معرفی کتاب مغازه خودکشی؛ کمدیای سیاه در ستایش زندگی
«آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ لااقل در مرگ موفق باشید!» این جملات شعار کتاب مغازه خودکشی است. از همان آغاز داستان، با ادبیاتی سراسر متناقض و طنزگونه مواجه میشویم. این کتاب کمدی سیاه چنان جذابی است که هرچند پیامهای تلخ را یکی پس از دیگری دریافت میکنیم، طنز داستان مانع میشود کتاب را زمین بگذاریم. مغازه خودکشی پر از شوخیهایی ظریف، با هجوی تمامعیار، درباره مرگ و زندگی است. مغازه خودکشی ازاینلحاظ جذاب است که اکنون بیش از هر زمانی به کمک انسانیت و طنز نیاز داریم؛ زیرا آشفتگیهای اقتصادی، محیطزیستی و نیز معضل ویروس کرونا انسان را بسیار ناامید کرده است. با معرفی کتاب مغازه خودکشی در بخش معرفی کتاب همراه ما باشید.
خانواده «تواچ» شغل عجیبی دارند. آنها صاحب مغازهای هستند که انواع وسایل خودکشی را میفروشد. این، یک کسب و کار خانوادگی است که ابزار و روشهای جالب و مختلفی را به مشتریان عرضه میکند تا به همهچیز پایان دهند. افراد از هر طبقه اجتماعی و با هر بودجهای میتوانند از خدمات این مغازه استفاده کنند. تواچها نگاه غمآلودی به شغل و خدمات وحشتآور خود دارند و به آن افتخار میکنند. تا اینکه ازطرف جوانترین عضو خانواده، با خطر نابودی نکبت خودخواستهشان روبهرو میشوند؛ آنهم با چیزی که تاکنون تجربه نکردهاند: عشق به زندگی.
شناسنامه کتاب
عنوان: مغازه خودکشی
نویسنده: ژان تولی (Jean Teule)
تعداد صفحات: ۱۱۴ صفحه
مترجم: احسان کرمویسی (پیشنهاد کاربران)
انتشارات: نشر چشمه (پیشنهاد کاربران)
درباره نویسنده کتاب مغازه خودکشی
از ژان تولی، نویسنده و فیلمنامهنویس و کاریکاتوریست فرانسوی، تاکنون نوزده رمان و چهار فیلمنامه منتشر شده است. از این میان، دو رمان او به نامهای «مغازه خودکشی» و «آدمخواران» به فارسی برگردانده شده است.
او که در عرصه فیلم و سریال نیز فعالیت میکند، جوایز فراوانی برای ده رمان برتر خود کسب کرده است. او همچنین درزمینه نوشتن زندگینامه فعال است و زندگینامههای «آرتور رمبو»، شاعر نمادگرای فرانسوی، و «فرانسوا ویون»، شاعر قرن پانزدهم فرانسه، را نوشته است. یکی از کتابهایش نیز براساس زندگی «پل ورلن»، شاعر فرانسوی و از چهرههای مکتب سمبولیسم است.
درباره کتاب مغازه خودکشی
رمان مغازه خودکشی کمدی سیاهی است که ژان تولی در سال ۲۰۰۶ نوشت. رویدادهای این رمان در آیندهای نزدیک و آخرالزمانی و در شهری اتفاق میافتد که دچار تغییرات اقلیمی سهمگینی شده است. در این شهر، تقریبا همه بهنوعی دچار افسردگی شدهاند. در همراهی با این محیط، خانواده تواچ کسبوکاری برای خلاصکردن افراد افسرده از زندگی دارند.
نکته جالب این است که نام هریک از افراد خانواده یادآور یکی از شخصیتهای معروف تاریخ است که براثر خودکشی جان باخت: «میشیما تواچ» یادآور «یوکیو میشیما» است؛ بزرگترین پسر خانواده، «ونسان تواچ»، به احترام «ونسان ونگوک» نامگذاری شد؛ دخترشان، «مرلین تواچ»، «مرلین مونرو» را به ذهن میآورد؛ پسر آخر، «آلن تواچ»، به یاد ریاضیدان انگلیسی، «آلن تورینگ»، نامگذاری شد و همانگونه که در داستان خواهیم خواند، شخصیت اصلی داستان است.
از رمان مغازه خودکشی، انیمیشنی با همین نام در سال ۲۰۱۲ ساخته شد که کارگردانیاش را «پاتریک لکونت» برعهده داشت. این فیلم انیمیشنی در بیستوششمین جشنواره فیلم اروپا نامزد دریافت جایزه برگزیده جوانان شد.
محتوای کتاب مغازه خودکشی
داستان در مغازهای میگذرد که انواع وسایل خودکشی را در آن میفروشند. در این مغازه، سم، طناب دار، شمشیر سامورایی، تفنگ ششلول و حتی ویروس کشنده و هر خنزرپنزری یافت میشود. فروشندگان برای هرکسی، در هر رده اجتماعی و با هر سلیقهای، وسیله خودکشی دارند.
همانند دیگر اعضای جامعه، غم و نکبت از سروروی صاحبان مغازه میبارد و هرکدامشان مشکلی دارند: ونسان بی اشتهایی عصبی دارد؛ مرلین ناسازگار است؛ میشا هم عصبی است. در این میان، آلن وصلهای ناجور است. او میخندد و میکوشد امید را به خانه بیاورد؛ هدیهای نهچندان خوشایند برای کسبوکار خانواده افسرده تواچ.
این وضعیت است که روند داستان را به کمدی سیاه و البته شیرینی تبدیل کرده است. مثلا زنی که برای خرید وسایل خودکشی به مغازه آمده، با دیدن لبخند آلن مسحور میشود و لحظهای تردید میکند. در دنیایی که ناامیدی فراگیر شده، خندیدن و شادبودن از عجیبترین کارها است. در پایان داستان، پس از جروبحثهای فراوان بین اعضای خانواده، این آلن شاد و سرزنده است که خواننده را میخکوب میکند.
آیا این کتاب برای شماست؟
آمیختن تلخی مرگ با طنزی ظریف هنری است که ژان تولی بهخوبی از عهدهاش برآمده است. موقعیتهای خندهدار و ضدونقیضی که در متن ایجاد میشود، مانند تعجب خانواده تواچ از خنده کودک و ناراحتی از آن، خواننده را مشتاق میکند با وجود تلخی پنهان در متن، رمان را با اشتیاق دنبال کند.
در پوشش طنز، چالشهای زندگی انسان امروز برای خواننده آشکار میشود و پیامهایی به او داده میشود: افسردگی، نوعدوستی، محیط زیست، جنایت، فقر، نژادپرستی و دیگر جنبههای تاریک زندگی بشر.
بخشهایی از کتاب مغازه خودکشی
«آلن، چند بار باید بهت بگم؟ وقتی مشتریهامون از مغازه خرید میکنن، بهشون نمیگیم “بهزودی میبینمت”. ما باهاشون وداع میکنیم؛ چون دیگه هیچوقت برنمیگردن. آخه کِی این را توی کلهات فرومیکنی؟»
***
«”نیازی نیست بگم هاراکیری یه خودکشی اشرافیه… .”
مشتری دودل بود. وزن شمشیر را در دستانش حس میکرد: “میترسم شجاعت این کار رو نداشته باشم. شما سرویس خدماتی ندارید؟”
میشیما ناراحت شد و گفت “اُه! نخیر، ما قاتل نیستیم. باید بدونید که این جرمه. ما اینجا فقط تأمینکننده نیاز مردمیم؛ ولی بعدش دیگه خودشون باید به کارشون برسند… .”»
***
«”مامان، چرا ما نمیتونیم خودمون را بکشیم؟”
“صد بار بهت گفتم چون نمیشه. پس کی مغازه رو بگردونه؟ ما، خونواده تواچ، یک وظیفه داریم. طبیعتا وقتی میگم ما، شامل حال آلن نمیشه. حالا دیگه برو.”»