبرگ تابهحال نیز، اغلب تعاریفی که از جنایت علیه بشریت ارائه شدهاند، فاقد معیار سیاسی بودهاند.
۴. عنصر روانی
بند اول مادهی ۷ اساسنامهی دیوان بینالمللی کیفری، مطابق حقوق بینالملل عرفی، صریحا مقرر میکند که مرتکب باید «با علم» به حمله به جمعیت غیرنظامی اقدام کند. با این وجود، ضرورتی ندارد که مرتکب از جزئیات برنامه یا سیاست کشور یا سازمان مطلع باشد.
۵. عناصر مادی
موارد ذیل بیش از آنکه عنصر مادی این جرایم باشند، مصادیق آن محسوب میشوند. اصولا برای تعریف عنصر مادی جرم، رفتاری کلی تعریف میشود و این قاضی است که باید تشخیص دهد که آیا رفتار رخداده در یک واقعهی خاص با این تعریف تطبیق دارد یا خیر. اما در جنایت علیه بشریت، به دلیل محدود بودن موارد رخداده، مصادیق آن عموما مورد تعریف قرار میگیرند.
کشتار
در کشتار، کافی است که مرتکب، موجب ایراد صدمهی جدی به قربانی شود. پس این مفهوم، نهتنها کشتن مستقیم دیگری را دربر میگیرد، بلکه متضمن مواردی است که متهم اقدام به ایجاد شرایطی کند که معمولا به مرگ فرد میانجامد.
نابودسازی
نابودی، هرچند درنهایت منجر به مرگ قربانی میشود، اما رفتاری است که شرایطی تحمیلی بر فرد ایجاد میکند، مثل محرومیت از دسترسی به غذا و دارو.
بردهسازی
واژهی برده مفهومی سنتی را در ذهن ما تداعی میکند. مفهومی که در آن مرتکب با قربانی همچون کالا رفتار میکند. اما آنچه ذیل جنایت علیه بشریت قرار میگیرد؛ مفهومی متفاوت از نمود سنتی بردهداری و تجارت برده است. امروزه معیارهای بردهسازی شامل کنترل و مالکیت، تحدید یا کنترل آزادی عمل، آزادی انتخاب یا آزادی رفتوآمد یک فرد و جمعآوری عوایدی از این مسائل برای مرتکب این امر میشود. این کارها غالبا با تهدید یا توسل به زور یا سایر اشکال اجبار، همچون ترس از خشونت، فریبکاری یا خلف وعده، سوءاستفاده از قدرت، آسیبپذیری موقعیت قربانی، دستگیری یا اسارت، تعدی روانی یا شرایط اقتصادی-اجتماعی صورت میگیرند.
بهطور مثال در دیوان یوگسلاوی، در قضیهی کوناراک، خواندگان دو زن اسیر جوان را برای ماهها در خانهای متروک نگاه داشته و بهطور کامل زندگی آنها را تحت کنترل خود گرفته بودند و در کنار سایر موارد، مکررا آنها را موردتجاوز قرار داده بودند.
کار اجباری
کاراجباری غالبا ذیل بردهسازی قرار میگیرد، اما میتواند بهصورت مجزا نیز جنایت تلقی شود. در دوران نازی و جنگ جهانی دوم، حدود هشت میلیون کارگر در رایش آلمان و سرزمینهای اشغالی این کشور، اجبارا به کار واداشته شده بودند.
قاچاق اشخاص
از آغاز دههی ۱۹۹۰ و پس از انحلال پیمان ورشو، تجارت زنان در اروپا تحت عنوان بردگی سفید انجام میشود و باندهای گستردهای به این تجارت سودآور اشتغال دارند. قاچاق اشخاص بهویژه زنان و کودکان، نوعی بردهسازی است که زنان و کودکان را به مثابهی کالا به حساب میآورد و هر کدام به عنوان منبع لذت، از قیمت معینی برخوردارند.
اخراج یا انتقال اجباری جمعیت
انتقال یا اخراج اجباری، مجموعهای از اقداماتی است که موجب میشوند تا افراد، بدون علت موجه بینالمللی، از منطقهای که بهطور قانونی در آن حضور دارند، خارج شوند. انتقال اشخاص از سرزمینی به سرزمین دیگر، رفتاری است که در این جرم واقع میشود.
تفاوت بین اخراج و انتقال اجباری جمعیت، تنها در معیار «مرز» است. اخراج به معنی انتقال از کشوری به کشور دیگر و عبور از مرزهای بینالمللی است، در مقابل، انتقال اجباری به معنی انتقال از نقطهای به نقطهی دیگر در سرزمینی مشخص است. در هر حال انتقال یا اخراج افراد، باید طبق حقوق بینالملل غیرمجاز شناخته شده باشد؛ به همین دلیل، اخراج یا هر اقدام اجباری دیگری به منظور حمایت از امنیت ملی یا بهداشت عمومی، مشمول تعریف این جنایت قرار نمیگیرد.