کتاب دموکراسی یا دموقراضه؛ پادشاهانی ستمگر در یک سرزمین خیالی
«دموکراسی یا دموقراضه» شاید با خواندن این کلمه، برای یک لحظه هم که شده، موضوع انشاء روزهای مدرسه در ذهنتان نقش ببندد. آن روزها که معلم با گچ روی تختهسیاه مینوشت: موضوع انشاء هفته بعد: «علم بهتر است یا ثروت؟» حالا یک لحظه به آن روزها برگردید و تصور کنید معلم روی تخته مینوشت: دموکراسی بهتر است یا دموقراضه؟ چه چیزی داشتید تا در انشاء هفته بعدتان بنویسید؟ نویسنده این کتاب یعنی مهدی شجاعی، یک کتاب ۱۹۲ صفحهای با همین موضوع نوشته است. همراه ما باشید تا درباره این کتاب بیشتر بدانید و بخوانید.
شناسنامهی کتاب
- نام کتاب: دموکراسی یا دموقراضه
- نویسنده: سید مهدی شجاعی
- سال انتشار: ۱۳۸۷
- تعداد صفحات: ۱۹۲
«کتاب دموکراسی یا دموقراضه» را در قفسهی سیاسی یکی از کتابفروشیهای معروف انقلاب دیدم. به تصور سیاسیبودن موضوع کتاب، بدون توجه به نام نویسنده و انتشارات، کتاب را خریدم و به خانه بازگشتم؛ اما همین که کتاب را باز کردم، شوکه شدم؛ چون در شناسهی کتاب نوشته بود: «ادبیات نوجوانان!»
از این دوگانگی ناراحت شدم و کتاب را کنار گذاشتم؛ اما بعدها حسرت دیر خواندن کتاب، غمگینم کرد. تاریخ دقیقاش را یادم نیست، شاید ۴ سال بعد بود که در خانهتکانی نوروز، کتاب را از میان انبوه کتابهای خوانده نشده، بیرون کشیدم و به جای تمیزکردن کتابخانه، مشغول خواندن «کتاب دموکراسی یا دموقراضه» شدم. همان وقت آه از نهادم برخاست که ای دریغا! چرا همان سال نخست، کتاب را نخواندی؟
داستان «کتاب دموکراسی یا دموقراضه» دربارهی ایران نیست. نه تنها ایران، بلکه دربارهی هیچکشور دیگری نیست. داستان در سرزمینی خیالی به نام غربستان میگذرد!
«مَمُول» پادشاه سرزمینی به نام غربستان است. پادشاهی که سرش به عیشونوش و حکومت گرم است و کاری به کار مردم ندارد. البته نه اینکه کاری به کار مردم نداشته باشد، گاهی هم سرش را به مردم و زندگی معمولی آنها گرم میکند و پادشاهبودن خود را به رُخ آنها میکشد؛ اما با تمام این حرفها، مردم از «مَمُول» راضی بهنظر میرسند یا حداقل وانمود میکنند که «بهبه چه زندگی گل و بلبلی داریم ما!»
چند صفحهی نخست کتاب به تعریف این روایتها میگذرد و خط اولیهی داستان از لحظهای آغاز میشود که «مَمُول» پادشاه خاکستری قصه با خودش میگوید: «خُب! اگر من بمیرم، چه بر سر سرزمینم میآید؟» این سؤال، سرآغازی برای «کتاب دموکراسی یا دموقراضه» است تا «مَمُول» با وضع قوانینی جدید، آیندهی سرزمینش را بسازد؛ البته خودش تصور میکرد که وضع این قوانین به جاودانگی سرزمینش کمک خواهد کرد. یکی از این قوانین به انتخاب پادشاه بعد از «مَمُول» گره خورده است. او در قانون مورد نظر مینویسد: بعد از مرگ من یکی از پسرانم پادشاه سرزمین میشود. همین و تمام.
همین جا داستان را نگه دارید تا نکتهای مهم را برایتان بگویم: «مَمُول» ۲۵ فرزند پسر دارد!
و حالا ادامه داستان را گوش کنید:
«مَمُول» در قانونش مینویسد: بعد از مرگم یکی از فرزندانم پادشاه غربستان میشود؛ البته نه به همین راحتیها. اینبار جنگ و خونریزی و حذف برادر برای تصاحب تاج و تخت پادشاهی در کار نیست، این مردم هستند که از میان فرزندانم یکی را به عنوان پادشاه غربستان انتخاب کنند. در حقیقت بعد از مرگم، پادشاه بعدی با رأی مردم انتخاب خواهد شد و به مدت دو سال پادشاهی خواهد کرد. دو سال پادشاهی فرزندم که تمام شد، انتخابات جدید، پادشاه بعدی را مشخص خواهد کرد.
هنوز جوهر امضای این قوانین خشک نشده که «مَمُول» میمیرد و انتخاب پادشاه جدید میان ۲۴ برادر برگزار میشود. شاید با خودتان گفته باشید در سطرهای بالاتر گفتیم که پادشاه ۲۵ فرزند داشت، چرا انتخابات میان ۲۴ فرزند برگزار شد؟ پاسخ آن در یک جمله خلاصه میشود: «چون فرزند بیست و پنجم ناقص الخلقه و تا حدودی مُنگل و عقبافتاده متولد شده بود.»
به همین دلیل یک هفته بعد، مردم در میدان اصلی سرزمین جمع شدند تا ازمیان ۲۴ برادر، پادشاه جدید را انتخاب کنند. همانگونه که انتظار میرفت، مردم برادر ارشد و فرزند نخست را به عنوان پادشاه انتخاب میکنند، اما از آنجا که گاهی مردم هم اشتباه میکنند و برادرهای دیگر هم بیکار نمینشینند، برادر ارشد به دلایلی که در کتاب میخوانید، دورهی پادشاهی دو سالهاش را تمام نمیکند و از چرخهی پادشاهی حذف میشود. برادر اول، جای خود را به برادر دوم میدهد و برادر دوم هم چند وقت بعد جای خود را به برادر سوم میدهد و این چرخه ادامه دارد تا وقتی که مردم هیچ انتخابی به غیر از برادر بیستوپنجم، یعنی همان برادر ناقصالخلقه یا مُنگل ندارند. و اینگونه دموقراضه، برادر بیستوپنجم، پادشاه سرزمین غربستان میشود تا داستان، طور دیگری پیش برود.
خلاصهای که خواندید، شرح ۳۶ صفحهی اول کتاب بود و دموقراضه با تصمیمهایش در صفحات بعدی کتاب شما را حیرتزده خواهد کرد.
آیا این کتاب برای شماست؟
به شناسهی کتاب نگاه نکنید! در آن نوشته ادبیات نوجوانان؛ اما این کتاب برای تمام کسانی است که از خواندن کتابهای سیاسی و اجتماعی به زبان طنز لذت میبرند. «کتاب دموکراسی یا دموقراضه» باعث میشود در کوچه و عمارت سرزمینی خیالی قدم بزنید و برای آگاهی از تصمیمات دموقراضه، آرام و قرار نداشته باشید.
بخشی از کتاب
بههرحال مردم از اینکه شب و روز در هوای آزاد، کار و زندگی میکردند و میخوابیدند و بیدار میشدند، راضی و خرسند بودند. از اینکه به لطف پادشاه، از خانههای شبیه قفس، خلاص شده بودند، احساس رهایی و شادمانی داشتند و از اینکه مثل گذشته، ناگزیر به کشت و کار و تحمل رنج و زحمت نبودند و ممالک همجوار، بار تلاش و زحمت آنان را به دوش میکشیدند و حتی حملونقل آن تا پشت در منازلشان را هم تقبل میکردند و در ازای آن همه رنج و زحمت، فقط به گرفتن چند تکه از طلاها و جواهرات بیمصرف و بلااستفاده و خاکخورده، رضایت میدادند، در پوست خود نمیگنجیدند.
بسیار تاثیرگذاره این کتاب..
باسلام
این کتاب خوبی هست ولی از این شاخه به آن شاخه پریدن و تکرار حرف های پیشین کمی از جذابیت داستان کاسته ولی همچنان خواننده را به دنبال کشف حقیقت می کشاند. البته شاید این از سبک نویسنده باشه به هر حال نمیشه خرده گرفت.
ممنون بابت معرفیتون