چرا بسیاری از مردها درباره مشکلات روحیشان صحبت نمیکنند؟
ضربالمثل معروف «مرد هیچوقت گریه نمیکنه» را همه شنیدهایم. این مثل فارسی و معادل آن در سایر جوامع برای تربیت پسرانی به کار میرفت که قرار بود در آینده برای خودشان مردی شوند و مسئولیتهای سنگین زندگی را به عهده بگیرند. اما در سالهای اخیر یافتههای روانشناختی نشان داده است که این الگوی ذهنی از مردانگی یعنی تحمل درد و رنج و دم نزدن، از عوامل اساسی مرگومیر در مردان است. در این مقاله به عواملی میپردازیم که مانع درمان مشکلات روانی مردان میشود و به راهکارهای غلبه بر آنها نیز اشاره میکنیم. با ما همراه باشید.
نگاهی به آمار مرگومیر مردان براثر مشکلات روانی
- بر اساس آمار مرکز پیشگیری از خودکشی در آمریکا، مردان ۳٫۵ برابر زنان دست به خودکشی میزنند.
- هر ساله ۶ میلیون مرد امریکایی به عوارض افسردگی دچار میشوند.
- بنا به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان و براساس گزارش این خبرگزاری از پزشکی قانونی ایران؛ در سال ۹۶، تلفات خودکشیها در ایران ۴۶۲۷ بوده است که ۳۲۶۲ نفر از آن را مردان و بخش کوچکتری از آن یعنی ۱۳۶۵ را زنان تشکیل دادهاند.
- طبق گزارش مرکز ملی مقابله با الکل، مرگومیر ناشی از سوءمصرف این ماده در مردان، ۶۲ هزار نفر است؛ درحالیکه این آمار در زنان ۲۶ هزار نفر است. احتمال معتاد شدن مردان دو تا سهبرابر بیشتر از زنان است.
- افسردگی و خودکشی دو عامل اصلی مرگومیر در مردان است.
با وجود چنین آمارهای نگرانکنندهای، بسیاری از مردان همچنان ترجیح میدهند مشکلات درونی خود را ابراز نکنند و به سکوت، الکل یا موادمخدر پناه ببرند.
صحبت درباره مشکلات روانی باعث خجالت مردان است؟
بسیاری از مردان صحبت کردن دربارۀ مشکلات روانی خود را مایه خجالت میدانند. آنها معتقدند که حرف زدن در این باره بهمعنای ضعف و کمبود مردانگی است. خیلی از پسران بر اساس کلیشه مردانگی تربیت میشوند و در ذهن آنها مرد یعنی کسی که نباید مسائل و مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارد و درخواست کمک کند. امروزه روانشناسان این الگوی ذهنی غلط را بهکلی مردود میشمرند. تحقیقات آنها ثابت کرده است که افسردگی و عوارض آن میتواند مانند بیماری دیابت خطرناک باشد. باوجودِاین، هنوز هم بسیاری از مردان برای ابراز مشکلات خود، احساس گناه و شرم میکنند.
پیامدهای صحبت نکردن دربارۀ مشکلات روانی مردان
احساس شرم و گناه تنها عوارضی نیست که مردان با آن دستوپنجه نرم میکنند. تحقیقات نشان داده است که برخی مردان در برقراری ارتباط با دیگران و تعامل اجتماعی دچار مشکل هستند. از طرف دیگر، کلیشۀ مردانگی باعث میشود مردان کمتر علائم افسردگی را آشکار کنند و همین عاملْ کار تشخیص و درمان را دشوار و عوارض آن را بدتر میکند.
وقتی مردان کمتر دربارۀ افسردگیشان حرف بزنند، احتمال استفاده از موادمخدر یا الکل، به عنوان راهحل نامناسب، بیشتر میشود. این رویکرد منجر به درمان نمی شود بلکه فقط مسکّنی موقت است که عوارض جدیدی به همراه دارد.
مشکل اصلی این است که چگونه کلیشۀ مردانگی را تغییر دهیم و کاری کنیم که مردان به فکر حل مشکلات روانی خود بیفتند؛ پیش از آنکه وارد مرحلۀ اعتیاد یا خودکشی شوند.
راهکارهای مبارزه با کلیشه مردانگی
بسیاری از مردان تصور میکنند که با بیان مشکلات روحی یا حتی جسمی، مردانگی و اقتدارشان خدشهدار میشود. برای مقابله با این کلیشۀ ذهنی، آگاهی و آموزش دو راهکار اساسی است.
افزایش آگاهی جامعه و بهویژه مردان، دربارۀ بیماری های روانی مانند استرس و افسردگی و عوارض خطرناک آنها، نقش مهمی در غلبه بر این کلیشهها دارد. حرف زدن دربارۀ اینکه چگونه این عوارض ما را تحتتأثیر قرار میدهد، باعث بروز حس همدلی و حمایت می شود. این حمایت عاطفی برای مقابله با حس طرد شدگی، که بستری است برای رشد بیماری و اعتیاد، بسیار حیاتی است.
آموزش نیز در کنار آگاهی میتواند در بهبود مشکلات روانی مردان نقش مؤثری داشته باشد. مردان باید یاد بگیرند که مشکلات روحی هم نوعی بیماری هستند و روشهای درمانی کارآمد برای حل آنها وجود دارد. نه فقط مردان، که همۀ افراد جامعه باید بدانند بیماریهای روحیِ درماننشده پیامدهایی جدی از جمله بیماریهای جسمی به دنبال دارد؛ بهویژه زمانی که به خوددرمانی از طریق الکل یا موادمخدر روی بیاورند. مثلا سیروز کبدی، التهاب معده، خونریزی و عوارض مرتبط با مغز از مواردی هستند که سوءمصرف الکل در درازمدت به همراه میآورد.
مردان باید با اطرافیان و عزیزانشان در این باره صحبت کنند. گزینههای زیادی برای حل مشکلات هست؛ اما قبل از هر چیز، آنها باید تمایل به دریافت کمک داشته باشند.
چطور بفهمیم که به کمک نیاز داریم؟
اگر نگرانید کسی از عزیزانتان در حال دستوپا زدن برای یک مشکل خاص است یا خودتان چنین وضعی دارید، وقت درخواست کمک فرا رسیده است. نشانههای زیر در تشخیص این موضوع به شما کمک میکند:
- تغییر در خلقوخو؛
- کاهش عملکرد کاری؛
- تغییرات وزن؛
- ناراحتی، ناامیدی و بیتفاوتی دربارۀ چیزهایی که قبلا شما را خوشحال میکرد؛
- نشانههای جسمی مانند سردرد یا مشکلات گوارشی.
اگر این موارد را در خود یا اطرافیانتان مشاهده میکنید، به یاد داشته باشید که کمک خواستن بهمعنای ضعیف بودن نیست بلکه نشانۀ قوی بودن است. همچنین بدانید که امروزه راهکارهای متعددی برای حل مشکلات روحی وجود دارد.
رفتن نزد مشاور میتواند گام نخست در حل مشکلات باشد. اگر با مسئلۀ اعتیاد طرف هستید، از مددکار متخصص در این حوزه نیز کمک بگیرید.
بهتر است قبل از آنکه کار به بستری شدن در مراکز درمانی بکشد، نزد متخصص بروید. او تشخیص میدهد که در فرض وجود مشکل، چه راهحلی مناسبتر است. حتی اگر ملاقات با متخصص هنوز هم برای شما یا عزیزانتان دشوار است، میتوانید برای شروع از خدمات مشاورههای غیرحضوری استفاده کنید.
بدانید که امید هست و درمان در دسترس شماست. آموختن و آموزش به اطرافیان دربارۀ مشکلات روانی مردان و اعتیاد نقش مؤثری در پیشگیری و درمان آنها دارد.
برای درمان این مشکلات باید بر کلیشه مردانگی و تابوی درخواست کمک غلبه کنیم. باید به کسانی که با این مشکلات درگیر هستند اطمینان دهیم که کمک خواستن نشانه قوی بودن است نه ضعف.
اگر شما هم جزء کسانی هستید که زمانی با این مشکلات درگیر بودهاند، برایمان از تجربیات خود بنویسید و بگویید چگونه بر تابوها غلبه کردهاید. حرف زدن راه مؤثری برای شکستن تابوهاست.
در افسردگی غم به لایههای عمیق زندگی نفوذ کرده و اختلالاتی در احساسات و رفتار شما بهوجود میآورد. اگر احساس افسردگی دارید، حتما با کمک یک روانشناس متخصص مشکل را ریشهیابی کنید و برای حل آن راهکار بگیرید.برای ارتباط با مشاور متخصص افسردگی روی دکمه زیر کلیک کنید.
واقعا معضل بزرگ و قابل توجهی هست.
ممنون از این مطلب خوب.
درود بر شما. اول ک خواستم بخونم گفتم کاش یه متن کلیشه ای نباشه اما خوشحالم ک درمورد دلیل اصلیش یعنی کلیشه های جنسیتی نوشته بودید. بله درسته. بسیاری از این مشکلات بخاطر رواج کلیشه های جنسیتی و آموزش آنها ب کودکانمون هست. برابری جنسیتی یعنی اصلاح همین باورهای غلط. وقتی مرد را انسانی بسیار قوی و محکم توصیف میکنیم، جایی برای بروز احساسات و گریستن باقی نمیگذاریم، درحالی ک اینها از طبیعی ترین حالات و رفتارهای انسانی هستند.
این حالت فقط توی مردا دیده نمیشه. خیلی از دخترایی که من میشناسم اکثرا به همین وضع دچار هستن. دلیلش هم اینه که کلا هم دلی هیچ جایگاهی تو مکالمات ما ندارن. وقتی انقدر سطح گفت و شنود ها پایینه که خانوم ها هم نمیتونن به کسی برای درد و دل کردن، اعتماد کنن یا هیچ گوش شنوایی نمونده که بدون قضاوت کردنت بهت گوش بده؛ دیگه چه انتظاری میشه از آقایونش داشت…
دقیقا این مطلب درسته که اقایون خیلی خجالت میکشن که در مورد مشکلاتشون صحبت کنن. اونو ضعف میدونن و به خاطر همین سکوت میکنن. متاسفانه این اخلاق تو زندگی مشترک هم خیلی میتونه مشکل ایجاد کنه. چون از سکوت خیلی برداشت ها میشه که ممکنه همشونم غلط باشن. ای کاش این اموزش داده میشد که اقایون یاد بگیرن صحبت کنن. حتی کم. ولی بگن که طرف مقابلشون بدونه باید چه عکس العملی نشون بده.