آدمهای عادی گاهی در موقعیتهایی قرار میگیرند که آنها را دچار احساس ناامنی میکنند، اما رهبران تقریبا همیشه در چنین موقعیتی هستند. البته این موقعیتها میتوانند مثبت هم باشند، مثل وقتی قرار است برای جمعیتی بزرگ سخنرانی کنید یا قراردادتان با مشتری مهمی را تمدید کنید. مسئله این است که موقعیت مثبت باشد یا منفی، رهبر باید پیش برود. در این مقاله میگوییم که چطور میتوانیم ترس را از خودمان دور کنیم و اعتماد به نفس رهبری کسب کنیم. من این کار را با درنظرگرفتن ۳ حقیقت مهم انجام میدهم که بهنظرم میتوانند به هر کسی که دچار شک و تردید شده است کمک کنند.
۱. دیگران مهماند
همه افرادی که با آنها سر و کار دارید، فارغ از شرایطشان، مهم هستند. برای اینکه به خودتان اعتماد پیدا کنید، به این نکته تردید نکنید. چرا؟ به این دلیل که اهمیتدادن به دیگران باعث میشود از خود و دغدغههای شخصیمان بیرون بیاییم. دلیر بودن چیزی ورای عبور از ترسهایمان است. دلیر بودن فراتر رفتن از ترسها، بهخاطر تأمین نیازهای دیگران است.
این ۳ سؤال را میتوانیم برای عبور از خود و مرتبط شدن با دیگران، از خودمان بپرسیم:
- دیگران چه میخواهند؟
- اکنون در چه شرایطی به سر میبرند؟
- چه موانعی وجود دارند؟
۲. راهحلهای ما مهماند
نهتنها دیگران مهم هستند، بلکه راهحلهای ما نیز مهماند. وظیفه رهبر رسیدگی به نیازهاست. به عبارت دیگر، میتوان خیلی ساده گفت که وظیفه ما رهبران نشاندادن این است که پیشنهادات ما چگونه پاسخگوی نیازهای دیگران خواهند بود.
اعتماد به نفس وقتی شکل میگیرد که بدانیم پاسخهایمان میتوانند مشکلات واقعی را حل کنند. یکی از روشها برای بهدستآورن این اعتماد، استفاده از این تکنیک سریع است که دو سؤال زیر را از خود بپرسید:
- اگر تغییری صورت نگیرد، چه بر سر دیگران میآید؟
- اگر تغییری جدی انجام شود، چه بر سر دیگران میآید؟
۳. من مهم هستم
صادقانه بگویم، باور کردن این یکی احتمالا برای برخی از ما بسیار دشوار است. درست است افرادی که با آنها سر و کار دارید مهم هستند و البته که شما میدانید چه راهی، حتی اگر چندان خوشایند نباشد، به بهترین شکل پاسخگوی نیازشان خواهد بود. اما بخش سخت ماجرا این است: اگر آن فرد مناسبی که قرار است موضوع را حل و فصل کند شما نباشید، چه؟ این سؤال یکی از پرسشهایی است که به بدترین شکل ممکن اعتماد به نفس را تخریب میکند.
جوابدادن به این سوال چاره مشکلِ پیش روی شما نیست، حالا زمان آن است که به سراغ مسئله آزاردهنده بروید. اگر تا اینجای کار میدانید که دیگران اهمیت دارند و شما میتوانید مشکلشان را حل کنید، پس وقتِ گفتن سه عبارت تأکیدی مثبت است.
لازم نیست این سه عبارت را به سرعت باور کنید و احتمالا چنین کاری هم نخواهید کرد. خود من هم بسیار کم پیش میآید که آنها را باور کنم، اما به خاطر خودتان هم که شده، بگذارید این سه عبارت در ذهنتان طنینانداز شوند و ببینید چه خواهد شد.
- تصادفی نیست که من در اینجا حضور دارم. خداوند من را برای این فرد (یا این مردم)، دقیقا در زمان کنونی فرستاده است.
- چیزی که باید با دیگران به اشتراک بگذارم بسیار حیاتی است. برایشان مهم است، برای آنها، برای عزیزانشان و برای دنیا.
- من تمام منابعی را در اختیار دارم که برای ایجاد تغییر مثبت لازم هستند.
پیش به جلو، بپرید!
این کارها همه مشکلات شما را حل نخواهند کرد. شما همچنان قرار ملاقاتهای ناخوشایند و هیئتمدیره خشمگین را پیش رو خواهید داشت. اما مهم نیست، هست؟
شما هم اکنون در سایه سهگانهی اعتماد میدانید که ترسها و نگرانیهای آنها هم بهاندازه ترسها و نگرانیهای شما واقعی هستند. علاوه بر این، شما میدانید که میتوانید این ترسها را اداره کنید.
کار سادهای نخواهد بود. خود من مجبورم در ماه چندین بار موارد این فهرست را بهدقت مرور کنم. این کار را سالهاست که انجام میدهم و هنوز هم به محض عبور از مرز آغازینِ یک کار، احساس میکنم حالم خوب شده است.
برای شما هم ممکن است همینطور باشد. بر ترس اولیه خود غلبه کنید، اینگونه میتوانید تقریبا هر چیزی را به دست آورید. فقط بپرید!