کتاب مارک دو پلو؛ لذت همسفر شدن با منصور ضابطیان
ساعتها میتوان از سفر نوشت؛ برای مثال میتوان گفت: چه موقعهایی فقط سفر را بهترین گزینه میدانیم و به سراغ چمدانمان میرویم و عزم سفر میکنیم؟ اصلا چرا سفر میرویم؟ منصور ضابطیان در سفرنامهی دومش تحت عنوان مارک دو پلو از سفر برایمان میگوید. در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید تا بیشتر با حالوهوای سفرهای او آشنا شویم.
شناسنامه کتاب
- عنوان کتاب: مارک دو پلو
- نویسنده: منصور ضابطیان
- تعداد صفحات: ۱۹۹
درباره کتاب مارک دو پلو
«منصور ضابطیان» میگوید: سفر بیش از هر چیزی کارکردی درونی دارد در یافتن فرمولهای مناسب برای ساخت یک دنیای شخصی، دنیایی که مختصاتی کاملا ویژه دارد و به تعداد آدمهای جهان تعدد مییابد. اینگونه به نظر میآید که سفر میکنیم تا دیدن جهان بیرون تلنگری باشد برای یافتن جهانی که در درون ماست. همچنین با شناخت بیشتر اطراف، به نگاهمان به زندگی افق گستردهتری میدهیم، بهطوریکه بعد از بازگشت از سفر به هر آنچه که در روزمرهمان جریان دارد، بهتر و عمیقتر مینگریم و معنای خوشبختی برایمان واقعیتر میشود. در مقدمهی «مارک دو پلو» نویسنده از تأثیر سفر در زندگی خود اینگونه سخن میگوید: با سفر معنا و مفهوم لذت از جهان هستی را بیشتر دریافتهام و احساس خوشبختی بیشتری کردهام، این احساس تنها به واسطهی بخش خوشگذرانهی آن نیست؛ بلکه این احساس تنها با تجربهی سبک زندگی مردم جهان است که پدید میآید. همین دلایل است که ما را آمادهی رفتن به سفر میکند و قرارمان را از ما میگیرد تا از خانه و محلهی خود دور شویم و با دیدن جایی در محلهها، شهر یا کشوری آرام بگیریم و بینشمان را تقویت کنیم.
آیا این کتاب برای شماست؟
بعد از استقبال زیادی که از سفرنامه «مارک دو پلو» شد، ضابطیان تصمیم گرفت سفرنامههای بعدی خود را در قالب این کتاب به چاپ برساند. «مارک دو پلو» گزارشها و عکسهایی از سفرهای ضابطیان به کشورهایی چون کنیا، آلمان، هلند، بلژیک، جمهوری چک، پرتغال، عراق، یونان و برزیل است که زمستان سال ۹۲ توسط نشر مثلث به چاپ رسیده است. «مارک دو پلو» که با قلمی ساده و خودمانی نوشته شده، اثری دلنشین است که میتوان از آن هم درس چگونه سفررفتن گرفت و هم سفرنامهنویسی را آموخت. اگر به سفررفتن، سفرنامه نوشتن یا سفرنامه خواندن علاقه دارید، آثار منصور ضابطیان پیشنهاد ما به شماست.
بخشهایی از کتاب
اینجا معماری آدم را دیوانه میکند، جایی نیست که آدم حضور هنر را حس نکند. رعایت جزئیات هنری در معمولیترین سازهها نشان از علاقهی چکها به معماری دارد. این اتفاق تنها به ساختمانهای مدرن محدود نمیشود؛ هرچه در تاریخ عقبتر میرویم ساختمانها زیباتر و معماریشان پیچیدهتر میشود. وقتی شهر را از بلندی نگاه میکنید، پر است از برجهای قدیمی که گاه شانهبهشانه بر ساختمانهای امروزی میرساند. برجهای قدیمی طوری مدرن شدهاند که آدم را به فکر وامیدارد که آیا معماران چهارصد سال پیش میدانستهاند، روزی وسیلهای به اسم آسانسور اختراع خواهد شد؟ اگر نمیدانستهاند چگونه این برجها مجهز به آسانسور شدهاند، بدون آنکه کوچکترین آسیبی به ظاهر و حسوحال غالب بر فضایشان وارد آمده باشد.