چگونه هدف خود را پیدا کنیم
آیا احساس میکنید گم شدهاید یا انگار چیزی در زندگیتان کم است؟ شاید میخواهید در دنیایی که هستید، تفاوت بزرگی ایجاد کنید، اما نمیدانید چطور. بسیاری از ما در همین حال که زندگی را میگذرانیم، حس میکنیم باید ارتباط عمیقتر و راضیکنندهتری با دنیا داشته باشیم اما چون به آن نمیرسیم، احساس ناامیدی و ناتوانی میکنیم.
بزرگترین روزهای زندگی شما، یکی همان روزی است که در آن متولد شدهاید و دیگری آن روزی که بفهمید هدفتان از زندگی چیست. اما اگر ندانید هدفتان چیست و چرا اینجا هستید، ادامهی زندگی میتواند دشوار باشد. مقاله زیر را بخوانید تا ببینید چگونه هدف خود را پیدا کنیم.
من این احساس را به خوبی میشناسم. وقتی به سختی تلاش میکردم تا هدفم را بیابم، غوغای عظیمی در درونم مرا رنج میداد. کاری داشتم که از آن متنفر بودم؛ تراکت پخش کردن در خیابان و خفه شدن در هوای آلوده و یک محیط پر از آدم! اما من همان چیزی را میخواستم که سوپراستارها روی صحنه داشتند؛ شوری فراگیر، عشق به زندگی و یک رابطهی شکستناپذیر و عمیق با کارشان.
من هر روز با خودم در جدال بودم تا هدفم را پیدا کنم، تا اینکه یک قدم به عقب برگشتم و فهمیدم هدفم چیزی نیست که در ذهن و افکارم به دنبالش بگردم، با خودم فکر کردم شاید مشکل این نباشد که من نمیدانم هدفم چیست؛ در واقع مسئله این است که راهِ پیدا کردن هدفم را نمیدانم.
ما نمیتوانیم فقط با «فکر کردن» به خواستهها و شور و اهدافمان برسیم، باید دست به عمل بزنیم. یعنی به سمت چیزهایی که میخواهید قدم بردارید و چیزهایی را که دوست ندارید از مسیر زندگیتان کنار بزنید. اگر شما هم به دنبال هدفتان هستید، دست از جستوجو بردارید و زودتر اقدام کنید. این گامها به شما کمک خواهند کرد تا بتوانید شور و هدفتان را پیدا کنید:
۱. دست به کار شوید
شما نمیتوانید فقط با فکر کردن، شور و هدفتان را پیدا کنید؛ باید دست به کار شوید.
این نکتهی خردمندانه از نایک (Nike) را بهخاطر داشته باشید. هر چه بیشتر اقدام کنیم، تبحر بیشتری نسبت به امور پیدا خواهیم کرد. بنابراین آیا این شیوه، مفیدتر از یک جا نشستن و فکر و خیال کردن نیست؟ آیا نباید فکری را که در سر دارید عملی کنید؟
«اگر آن را دوست نداشتم چه؟»، «اگر از آن پولی بهدست نیاوردم چه؟» این افکار را از سرتان بیرون کنید. شروع کنید و اولین قدم را به سمت اهدافتان بردارید و چیزهای جدید را تجربه کنید. این کار به شما کمک میکند از مسیر یکنواخت زندگیتان که شور و هدفی برای شما ندارد خارج شوید. من سالها درگیر پیدا کردن هدفم بودم. این چرخه تنها باعث شده بود گمراه بودنم بیشتر و عمیقتر شود. همین وضع ادامه داشت تا زمانی که دست به عمل زدم و همه چیز تغییر کرد. نوشتن را شروع کردم و داستانی برای کتاب سوپ جوجه برای روح (Chicken Soup for the Soul) فرستادم. دومین نامهی تائیدی که دریافت کردم، شبیه نامههای قبلی نبود، عشق در قلبم جاری شد و فهمیدم این همان چیزی هست که باید در زندگیم اتفاق میافتاد. باید نوشتن را شروع میکردم تا بفهمم بزرگترین شور و هدفم در زندگی، نوشتن است. این درک و کشف هم در اثر اقدامات پیوسته روی داد. تجربه، پاداشی است که بهدست میآوریم و در پروسهی کشف و آگاهی به شفافیت و روشنی میرسیم و عمل کردن، همان چیزی است که با آن نتیجه میگیریم.
۲. به صدای قلبتان گوش دهید
قلب شما بهترین ابزاری است که برای رسیدن به هدف و شور حقیقیتان در اختیار دارید. از خودتان بپرسید چه چیزی را دوست دارید و شروع کنید به سمت آن قدم بردارید. وقتی انگیزهی درونیتان را پیدا کردید و شادی قلبیتان را یافتید، الهام و انگیزه به قلب و روح شما جاری میشود. وقتی از قلبتان دستور میگیرید، طبیعتا بیشتر لذت میبرید و انگیزهی بیشتری برای اکتشاف دارید. با انجام کاری که به آن عشق میورزید، انگیزهی بیشتری در درونتان خواهید داشت و نسبت به چیزی که بیشترین لذت و رضایت را برایتان دارد آگاهتر خواهید شد.
۳. فقط به دنبال «یک چیز» نباشید
خیلی از ما در تلاش هستیم تا آن «تنها» چیزی را که قرار است انجام دهیم، پیدا کنیم؛ اما همین سعی و تلاش ما برای پیدا کردن آن یک چیز خاص، باعث میشود احساس کنیم چیزی را گم کردهایم. این تصور که «تنها یک کار خاص وجود دارد که باید انجامش دهیم»، ما را از تحقق آرزوها و علاقهمندیهایمان باز میدارد. مثلا من هفت عنوان کاری مختلف دارم؛ مشاور خانواده، سفرنامهنویس، نویسنده، سخنران، معلم، رایزن و طراح. هر کاری که انجام میدهم به من لذت و رضایت میدهد، اما هیچکدام از اینها هدف من نیستند، بلکه شور و هیجان من هستند. پس با شور و احساستان ارتباط برقرار کنید! وقتی زندگیتان با شور و شوق همراه باشد، آن وقت زندگیتان بر اساس اهدافتان پیش خواهد رفت.
این تصور را کنار بگذارید که تنها یک هدف برای شما وجود دارد و این باور را جایگزین کنید که هدف ما در زندگی این است که کیفیت زندگیمان را بالا ببریم و به آن عشق بورزیم. یعنی شجاعت داشته باشیم و چیزهای جدید را تجربه کنیم؛ در برابر ناشناختهها مقاومت نکنیم و در چیزهایی که برایمان روی میدهد و موقعیتی که در آن قرار داریم، کاملا خودمان را درگیر کنیم. برای داشتن یک زندگی هدفمند، شور و احساستان را دنبال کنید. وقتی زندگیمان طبق شور و هیجانمان باشد، طبق هدفمان زندگی خواهیم کرد و این همان هدف اصلی از زندگی است.
زمانی که از شور و هیجانتان پیروی میکنید، احساس گمگشتگی دیگر وجود نخواهد داشت. نیاز به جستوجو برای هدف، از کمبود شور و هیجان ناشی میشود. اگر ارتباط خوبی با زندگی برقرار نکنید، شور و هدفی نخواهید داشت. برای پُر کردن این خلأ، فقط کافی است کمی شور و احساس به زندگیتان اضافه کنید. برای خلاصه کردن این نکته، این تساوی ساده را به خاطر بسپارید: شور + عملکرد روزمره = زندگی هدفمند
این را به خاطر داشته باشید که هدف واقعی زندگی هر کسی این است که در رضایت کامل زندگی کند. سعی کنید برای این سفر پرماجرا آماده باشید و با میل و رغبت از آن استقبال کنید. به زودی پُر از شور خواهید شد و آنقدر احساس هدفمندی و رضایت خواهید کرد که تعجب میکنید قبلا چطور بدون آن زندگی میکردید. از سفری که به سمت زندگی شگفتانگیزتان خواهید داشت لذت ببرید.
شانون کیزر (Shannon Kaiser)، نویسندهی سه کتاب در مورد شادی است که هر سه جزو پُرفروشترین کتابها بودهاند. او یک مشاور خانواده بینالمللی و سخنران انگیزشی است که سالها پیش حرفهاش را رها کرد تا از قلبش پیروی کند و یک نویسنده شد. او به دهها هزار نفر کمک کرده است تا زندگی شخصی یا حرفهایشان را تغییر دهند. او در تمام دنیا سخنرانی میکند و به مراجعهکنندههایش کمک میکند تا هدف زندگیشان را پیدا کنند، از تکرارهای بینتیجه خلاص شوند و کسبوکار رویاییشان را راه بیندازند. هر کاری که شانون انجام میدهد برای این است که به مردم کمک کند تا با خود واقعیشان ارتباط برقرار کنند و از تمام تواناییهایشان استفاده کنند.
اگر این مقاله را به دقت خوانده باشید، حتما دیگر میتوانید به این سوال که چگونه هدف خود را پیدا کنیم، به درستی پاسخ دهید.
برگرفته از: huffingtonpost
سلام من که همیشه تو همه جا تو فکر میرم که چی باید کنم چی باید نکنم ولی هدفم رو که میخام گم شده از پیشم چی به عقب زندگی نگاه میکنم نیست نه به آینده زندگی شاید هر انسان که بخات به هنر خود احترام و ارزش قایل میشه ولی من نه به هنرم نه هدفم حاکمم که ارزش قایل بشم
با احترام
جالب گفتین،ادم میتونه چند هدف داشته باشه.
و شور و هیجان در زندگی،خودش هدف است.وقتی دست بکار میشویم ایده ها بهمون گفته میشه.
مشکل اینجاست که ما دنبال علایقمون نمیرین ما دنبال اینیم که تو چکاری پول بیشتری هست.
احساس میکنم هیجان زندگیم کم شده،باید چکار کنیم؟باید یک تجربه جدید داشته باشم،یک ورزش جدید یک غذای جدید،یک دوست موفق جدید،یک سایت خوب ،یک مهارت جدید یاد بگیرم.
فوق العاده بود
ممنونم