معرفی کتاب اتحادیه ابلهان؛ طنزی فلسفی از جان کندی تول
نوابغ بسیاری پس از مرگشان شناخته شده و حتی تحسین شدهاند. اگرچه شناخت این افراد و توجه به ایدههایشان همواره به نفع بشریت بوده است، اما تلخی معناداری در آن نهفته است. جان کندی تول ازجمله این افراد است. هیچ ناشری حاضر نشد شاهکار او، یعنی کتاب اتحادیه ابلهان، را منتشر کند. به همین دلیل، این نویسنده ناکام تصمیم گرفت در ۳۲سالگی به زندگیاش پایان دهد. اما این پایان ماجرا نبود و ۹ سال بعد، با پیگیریهای مادرش، این کتاب منتشر و برنده جایزه ادبی پولیتزر شد. اما خیلی وقت بود که دست او برای گرفتن جایزهاش کوتاه شده بود. نویسندهها هر داستانی را، جدا از سرگرمکنندهبودنشان، همواره با هدفی خاص خلق میکنند. این هدف درواقع همان فلسفه یا خط فکری نویسنده است. در کتاب اتحادیه ابلهان، جان کندی تول شیوه متفاوتی را برای بیان فلسفهاش انتخاب کرده است که امروزه آن را تحتعنوان طنز فلسفی میشناسند. همین ویژگی است که اتحادیه ابلهان را به یک اثر متفاوت تبدیل میکند. در ادامه بیشتر با این اثر و نویسندهاش آشنا میشویم.
شناسنامه کتاب
- عنوان: اتحادیه ابلهان
- نویسنده: جان کندی تول
- مترجم: پیمان خاکسار (پیشنهاد کاربران)
- تعداد صفحات: ۴۶۷
خرید کتاب اتحادیه ابلهان از دیجیکالا
درباره کتاب اتحادیه ابلهان
محتوای کتاب
آنچه کتاب اتحادیه ابلهان را در ذهن خواننده ماندگار میکند شخصیت اول کتاب یعنی ایگنِیشِس جی. رایلی است. او از آن شخصیتهای داستانی است که بارها و در موقعیتهای مختلف زندگی واقعی به یاد او میافتیم و ناخودآگاه لبخند میزنیم و بعد به فکر فرومیرویم. این ویژگی ایگنیشس بهدلیل نوع نگاه نویسنده کتاب است. او بهشدت بهدنبال خلق اثری با مضمون طنز فلسفی است، یعنی فلسفه و دیگاهش به دنیا و آدمها را با نوعی طنز و البته تمسخر در قالب داستان زندگی ایگنیشس بیان میکند.
بسیاری دی. جی. سلینجر، نویسنده کتاب ناطور دشت، و استیو تولتز، نویسنده کتاب جز از کل، را در سبک طنز فلسفی از پیروان جان کندی تول میدانند.
این کتاب، همانند دو اثری که نام بردیم، پر از عبارات تلخ و معناداری است که، بیشتر از خود داستان، بُعد فلسفی آن را نشان میدهد.
ایگنیشس با مادرش زندگی میکند و فارغالتحصیل رشته فلسفه قرون وسطی است. او شخصیت کمالگرایی دارد و بههیچوجه حاضر نیست با جامعهای که در آن زندگی میکند کنار بیاید.
او برای دورماندن از دنیایی که همنوعانش ساختهاند خود را به اتاقش در خانه مادری محدود کرده است اما در طی ماجراهایی که رخ میدهد و قادر به کنترل آنها نیست وارد دنیای آدم ها میشود. این آغازی تازه برای او و البته کتاب است. در این مسیر هرچه بیشتر پیش میرود، بیشتر شاهد جدال او با دنیای اطرافش هستیم.
دراینمیان، با شخصیتهای دیگری آشنا میشویم که هریک میتوانند نماد قشرهای خاصی از جامعه باشند. درواقع، اتحادیه ابلهان کنایه نویسنده به شخصیتهای نمادین کتاب است.
ساختار کتاب
کتاب را دانای کل روایت میکند. البته دراینبین، گفتوگوهای درونی ایگنیشس هم برای مخاطب مشخص است.
نویسنده کتاب را با توصیف شخصیت اصلی آن آغاز میکند. توصیف جالب او، بههمراه توضیح آنچه در فکر ایگنیشس میگذرد، در همان ابتدا حسی آشنا در مخاطب ایجاد میکند. این از هوشمندی کندی تول است که شخصیت عجیب، بامزه و خاص کتابش را در همان اول کار بهخوبی به مخاطب میشناساند.
بعد از معرفی ایگنیشس، او سعی دارد، بهواسطه اتفاقی، دیگر شخصیتهای کتاب را معرفی کند که از نقاط قوت کتاب است.
توصیف درست شخصیتها، مکانها و شرح دقیق وقایع کتاب همه نشاندهنده هنر و قلم قوی کندی تول است. این ویژگی قلم او باورپذیری شخصیتها و وقایع را بیشتر میکند.
درباره نویسنده
جان کندی تول سال ۱۹۳۷ در نیواورلئان آمریکا به دنیا آمد. او که بسیار بااستعداد بود توانست در ۱۷سالگی بورسیه دانشگاه تولن را دریافت کند و در ۲۲سالگی در مقام استاد ادبیات انگلیسی کالج کال هانتر نیویورک مشغول به کار شود. دیگر اثر کمترشناختهشده او انجیل نئون است. تول زمانی نوشتن اتحادیه ابلهان را آغاز کرد که ۳۰ سال داشت و مشغول خدمت سربازی بود. دو سال بعد از آنکه نوشتن این کتاب به پایان رسید آن را برای بسیاری از ناشران فرستاد اما هیچکدام حاضر نشدند آن را چاپ کنند. این ناکامی به افسردگی و خودکشی او انجامید. سالها بعد، با تلاشهای مادرش، اتحادیه ابلهان به چاپ رسید و از آن استقبال شد.
آیا این کتاب برای شماست؟
اتحادیه ابلهان ساعتهای مطالعه جذابی برای شما به ارمغان میآورد، اگر به داستانهایی که در قالب طنز فلسفی روایت میشوند علاقهمند هستید. شخصیتها و رویدادهای این کتاب شما را میخندانند، حرص میدهند و البته به فکر فرومیبرند.
بخشهایی از کتاب
یک کلاه شکاری سبزرنگ سَری را که بیشتر به یک بادکنک حجیم شباهت داشت میفشرد. روگوشیهایی بزرگ و موهایی اصلاحنشده و کرک زبری که در گوشها رشد کرده و از هر دو طرف زده بود بیرون؛ درست مثل ماشینی که راهنمای چپ و راستش همزمان چشمک بزنند. لبهای بههمفشردهاش از زیر سیبیل انبوه و سیاهش توی چشم میزد. چین گوشهٔ لبهایش پر بود از نارضایتی و خردهچیپس. زیر سایه آفتابگیر سبز کلاه، چشمان متکبر زرد و آبی ایگنیشس جی. رایلی خیره شده بودند به مردمی که زیر ساعت فروشگاه دی. اچ. هولمز انتظار میکشیدند.
کارفرماها احساس میکنند که من ارزششون رو زیر سؤال میبرم. از من وحشت دارن. حدس میزنم اونا میفهمن که من مجبور شدم در قرنی که ازش متنفرم کارکرد داشته باشم و حتی موقعی که برای کتابخونه عمومی کار میکردم این قضیه صادق بود.
ولی ایگنیشس، اون تنها باری بود که تو بعد از فارغالتحصیلیت کار کردی. اونم دو هفته بیشتر طول نکشید. کارت فقط این بود که روی کتابها یه تیکه کاغذ بچسبونی.
بله. ولی من برای چسبوندن اونا زیباییشناسی خاص خودم رو داشتم. بعضی روزها فقط سه یا چهار برچسب میچسبوندم، چون میخواستم از کیفیت کارم احساس رضایت کنم. رؤسای کتابخونه از کمال گرایی من نفرت داشتن. اونا فقط یه حیوون میخواستن که با تف روی کتابا کاغذ بچسبونه.
واقعاً اگر این کتاب بسیار معروف شده، بیدلیل نیست. شاهکار هست. ارزنده و واقعاً لذت بردم از خواندنش.
هنر ترکیب چند قصه کنارهم به این خوبی، در کمتر کتابی دیدم..
اما ایرادی هم بر ترجمه دیده میشه، اینکه در داستان مربوط به شخصیت “جونز” بارها از آوای “هو” استفاده میشه که در نسخۀ زبان اصلی میتونه معنی داشته باشه و به نظرم نیاز نبود این همه آوا را در هر جمله از شخصیت جونز ترجمه کنند چون واقعاً نه احساس خوبی در زبان فارسی به چنین آوایی وجود داره و نه تاثیری بر متن داره بجز ایجاد نوعی حس مصنوعی.
شراره بانو ممنون که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
به اصرار یکی از دست فروشان کتاب در خیابان انقلاب این کتاب رو خریدم. وقتی کتاب را تمام کردم فهمیدم چه اثر ارزشمندی رو اون آقا بهم داد. دو بار کتاب رو خوندم واقعا عالیه به دوستان هم پیشنهاد مینکم که این کتاب رو بخونن.