وقتی مشغول فکرکردن هستیم چه اتفاقی در بدن می‌افتد؟

0

آیا تاکنون از خودتان پرسیده‌اید که در زمان فکرکردن چه اتفاقی در بدن و مغز می‌افتد؟ پاسخ‌دادن به این سؤال از آنچه فکر می‌کنید سخت‌تر است و چندین دهه است که ذهن دانشمندان را درگیر کرده و محققان مختلفی در جست‌وجوی پاسخ آن هستند. صحبت‌کردن درباره این موضوع دشوار است، ولی می‌توانیم با کنار هم قراردادن آنچه درباره فکر و فرایند فکرکردن می‌دانیم، سعی کنیم تصویری یکپارچه و شفاف برای درک موضوع بسازیم. پس با ما در این مقاله همراه باشید.

فکر چیست؟

اولین مشکلِ توصیف آنچه در زمان فکرکردن در بدن اتفاق می‌افتد این است که یک تعریف مشترک و مشخص برای «فکر» وجود ندارند. در ساده‌ترین حالت، ممکن است بگویید فکر همان چیزی است که به خودمان می‌گوییم. شاید امروز صبح که در رختخواب بودید، به خودتان گفته باشید «دوست ندارم بلند بشوم» که این یک فکر به حساب می‌آید. حالا بیایید این فکر را تجزیه‌وتحلیل کنیم و سعی کنیم بفهمیم که دقیقا چیست.

رونیکس

آیا فکر «دوست ندارم از رختخواب بلند بشوم» خود‌به‌خود در ذهن شما ظاهر شده یا تحریک چیزی باعث به‌وجودآمدن آن شده است؟ آیا این فکر حاصل فرایندی فیزیکی در مغز شماست یا تجلی چیزی عمیق‌تر مانند روح انسانی است؟ همان طور که می‌بینید، سؤالات زیادی وجود دارند و بسته به اینکه از چه کسی بپرسیدشان، پاسخ متفاوتی خواهید گرفت.

فکر پدیده‌ای فیزیکی است یا غیرفیزیکی؟

در حالی که دانشمندان با استفاده از نظریه تقلیلگرایی پیش‌بینی می‌کنند که افکار ما فیزیکی هستند و می‌توان آنها را با تغییرات شیمیایی انجام‌شده در مغز توضیح داد، فیلسوفان و نظریه‌پردازان ممکن است نظریه دوگانه‌گرایانه‌تری داشته باشند و استدلال کنند که ذهن از بدن جداست و درنتیجه افکار بخشی فیزیکی از مغز نیستند. در کنار همه اینها، اگر بخواهیم بررسی کنیم که در زمان فکرکردن در بدن و مغز چه اتفاقی می‌افتد، باید بپذیریم که افکار ما بر بدن ما اثر می‌گذارند. به دلایل متعددی می‌دانیم که این مسئله درست است. برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  • استرس (یا افکار منفی) ممکن است باعث تشدید بیماری جسمی شوند.
  • احساس ترس ممکن است باعث افزایش برخی مواد شیمیایی در بدن شود و درنتیجه دچار حالت مبارزه یا فرار شویم.
  • افکار ممکن است واکنش‌های زنجیره‌ای ایجاد کنند که ما را قادر می‌سازند ماهیچه‌هایمان را منقبض کنیم.

از آنجا که می‌دانیم ممکن است افکار بر مغز و بدن ما اثر بگذارند، بیایید نگاهی بیندازیم به اینکه دقیقا چگونه این کار را انجام می‌دهند و در مغز ما چه می‌گذرد.

آیا فکرکردن تصادفی اتفاق می‌افتد؟

دانشمندان استدلال می‌کنند فکری که به ذهنتان خطور می‌کند خودبه‌خودی و تصادفی نیست و در واقع واکنشی به محیط اطرافتان است. مثلا فکرِ «دوست ندارم از رختخواب بلند بشوم» را در نظر بگیرید؛ احتمالا ساعت زنگ‌دار، نگاه‌کردن به گوشی تلفن برای دیدن ساعت یا شنیدن صدایی مثل صدای عبور اتوبوس گذر زمان را به شما یادآوری کرده است. گاهی هم ممکن است خاطرات محرک افکار باشند.

آشنایی با تعدادی از اصطلاحات علم اعصاب

برای اینکه بفهمید تفکر چگونه در مغز اتفاق می‌افتد، باید با چند اصطلاح مهم آشنا باشید.

  • پتانسیل عمل: به انفجار ناگهانی ولتاژ ناشی از تغییرات شیمیایی در بدن می‌گویند. نورون‌ها این‌گونه به هم سیگنال می‌دهند.
  • نورون: سلول عصبی که وظیفه آن ارسال سیگنال در مغز است.
  • انتقال‌دهنده عصبی: پیام‌رسان‌های شیمیایی منتشرشده توسط نورون‌ها که به آنها کمک می‌کند با سلول‌های دیگر ارتباط برقرار کنند. دوپامین، اپی‌نفرین و نوراپی‌نفرین چند نمونه از انتقال‌دهنده‌های عصبی هستند.
  • قشر جلویی مغز: بخشی از مغز که در برنامه‌ریزی، شخصیت، تصمیم‌گیری و رفتار اجتماعی ما نقش دارد.
  • هیپوکامپ: بخشی از مغز که در انواع عملکردهای حافظه نقش بسیار مهمی دارد.
  • سیناپس: ساختاری که نورون (سلول عصبی) با آن سیگنال شیمیایی یا الکتریکی را به سلول هدف ارسال می‌کند.

مغز چگونه فکر می‌کند؟

زنی در حال فکر کردن

مغز عملکردی پیچیده دارد و بخش‌های زیادی از آن هم‌زمان با هم تعامل می‌کنند. بنابراین وقتی صبح فکری به ذهنتان خطور می‌کند، به‌احتمال زیاد اجزای مختلف مغز شما (هیپوکامپوس، نورون‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی) همگی در یک زمان درگیرند. اگر نتیجه فکر «نمی‌خواهم از رختخواب بلند بشوم» این است که پتو را روی سرتان بکشید، چطور به‌دستور مغزتان این کار را انجام داده‌اید؟ اگر تصمیم بگیرید که باید بلند شوید و از رختخواب بیرون بروید، چه؟ چه تفاوتی بین فعالیت مغزتان در این دو حالت وجود دارد؟

می‌دانیم که وقتی مغز در حال تصمیم‌گیری است، شبکه‌های عصبی مختلف با یکدیگر در رقابت‌اند و درنهایت یکی از این شبکه‌ها فعال می‌شود و رفتار مدنظر را ایجاد می‌کند. رفتار و عملکرد توسط سلول‌های عصبی نخاع به‌‌نام «نورون‌های حرکتی» انجام می‌شود. این سلول‌ها با ارسال یک پالس از طریق آکسون (رشته‌ای بلند و باریک از سلول‌های عصبی که پیام‌ها را به بیرون منتقل می‌کند) به‌سمت عضله مدنظر برای انجام کار، باعث انجام عمل می‌شوند، عملی مثل برداشتن پتو را روی سر و خارج‌شدن از رختخواب.

رابطه افکار و احساسات

بدون شک افکار شما ارتباطی متقابل با احساسات شما دارند. تاکنون چند بار پس از فکری ترسناک افزایش آدرنالین را احساس کرده‌اید؟ آیا تابه‌حال به مصاحبه شغلی یا اولین قرار ملاقات رفته‌اید؟ هر زمان که فکری به ذهنتان می‌رسد، هم‌زمان واکنشی شیمیایی در ذهن و بدن شما رخ می‌دهد و گاهی نیز واکنش‌های شیمیایی بدن به‌سبب یک محرک خارجی ایجاد و باعث می‌شوند فکری خاص به ذهن شما خطور کند. پس به‌راستی ارتباطی متقابل میان احساسات و افکار شما وجود دارد.

تنظیم افکار

می‌دانیم که افکار می‌توانند بر انتقال‌دهنده‌های عصبی مغز اثر بگذارند. مثلا خوش‌بینی با سیستم ایمنی قوی‌تر مرتبط است در مقابل، افسردگی و افکار منفی ممکن است باعث ضعف سیستم ایمنی شوند. درنتیجه اگر برداشتن پتو از روی سرتان باعث ایجاد افکار دیگری مانند «خسته‌ام»، «نمی‌توانم بلند شوم» یا «زندگی سخت است» شود، ممکن است مغز شما سیگنال‌هایی به سایر قسمت‌های بدنتان بفرستد. از طرف دیگر اگر بلند شوید و فکر کنید «خیلی سخت نیست»، «الان وقت بلندشدنه» یا «امروز قراره یه روز عالی باشه»، مسیر و سیگنال‌هایی که مغزتان برای ارسال پیام استفاده خواهد کرد کاملا متفاوت خواهد بود.

در ادامه، ۲ نکته مهم برای تنظیم افکار را مطرح کرده‌ایم.

۱. تغییردادن افکار احساسات شما را نیز تغییر ‌می‌دهد

دانستن این نکته بسیار مهم است، چراکه نشان‌دهنده تأثیر فکر بر احساسات است. پس اگر احساس بدی دارید، می‌توانید با تغییر طرز فکرتان آن حس را تغییر دهید. فرض کنید افکار موجوداتی فیزیکی در مغز شما و در ارتباط با بدن شما هستند و نه نیروهایی بیرونی که با بدن شما ارتباط ندارند. اگر این دیدگاه علمی را بپذیرید که افکار شما پدیده‌ای فیزیکی در مغز شما هستند و تغییر افکار بر بدن شما اثر می‌گذارد، سلاحی قدرتمند به دست آورده‌اید.

۲. تغییر افکار با شناسایی محرک‌ها شروع می‌شود

اگر افکار ما فقط واکنش به محرک‌ها هستند، چگونه می‌توانیم اختیار را در دست بگیریم و آنها را تغییر دهیم؟ افکار شما در خلاء به وجود نمی‌آیند. مثلا شما در حال خواندن این مقاله هستید و ایده‌های جدیدی از آن می‌گیرید که می‌توانید از آنها برای تغییر افکار خود استفاده کنید. اگر برای تغییردادن روش فکرکردن خود تلاش و مغزتان را با اطلاعات مختلفی تغذیه می‌کنید که برای برنامه‌ریزی مجدد مغزتان لازم دارید، یعنی شما تصمیم به تغییر افکار و روش تفکر خود گرفته‌اید. برای موفقیت در این کار باید به محرک‌های افکار خود و الگوهای فکری خود در پاسخ به آن محرک‌ها آگاه باشید. پس دفعه بعد که در رختخواب دراز کشیده‌اید و فکر می‌کنید «نمی‌خواهم بلند بشوم» از خود بپرسید که چه چیزی باعث این فکر شده است.

چگونه با تغییردادن طرز تفکر، بدن خود را تغییر دهیم؟

اگر درباره محرک‌های افکارتان با خودتان صادق باشید، قدرت تغییر احساسات و سلامت خود را خواهید داشت. فکر «نمی‌خواهم از رختخواب بلند بشوم» را در نظر بگیرید؛ ممکن است زنگ ساعت به محرک این فکر در ذهن شما تبدیل شده باشد. شما ارتباطی ذهنی بین صدای زنگ ساعت با فکر «نمی‌خواهم از رختخواب بلند بشوم» در ذهن خود ایجاد کرده‌اید و این مسیر فوری صدای زنگ ساعت را به فکر «نمی‌خواهم از رختخواب بلند بشوم» وصل می‌کند. بنابراین اگر می‌خواهید این واکنش را تغییر دهید، یا باید محرک را تغییر دهید یا ارتباط بین این فکر و محرک را قطع کنید.

تأثیر آسیب و بیماری‌های مغزی بر فرایند فکرکردن

اثبات شده است که آسیب‌دیدن بخش‌های خاصی از مغز ممکن است به توانایی‌های شناختی خاصی آسیب بزند. این نکته بسیار مهم است، چراکه با استفاده از آن می‌توان نتیجه گرفت افکار موجوداتی فیزیکی هستند که هم بر بدن اثر می‌گذارند و هم تحت‌تأثیر آن قرار می‌گیرند. عملکردهای شناختی به عملکرد صحیح همه قسمت‌های مغز وابسته‌اند. هنگامی که این سیستم‌ها مختل می‌شوند، ممکن است تفکر تحت‌تأثیر قرار بگیرد. علاوه بر آسیب‌های شدید مغزی، بیماری‌های ذهنی نیز ممکن است بر فرایند تفکر اثر بگذارند و زمینه‌ساز بیماری‌های مختلف دیگری شوند. مثلا بیماری‌هایی مانند آلزایمر، پارکینسون، ای‌ال‌اس (ALS) و سکته مغزی که آسیب‌های مغزی ناشی از آنها ممکن است بر توانایی‌های زیر اثرگذار باشد:

  • خودآگاهی؛
  • رفتار؛
  • کنترل عواطف و رفتارها؛
  • توجه؛
  • تمرکز؛
  • حافظه؛
  • انگیزه؛
  • تصمیم‌گیری؛
  • حل مسئله.

علاوه بر این، آسیب‌های مغزی ممکن است اثرات فیزیکی پایداری از جمله سردرد، سرگیجه، کاهش شنوایی، کاهش بینایی، مشکلات خواب و خستگی به همراه داشته باشند. تمام این مسائل می‌توانند بر نحوه تفکر فرد اثر بگذارند.

سخن آخر

کاملا واضح است که افکار می‌توانند تأثیر مستقیم بر واکنش‌های مغز و بدن داشته باشند. این حقیقت پایه و اساس بسیاری از روش‌های گفتاردرمانی مانند درمان شناختی‌رفتاری است. آگاهی به این حقیقت شما را قادر می‌سازد که طرز تفکر خود را تغییر دهید و با این کار اثر مثبتی بر مغز و بدن خود بگذارید. با ایجاد مسیرهای عصبی جدید و ایجاد عادات‌های فکری سالم‌تر، این تغییرات طولانی‌مدت می‌شوند.

شما چطور؟ آیا تاکنون از چنین روش‌هایی برای ایجاد تغییر در زندگی خود استفاده کرده‌اید؟ خوشحال می‌شویم اگر تجربه خود را با ما در میان بگذارید.


در ادامه بخوانید: اثر ماندلا؛ خاطرات دروغین چطور شکل می‌گیرند
سلامتی ارزشمندترین دارایی انسان است

۱۰،۰۰۰ تومان

دلیل بسیاری از خیانت‌های زناشویی یا طلاق‌ها این است که نمی‌دانیم با شریک زندگی یا همسر خود چگونه ارتباط برقرار کنیم.
این مجموعه صوتی را گوش دهید و تأثیرش بر زندگی مشترکتان را حس کنید.

۷،۰۰۰ تومان

هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر
منبع verywellmind
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.