کتاب شطرنج با ماشین قیامت؛ روایتی متفاوت و جذاب از دفاع مقدس
ادبیات داستانی همیشه فرصتی برای بازنمایی پدیدههای اجتماعی و تاریخی بوده است. اندکی محال بهنظر میرسد که نویسندگان کشوری نسبت به رخدادها یا موضوعات اجتماعی سرزمینشان سکوت کنند و درباره آن چیزی ننویسند. جنگ نیز بهعنوان پدیدهای اجتماعی و تاریخی بارها سوژه و موضوع موردنظر نویسندگانی بوده است که هم خودشان تجربه جنگ داشتهاند و هم بدون تجربه، شاهد عواقب جنگ بودهاند. در این یادداشت نیز، ما به معرفی کتاب شطرنج با ماشین قیامت اثر حبیب احمدزاده پرداختهایم که نگاه متفاوتی به مقوله دفاع مقدس دارد
شناسه کتاب
- عنوان کتاب: شطرنج با ماشین قیامت
- نویسنده: حبیب احمدزاده
- تاریخ نشر: ۱۳۸۴
- تعداد صفحات: ۳۱۲
دربارهی کتاب شطرنج با ماشین قیامت
کتاب شطرنج با ماشین قیامت، همانطور که از نامش برمیآید، روایتی متفاوت از جنگ و روزهایی است که شهری جنوبی یعنی آبادان مورد حمله دشمن قرار گرفته است. ماجرای این رمان روایتگر روزهای محاصره این شهر جنوبی و سه روز بعد از محاصره است و شرایط آن روزها را با ذکر جزئیاتی دقیق و منحصربهفرد که خارج از کلیشههای رایج کتابهای جنگ و دفاع مقدس است، بهتصویر میکشد.
شخصیت اصلی این کتاب نوجوانی هفده سالهای است که علاوهبر دیدهبانی باید در مدت مجروحیت دوستش، وظیفه رساندن غذا به دست چند نفر از اهالی شهر مثل کشیشهای کلیسا، زنی که در محلهای بدنام ساکن است و فردی بهنام سرهنگ را هم برعهده بگیرد.
نویسنده این داستان که خود تجربه حضور در جنگ را داشته است، سعی کرده با روایتی متفاوت و از منظر فلسفی به پدیده جنگ بپردازد. افراد رمان او دیگر همان افراد همیشگی رمانهای قبلی نیستند. در این رمان شخصیتهای متفاوتی حضور دارند که نیمی از روایت رمان به ارتباط این آدمها با یکدیگر و دغدغههای ذهنیشان اشاره دارد، اما بخش اصلی رمان که همان تعلیق رمان بهحساب میآید، مربوط به نامهای سری است که در اول رمان نوشته شده. در این نامه سری و محرمانه، نویسنده به وجود یک رادار قوی و ترسناک اشاره کرده که مربوط به ارتش عراق است و تمام منطقه را زیر نظر دارد. این رادار فوقسری که درصد خطای کمی هم دارد، موجب آسیب زیادی به نیروهای خودی شده و دغدغه اصلی ارتش و نیروهای مدافع، انهدام این رادار است که آن را ماشین «قیامتساز» مینامند.
بخشی از ماجرای رمان که درواقع، اصلیترین آن است، به تلاش افراد و همچنین این نوجوان دیدهبان برای پیداکردن محل رادار و انهدام آن اختصاص دارد.
تعلیق، شخصیتپردازی قوی، حضور شخصیتهای متفاوت و خاص مثل سرهنگ نیمهدیوانه و روایتی ساده بههمراه جزئیات، از ویژگیهای این رمان است که باعث شده مورد توجه رمانخوانهای جدی و منتقدان بسیاری قرار بگیرد.
در حاشیه
این رمان تا به حال جوایز و افتخارات بسیاری را از آن خود کرده است که میتوان از بین آنها به این موارد اشاره کرد:
- برنده جایزه ادبی اصفهان (۱۳۸۵)؛
- کاندید کتاب سال انجمن نویسندگان و منتقدان مطبوعات کشور (۱۳۸۵).
لازم بهذکر است، نایبرئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز آمریکا این رمان را به انگلیسی ترجمه کرده است. هماکنون این رمان، در رشته زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاههای آمریکا تدریس میشود. همچنین ترجمه انگلیسی این رمان در کنار کتابی از اورهان پاموک (برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۰۹) بهعنوان منبع درسی در دانشگاه راتگرز آمریکا معرفی شدهاند.
علاوهبراین، سردبیر روزنامه انگلیسیزبان آلبانین دیلی نیوز که پیش از این سفیر کشورش در سازمان ملل متحد بوده، ترجمه این کتاب را از زبان انگلیسی به زبان آلبانیایی انجام داده است. کریستوف بالایی نیز این کتاب را به زبان فرانسه برگردانده است.
بخشی از رمان
تلألؤ شعلههای غمناکِ پالایشگاه، بر صورتش افتاده و خیرگی چشم مصنوعیاش را بیشتر میکرد. دومین بار بود که بدخواب میشدم. بار اول، صدای انفجار مخزن بزرگ، بیدارم کرد. بالاخره مورد هدف قرار گرفت و میلیونها لیتر بنزین هواپیما را، همچون قارچ آتشینی، به آسمان فرستاد. حرارتش را همانطور که بر سایهبانِ سیمانی پشت بام دراز کشیده بودم، بر پوست صورتم حس میکردم و نور شدیدش، پردهی هر دو پلکم را بیاثر میکرد.
این، بار دوم بود. در حال آتشِ دهانه گرفتن، خوابم برده بود که با تکان دستش، بیدارم کرد. از هیچچیزی، بیشتر از بدخوابی شبانه منزجر نبودم. این را آقا قاسم ،مسؤل مقرِ لبِ آب، میدانست و همیشه مراعاتم را میکرد.