۹ دلیلی که میگوید شما به تغییر نگرش نیاز دارید
در زندگی هر کدام از ما لحظههای سختی پیش میآیند که برای مبارزه با آنها باید خیلی قوی باشیم. در این مبارزه نه حرفها و قضاوتهای دیگران و نه مرور خاطرات گذشته هیچ کمکی به ما نمیکند و تنها طرز تفکر و اعتقاداتمان است که میتواند به دادمان برسد. دید هرکس نسبت به زندگی از احساسات درونیاش سرچشمه میگیرد. اگر این باورها منفی باشند خوشبختی و شادی را نابود میکنند. در این متن ۹ رفتار را که نشان میدهند طرز فکرتان غلط است و هرچه زودتر باید به فکر تغییر نگرشتان باشید با هم مرور میکنیم.
۱. دیدتان نسبت به همهچیز منفی است
سعی کنید از دل هر لحظهی زندگیتان شادی را بیرون بکشید. در اینصورت یاد میگیرید که فقط روی نکات مثبت تمرکز کنید. نباید فقط به افکار منفی توجه کنید و اجازه بدهید زندگیتان را خراب کنند؛ چه این افکار منفی به خودتان مربوط باشند و چه به دیگران. البته نمیتوانید سرتان را مثل کبک زیر برف فرو کنید و به همهچیز بیاعتنا باشید، اما تفکر منفی دیدتان را کور میکند و مانع لذت بردن از زندگی میشود.
نگرش منفی به هیچوجه زندگیتان را بهتر نمیکند. هرچند در وجود هر آدمی منفیبافی، اضطراب و ترس وجود دارد و گاهی هم به کارمان میآید، اما اگر بهطور ریشهای به آن فکر کنیم متوجه میشویم که منفیبافی و بدبینی هیچوقت حال کسی را بهتر نکرده است و قرار نیست به ما هم کمکی بکند. واقعیت زندگی مثبت است. اگر همیشه به همهچیز با دید منفی نگاه میکنید، شاید وقت آن رسیده است که به تغییر نگرشتان فکر کنید.
۲. به طرز عجیبی در برابر حقیقت مقاومت میکنید
به صداهای درونتان با دقت گوش کنید. بعضیها همیشه در حال غر زدن هستند، آگاهانه یا ناخودآگاه همیشه از همهچیز شکایت میکنند؛ وضعیت زندگی، رفتار و حرفهای دیگران، گذشته و خلاصه زمین و زمان و هوا و هرچیزی که به ذهنشان برسد. شکایت یعنی نپذیرفتن واقعیت. شکایت و غر زدن فقط بهطرز وحشتناکی شما را مضطرب و منفیباف میکند.
کسی که شکایت میکند یعنی خود را فریبخورده میداند. وقتی چیزی بر وفق مرادتان نیست، اگر یک حرکت مثبت انجام بدهید، انرژی میگیرید و حالتان بهتر میشود. بنابراین اگر چیزی واقعا شما را اذیت میکند، یا آن را بپذیرید یا موقعیتتان را با اقدام مثبتی تغییر بدهید یا کاملا آن را فراموش کنید و اصلا به آن فکر نکنید.
همیشه به خودتان یادآوری کنید که اگر نمیتوانید چیزی را عوض کنید باید به فکر تغییر نگرشتان نسبت به آن باشید. اگر هر کاری از دستتان برمیآمده انجام دادهاید و باز هم نشده، بپذیرید که شادی میتواند در آنچه هست باشد و نباید ذهنتان را با اضطراب و آرزوی آنچه نیست مسموم کنید. آنچه اتفاق افتاده، چه بخواهید و چه نخواهید اتفاق افتاده و بقیهاش به شما برمیگردد که چطور با قضیه کنار بیایید.
۳. همیشه دیگران را مقصر میدانید
بیخیالی به ما احساس آزادی میدهد و آزادیِ احساس تنها شرط شادی است. اگر قلبتان پر از خشم، دلخوری و حسادت باشد نمیتوانید آزاد باشید. یادتان باشد شما نمیتوانید دیگران را عوض کنید، با این کار فقط خودتان را آزار میدهید و دیگر آن آدم خوشقلب سابق نخواهید بود.
شمشیرتان را غلاف کنید و دیگر حتی در ذهنتان هم کسی را مقصر نکنید. آدم قوی کسی است که در هنگام عصبانیت خود را کنترل میکند نه کسی که با همه سر ستیز دارد و خیلی زود عصبانی میشود. این تغییر نگرش به شما کمک میکند احساس شادی را خیلی بیشتر از قبل تجربه کنید.
۴. همیشه نگران هستید
نگرانی هیچ کمکی به شما نمیکند و فقط شادیتان را از بین میبرد. انگار دارید از تمام قوهی تخیلتان استفاده میکنید تا چیزهایی را که دوست ندارید خلق کنید. اگر چیزی در زندگیتان بههم ریخت لازم نیست بنشینید و یکسره خودتان را در موقعیتهای افتضاحی که ممکن است در آینده رخ بدهد تصور کنید.
به یاد داشته باشید که مسئله چیزی که میبینید نیست، بلکه نحوهی نگرش شماست. برای توصیف وضعیتتان همیشه دو راه وجود دارد. طرز فکر شما مثل یک تکه آجر است که میتوانید از آن برای ساختن پله استفاده کنید (تا به موفقیت برسید) یا اینکه با آن سدی بسازید و تمام امید و خوشحالیتان را از بین ببرید. در واقع شما میتوانید با تغییر نگرش خود مسئلهی مهمی را که با آن روبهرو هستید بازتعریف کنید.
حرف آخر اینکه لازم نیست همهی مشکلات یکشبه حل بشوند و همهچیز عالی و بینقص باشد. نگران نباشید، خوب تمرکز کنید و عاقلانه عمل کنید. ذهن شما به اندازهی کرهی زمین (شاید هم بیشتر از آن) جا دارد و میتوانید هرچیزی را در آن تصور کنید. هرچیزی را که مرتبا در ذهنتان مرور کنید، زندگیتان هم به همان سمت میرود.
۵. انتظاراتتان شما را نگران میکند
انتظارات بیجا را کنار بگذارید. برای یک لحظه هم که شده این تغییر نگرش را بپذیرید و شکرگزار آنچه دارید باشید. مهم نیست که نیمی از لیوانتان خالی است، مهم این است که شما یک لیوان دارید و چیزی در آن است. مثبتاندیش باشید؛ سپاسگزاری همهی زندگیتان را تغییر میدهد. میزان شادی و موفقیت شما دقیقا متناسب با نحوهی نگرش و اندازهی تفکرتان است.
هیچوقت هیچچیز دقیقا همانطور که شما میخواهید پیش نمیرود. آرزوی بهترینها را داشته باشید اما انتظاراتتان را در پایینترین سطح نگه دارید. با واقعیت کنار بیایید و با آن نجنگید. انتظاراتتان نباید مانع دیدن تمام اتفاقهای خوب اطرافتان شود. حتی اگر شکست خوردهاید، احساس و تجربهی جدیدی بهدست آوردهاید که ارزشمند است.
۶. دوست دارید زندگیتان بیغموغصه باشد
گرچه غم احساس ناخوشایندی برای ما انسانهاست اما خیلی مهم است. غم، ذهن و بدن را قوی میکند. اگر همیشه در مرزهای خوشبختیتان گیر کنید و فقط اتفاقهای خوب نصیبتان شود هیچوقت شجاع، قوی و موفق نمیشوید. در واقع هر کسی به تجربهی یک زندگی واقعی نیاز دارد و هیچچیز واقعی نمیشود مگر اینکه برای اولین بار آن را تجربه کنید.
زندگی مثل بازی شطرنج است. برای برنده شدن باید حرکت کنید حتی اگر حرکت بعدی خیلی سخت باشد و آمادگیاش را نداشته باشید. یادگیری یک حرکت درست با بصیرت و دانش بهدست میآید و گاهی هم زندگی درسهای تلخی به آدم میدهد.
۷. هیچوقت از آنچه دارید راضی نیستید
وقتی چیزهای زیادی دارید و به حقتان قانع نیستید ناامیدتر از زمانی هستید که چیزی ندارید اما به دلخوشیهای کم هم راضی میشوید. به عبارت دیگر بهعنوان یک انسان وقتی کمبودهای زیادی داشته باشیم کمتر احساس نارضایتی میکنیم نسبت به زمانی که چیزهای زیادی داریم و خواستههایمان به مرور زمان بیشتر میشوند. پس همیشه باید قانع و سپاسگزار باشیم. با تغییر نگرش نسبت به خواستههایمان و قناعت میتوانیم احساس رضایت را بیشتر از قبل تجربه کنیم.
خیلی از مردم به خاطر چیزهایی که در زندگی سهمشان نشده خود را عذاب میدهند، در حالیکه حتی یک لحظه به این فکر نمیکنند که واقعا چه میخواهند. از خودتان بپرسید: «اگر فلان اتفاق میافتاد آیا واقعا زندگی من بهتر میشد؟ یا من فقط از آنچه دارم ناراضی هستم؟»
شادی در واقع همان حس سپاسگزاری است. در واقع انتخاب با خودمان است. ما میتوانیم از هر لحظه به بهترین شکل استفاده کنیم یا اینکه با حسرت خوردن و نارضایتی زندگی خود را خراب کنیم. میتوانیم خودمان را به یک فرد قوی و شاد یا شکستخورده تبدیل کنیم.
۸. مدت زیادی است که چیز جدیدی یاد نگرفتهاید
بهترین راهی که میتوانید خودتان را از افسردگی یا رکود نجات بدهید این است که چیز جدیدی یاد بگیرید. این تنها کاری است که تقریبا هیچوقت شکست نمیخورد؛ میتوانید خیلی آرام و ساده رشد کنید و شاهد پیشرفت خود باشید.
هر آدمی به مرور زمان پیر و شکسته میشود. بعضی وقتها ممکن است کل شب را به گذشته یا به اولین عشق زندگیتان فکر کنید، ممکن است گاهی حالتان از رفتار اطرافیانتان بههم بخورد و به خاطر بدیهای آدمهای دور و بَرتان احساساتتان صدمه دیده باشد. اما همیشه فقط یک چیز میتواند حالتان را خوب کند. درس بگیرید. یاد بگیرید که چرا زندگیتان گاهی اوقات ساز ناکوک میزند، چه چیز وضعیت زندگیتان را بدتر میکند و چه چیزی به آن هیجان میدهد. این تنها کاری است که ذهنتان هیچ وقت از انجام دادنش خسته نمیشود، نمیترسد، شکنجه نمیشود و هیچوقت تأسف نمیخورد.
یادگیری درمان هر بیماریای است. به چیزهای زیادی که برای یاد گرفتن وجود دارد نگاه کنید و از همین الان شروع کنید.
۹. گذشته را رها نمیکنید
نوستالژی گاهی یک اتفاق خوب و ضروری است. راهی است برای اینکه از تجربههای زندگی درس بگیریم و بابت هرچیزی که بهدست آوردهایم یا حتی از دست دادهایم سپاسگزار باشیم. اما اگر این نوستالژی آرزوها و اهدافتان را به سمتی هدایت کند که به زمان افسانهای قدیم برگردید، مخصوصا اگر فکر کنید که در حال حاضر زندگی خوبی ندارید، نوستالژی به یک حالت ذهنی بد تبدیل میشود که فقط برایتان ترس و نارضایتی بهدنبال دارد.
اجازه ندهید گذشته، زندگی الانتان را خراب کند. گذشتهتان نه شما را مجبور میکند، نه مانعتان میشود و نه شکستتان میدهد، فقط شما را قوی میکند تا به آدمی که امروز هستید تبدیل شوید.
و حرف آخر اینکه یک نگرش خوب به شما کمک میکند تا از منابع موجود، زمان، تلاش و انرژیتان به بهترین شکل استفاده کنید و از آنها برای خلق تغییرات مثبت بهره ببرید. تغییر نگرش به این معنی نیست که باید هر کاری را امتحان کنید یا در هر کاری موفق باشید، بلکه باید از هرچیزی که دارید استفاده کنید و از زندگیتان نهایت لذت را ببرید.
طرز تفکر شما شالوده و سنگ بنای همهی اتفاقاتی است که در زندگیتان رخ میدهد. باورها، رفتار، احساسات و عواطفتان هستند که نگرش شما را میسازند. طرز فکرتان میتواند در راه رسیدن به خوشبختی به شما کمک کند یا آزارتان بدهد. به محض اینکه نگرشتان تغییر کند، همهچیز تغییر میکند و بهتر میشود.
در حالیکه تلاش میکنید نگرشتان را تغییر بدهید، این تغییرات مثبت نیز در اثر رسیدن به تعادل بهدست میآیند:
- احساس ایمان، اطمینان و اراده؛
- پیشروی، تمرکز و تعهد به هدفهای معنیدار؛
- بصیرت نسبت به فرصتها و موانع زندگی فعلیتان؛
- احساس رضایت و شادی نسبت به پیشرفت روزانه.
برگرفته از: marcandangel
مقاله خیلی خوبی بود. ترجمه هم عالی بود. ممنونم
خواهشا چیزهایی رو بگید که تو یه جامعه نسبتا ایده آل و با مردمان نسبتا ایده آل کاربرد داشته باشه.
وقتی که صبح بیدار می شید و میبینید قدرت خریدتون نصف شده چطور می شه حداقل به موارد نخستین مطلبتون عمل کرد؟
وقتی زندگیت دست خودت نیست ، وقتی اهداف زندگیت با جابه جا شدن قیمت ارز فنا می شه.
وقتی برای باز کردن یک واحد صنعتی و کارگاهی و درآمدزایی از این گارگاه بخاطر گرون شدن آهن و میلگرد کل آرزوهات و تلاشت به باد میره چطور می تونم به این موارد عمل کنم؟
خواهشا به من کمک کنین که چطور می تونم باز مثبت اندیش باشم و برای آینده نامعلوم تلاش کنم.
باسلام و خسته نباشید از اینکه وقت گذاشتید و این مقاله را نوشتید، سپاسگزارم.
به نظرم اگر هر فردی راه شاد زیستن و درست زندگی کردن را بیاموزد اتفاقات و انرژی مثبت به سمتش خواهد آمد.
گاهی برای یاد گرفتن نکات ارزشمند باید وقت گذاشت.
ممنون از نظرتون دوست عزیز و اینکه با ما همراه هستید.
بله دقیقا.