معرفی کتاب توتوچان؛ دختركی آنسوی پنجره
آیا تاکنون برایتان پیشآمده است که به یک محیط آموزشی رؤیایی فکر کنید؟ تا چه حد با نظام آموزشی ناب ژاپن آشنا هستید؟ اگر آشنایی با نظام آموزشی ژاپن و شناخت یک مدرسه رؤیایی از علاقهمندیهای شماست، به صفحه درستی هدایت شدهاید. امروز میخواهیم کتابی را به شما معرفی کنیم که سرگذشت کسی است که در چنین مدرسهای درس خوانده است. کتاب توتوچان اثر تتسوكو كوروياناگی، ما را به دنیایی متفاوت میبرد. تجربههای این کتاب زیبا برای دانش آموزشی مخاطب بسیار مفید است. پیشنهاد میکنیم در معرفی کتاب امروز، با ما همراه باشید.
شناسنامه کتاب توتوچان
- عنوان کامل: توتوچان؛ دختركی آنسوی پنجره
- نویسنده: تتسوكو كوروياناگی
- مترجم: سيمين محسنی (پیشنهاد کاربران)
- تعداد صفحات: ۱۹۴ صفحه
- انتشارات: نشر نی (پیشنهاد کاربران)
درباره نویسنده کتاب توتوچان
تتسوکو کورویاناگی (Kuroyanagi Tetsuko) متولد سال ۱۹۳۳در ژاپن است. این نویسنده ۸۷ساله همچنین بهعنوان بازیگر، صداپیشه، مشاور صندوق جهانی طبیعت و سفیر حسننیت برای یونیسف فعالیت میکند. دونالد ریچی در کتاب خود به نام «پرترههای ژاپنی: تصاویر افراد مختلف» کورویاناگی را محبوبترین و تحسینشدهترین زن در ژاپن معرفی کرد.
پدر او نوازنده ویولون و مجری کنسرت بود. کورویاناگی در دانشکده موسیقی درس خواند و علاقهمند بود که خواننده اپرا شود. بنا به شرایطی، در مسیر تلویزیون، بازیگری و صداپیشگی قرار گرفت. او در حرفههای سینمایی و امور خیریه بسیار فعالتر و معروفتر است تا نویسندگی!
نوشتن زندگینامه خودش در قالب کتاب توتوچان، او را به دنیای نویسندگی معرفی کرد. کتاب او متنی قوی و جذاب دارد؛ بنابراین بسیار بیشتر از آنچه انتظار میرفت، موردتوجه قرار گرفت و موفق شد.
درباره کتاب توتوچان
ما در کتاب توتوچان با سرگذشت و خاطرات نویسنده روبهرو میشویم. توتو مخفف تتسوكو و نامی است که نویسنده برای خود انتخاب کرده است. توتوچان دختری بازیگوش و پرانرژی بود که همیشه در دوران کودکی، کادر مدرسه او را طرد و بهدلیل انرژی زیاد و تفاوتش با دوستانش نقد میکردند. شرایط طوری پیش رفت که توتوچان از مدرسه اخراج شد، اما مادرش تا قبل از بیستسالگی توتوچان اجازه نداد او متوجه اخراجش از مدرسه شود.
در همان زمان، کویاباشی یک شیوه آموزشی جدید خلق کرده بود: مدرسهای که در آن دانشآموزان برای انتخاب علایق، سلیقهها، طرز فکر و مسیری که انتخاب میکردند، آزاد بودند. در این مدرسه، کسی بچهها را مجبور نمیکرد از رویکرد یا از روش خاصی پیروی کنند. همه به شکل طبیعیِ خود در معرض آموزشهای سطح بالا بودند.
آشنایی با طبیعت، تقویت خلاقیت و حس کنجکاوی، آشنایی با موسیقی، یادگیری ارتباط مؤثر اجتماعی، قدرت انتخاب و شناخت حقیقتهای بدیهی زندگی مانند باد، باران و… از اهداف اصلی این مدرسه بودند.
نام این مدرسه توموئه بود. نمادش هم علامت ویرگول درون یک دایره قرار بود. این نام و این علامت معنای خاصی در ژاپن ندارند و انتزاعی هستند. درواقع مدرسه هم همینطور بود: انتزاعی و بدون نمونه واقعی.
در کتاب، در رابطه با شکلگیری ایده مدرسه توموئه آمده است که:
«بنیانگذار مدرسه ابتدایی سای کای، هاروجی ناکومارو، بر اندیشههای کویاباشی تأثیر عمیقی گذاشت. او مدرسه سای کای را بهشکل متفاوتی اداره میکرد. او کلاسهایش را کوچک و با جمعیت کم تشکیل میداد. آموزشها در صبح به اتمام میرسید و بعدازظهرها را به گشتوگذار در طبیعت، موسیقی و آوازخواندن اختصاص داده بود. کویاباشی تحتتأثیر این سیستم آموزشی، تصمیم گرفت مدرسهی خود را با نام توموئه تأسیس کند. او به مربیان کودکستان و مدارس آموخته بود کودکان را در چهارچوبهای فکری غالب قرار ندهند. او معتقد بود الگوهای از پیش تعیینشده خلاقیت و جاهطلبی کودکان را سرکوب میکند و رؤیاهای بزرگ آنان را از بین میبرد.»
ساختار کتاب توتوچان
تتسوکو کورویاناگی کتاب توتوچان را به بخشهای متنوعی تقسیمبندی کرده است. عنوان هر بخش کلیدواژهای است برای اینکه به مخاطب بگوید که قرار است در این بخش، نقش اصلی را چه فرد یا اتفاقی ایفا کند. در ادامه برای آشنایی بیشتر با محتوای کتاب توتوچان، فهرست مطالب آن را مرور خواهیم کرد:
- پیشگفتار؛
- ایستگاه راهآهن؛
- دخترک کنار پنجره؛
- مدرسه جدید؛
- «این مدرسه را دوست دارم!»؛
- آقای مدیر؛
- هنگام ناهار؛
- توتوچان مدرسه را آغاز میکند؛
- کلاس داخل قطار؛
- درسهای مدرسه توموئه؛
- غذای دریایی و غذای زمینی؛
- غذایت را خوب بجو؛
- گردش؛
- آواز مدرسه؛
- «همه را سر جای خود برگردان!»؛
- نام توتوچان؛
- کمدینهای رادیویی؛
- واگن جدید وارد میشود؛
- کارنامه؛
- آغاز تعطیلات تابستانی؛
- بزرگترین ماجرا؛
- آزمایش شجاعت؛
- سالن تمرین موسیقی؛
- سفر به چشمه آب گرم؛
- درس مبانی ضرب آهنگ؛
- تنها چیزی که میخواهم؛
- بدترین لباس؛
- تاکاهاشی؛
- قبل از پریدن نگاه کن!؛
- و بعد …!؛
- فقط داشتیم بازی میکردیم!؛
- روز ورزش؛
- ایسای شاعر؛
- حادثه عجیب؛
- حرفزدن با دست؛
- چهلوهفت جنگاور؛
- ماسوچان؛
- گیسهای بافته؛
- متشکرم؛
- واگن کتابخانه؛
- دُم؛
- سال دوم در مدرسه توموئه؛
- دریاچه قو؛
- مربی کشتوکار؛
- آشپزخانه صحرایی؛
- تو واقعا دختر خوبی هستی؛
- عروس تایی چان؛
- مدرسه قدیمی مخروبه؛
- روبان سر؛
- عیادت زخمیان؛
- آزمایش سلامتی؛
- دانشآموز انگلیسی زبان؛
- نمایش آماتورها؛
- گچ؛
- مرگ یاسواکی چان؛
- جاسوس؛
- ویولن پدر؛
- پیمان؛
- راکی ناپدید میشود؛
- مهمانی چای؛
- بدرود، بدرود.
آیا این کتاب برای شماست؟
کتاب توتوچان را میتوان به عموم افراد اهل کتاب معرفی کرد اما بهطور ویژه، خواندن آن را به کسانی پیشنهاد میکنیم که بهتازگی خواندن کتابهای خودشناسی و فلسفی را تمام کردهاند. توتوچان میتواند انتخاب مناسبی برای ذهن، پس از مطالعه کتابهای سنگین باشد.
ازطرفی اگر به فرهنگ ژاپنی علاقهمند هستید، حتما این کتاب برای شما جذاب خواهد بود.
شما میتوانید این کتاب را به دوستان و عزیزانتان که نقش والدین را دارند و یا بهنحوی با امر آموزش در ارتباط هستند، مانند معلمان و اساتید، هدیه کنید تا ارزش مفاهیم آموزش بهتر را با خواندن کتابی ساده و شیرین تجربه کنند.
بخشهایی از کتاب توتوچان
اینکه مرا از نخستین دبستانی که میرفتم اخراج کردهاند، حقیقت دارد. درباره آن مدرسه چیز زیادی به خاطر ندارم؛ ولی مادرم چیزهایی درباره نوازندگان خیابانی و میزهای تحریر آن مدرسه برایم تعریف کرده است. مشکل میتوانم باور کنم که مرا از آن مدرسه اخراج کردهاند. آیا من آن قدر شرور بودهام که مستوجب اخراج باشم؟ بههرحال، پنج سال پیش، در برنامه نمایش تلویزیونیای شرکت کردم که باعث آشناییام با کسی شد که مرا از آن دوران میشناخت. معلوم شد او معلم کلاسی بوده که جنب کلاس ما قرار داشته است. از آنچه به من گفت مبهوت شدم. (ص۱۸)
***
بسیاری از مردم او را فردی میدانند که مبانی ضرب آهنگ را به جامعه ژاپن شناساند و او را بهخاطر فعالیتش در دانشکده موسیقی کنیتاچی، در سالهای پس از جنگ، به یاد دارند. از بین ما دانش آموختگانش، فقط تعداد کمی ماندهاند که شیوههای آموزشی او را مستقیم تجربه کردهاند؛ و این دردناک است که او قبل از ساخت مدرسه دیگری مانند توموئه بدرود حیات گفت. حتی پیش از آن که مدرسه توموئه طعمه حریق شود، کوبایاشی در اندیشه مدرسه بهتری بود. او با عزمی راسخ بیتوجه به هیاهو و اغتشاش دور و برش میپرسید:«در آینده باید چه جور مدرسه ای بسازیم؟» (ص۲۲)
***
خانم چیهیرو ایواساکی، شخص بااستعدادی در زمینه تهیه طرح از کودکان بود و شک دارم در سراسر جهان، کسی بتواند مانند او کودکان را اینقدر دوستداشتنی و زنده به تصویر بکشد. او میتوانست کودکان را در بیشمار حالت نقاشی کند؛ و آنقدر دقیق بود که میشد در طرحهایش تفاوت کودکی ششماهه را از کودک نهماهه تشخيص داد. از اینکه توانستهام از طرحهای او در کتابم استفاده کنم، بینهایت راضی و شادمانم. از سویی، همخوانی بسیار زیاد این طرحها با توصیفهای من امری غریب است. ابواساکی، در سال ۱۹۷۴ درگذشت؛ اما مردم همواره از من میپرسند که آیا کتاب خود را در زمان حیات او نوشتهام یا نه؛ این امر، نشانگر زنده و با روحبودن طرحها و همچنین، تنوع شگفتانگیز شیوه او در تصویرگری کودکان است. (ص۳۵)
***
بسیاری از کودکان نوشتهاند با خواندن اینکه مدرسه توموئه در اثنای جنگ آتش گرفته و سوخته، فهمیدهاند جنگ چیز بدی است. به همین یک دلیل هم که باشد، این کتاب ارزش نوشتن را داشته است. بههرحال هنگامی که این کتاب را مینوشتم، همه هدفم این بود که چقدر خوب است افرادی مانند معلمان مدارس و مادران جوان، آقای کوبایاشی را بشناسند و به خودشان بگویند: «پس معلوم میشود آدم از خودگذشتهای که بچهها را واقعا دوست بدارد، به آنها معتقد باشد و باورشان کند وجود داشته است.» بااینحال، از آن واهمه داشتم که معلمان افکار او را با این اندیشه که در جامعه مبتنی بر رقابت امروز خیلی ایدهئالیستی است، دریافت نکرده و نپذیرند. (ص۴۵)