چطور از رابطه عاطفی ناسالم دست بکشیم؟
۱۵ توصیهای که هنگام جدایی باید به آن توجه کنید
آیا میدانستید که عاشقی و اعتیاد به مادهای مخدر تأثیری یکسان در مغز شما دارند؟ دست کشیدن از یک رابطه، حتی اگر بدترین رابطه دنیا هم باشد، کار بسیار دشواری است . در حال بدی که بعد از آن به شما دست میدهد، فاکتورهای زیستی هم نقش مهمی ایفا میکنند. بررسیها نشان دادهاند عشق و عاشقی همان بخشهایی را در مغز فعال می کند که در اعتیاد به ماده مخدری قوی مانند کوکائین فعال میشوند. اسکن مغز فردی عاشق و فردی که به کوکائین معتاد بود، نشان داده است که در هر دو نفر فعالیت مرکز لذت بیشتر میشود و بیشتر تمرکز فعالیتها بر مراکز کارکرد دوپامین است. دوپامین یک پیامرسان عصبی است که تأثیر مثبتی روی کنترل مراکز پاداش و لذت مغز دارد. همچنین فعالیت لوب پیشانی که مرکز شناختی مغز است هم کاهش مییابد. از این موضوع میفهمیم که عاشق شدن در عین دلپذیر بودن بر قدرت قضاوت ما تأثیر میگذارد.
به همین خاطر است که برخی عاشقشدن را با اعتیاد مقایسه میکنند. در عشق هم مانند اعتیاد ممکن است پیامدهای بدی از جمله مورد سوءاستفاده قرارگرفتن و ابتلا به ناراحتیهای روانی گریبانگیر شخص شود. با این حال اگر باز بفهمید که درگیر رابطه ناسالمی شدهاید که جز ضرر برایتان هیچ باری ندارد، باز هم خیلی سخت است که از جاذبه عشق و عاشقی و حس خوبی که به شما می دهد دست بکشید. اگر فکر میکنید درگیر چنین رابطهای شدهاید، پس پانزده نکته زیر را با دقت بخوانید و به آنها عمل کنید تا بتوانید از رابطه عاطفی ناسالم بیرون بیایید.
۱. مشکل را شناسایی کنید
اولین گام برای قطع رابطه این است که بدانید و بفهمید که در رابطهای معیوب قرار گرفتهاید. آگاهی خود را با مطالعه کردن بالا ببرید یا اینکه از یک درمانگر یا مشاور، راهنمایی بگیرید تا بدانید چه وقت باید یک رابطه را ناسالم دانست. رابطهتان را با نگاهی سختگیرانه، عمیق و بدون غرضورزی بررسی کنید؛ در این مرحله لطفا با خودتان صادق باشید.
از خودتان بپرسید:
- آیا این رابطه باعث پیشرفت من میشود یا پسرفت؟
- آیا بر جنبههای دیگر زندگیام تأثیر منفی میگذارد؟
- آیا بهخاطر طرف مقابل عزتنفس من خدشهدار میشود؟
در صورتی که جوابتان حتی به یکی از پرسشها مثبت است، پس بهتر است به قطعکردن رابطهتان بیندیشید و یا با متخصص مشورت کنید.
۲. احساسات و ناراحتیتان را سرکوب نکنید
قطع رابطه با شخصی که دوستش دارید راحت نیست و نخواهد بود. پایان دادن به رابطهای که شما را روزبهروز به قهقرا میبرد هم حتی بهسادگی میسر نیست. ناراحتی و اندوهی را که پس از آن به سراغتان میآید بپذیرید و بهجای اینکه آن را سرکوب کنید، پذیرایش باشید و بدانید که چارهای جز گذر از این دوره موقتی ندارید. اندوه را بهعنوان بخشی از این تجربه بپذیرید و به خودتان زمانی بدهید تا زخم روحتان بهبود بیابد.
۳. از رابطهتان درس بگیرید
خیلیها که از رابطه مسمومی خارج میشوند، وقتی میفهمند این رابطه فقط وقت و عمرشان را تلف کرده است، نسبت به آن احساس گناه یا شرم پیدا میکنند. ولی باید بدانیم هر کس که وارد زندگیمان میشود، به ما درسی میآموزد و باید به رابطه با او به چشم تجربهای جدید نگاه کرد. بهجای آنکه حسرت بخورید که چرا وقتتان را برای او هدر دادهاید، تلاش کنید که درس نهفته در این رابطه ناسالم را دریابید. فکر کنید رابطه این شخص چه درسی به شما داده است؟ از آن چه عبرتی در خاطرتان ماندگار شده است؟ چه تغییری در خود احساس میکنید و دفعه بعد که با فرد جدیدی آشنا شدید چه رفتاری با او خواهید داشت؟ زندگی هر درسی را چند بار تکرار میکند تا بالاخره آویزه گوشمان شوند. هنگامی که بفهمید چه درسی از رابطه ناسالمتان گرفتهاید، احتمالا در رابطه بعدی دیگر آن را تکرار و تجربه نمیکنید.
۴. جدا شوید
فاصله انداختن بین خود و شخصی که با او زمان زیادی را گذرانده بودهاید، اصلا کار راحتی نیست ولی اگر میخواهید از این رابطه خارج شوید چارهای نیست؛ سختیهایش را تحمل کنید. شاید در آینده بتوانید بدون دلخوری و ناراحتی از یکدیگر فقط دوست ساده شوید، ولی در حال حاضر باید به خودتان و او زمان بدهید تا زخمتان را بهبود ببخشید.
۵. از یادگاریها دست بکشید
شاید وسوسه شوید تمام وسیله و اشیائی که شما را به یاد رابطه گذشتهتان میاندازند، نزد خودتان نگه دارید، ولی ممکن است این کار به قیمت پشت سر نگذاشتن رابطه ناسالمتان تمام شود. اگر دلتان نمیآید نامههای عاشقانه، بلیط سینمای باطلشده، عکس یا کادوها را دور بیندازید، میتوانید آنها را تا وقتی که دوره جداییتان را میگذرانید، موقتا جایی نگه دارید که جلوی چشم نباشند.
۶. اگر عشق شما را کور کرده است، چشمانتان را به روی حقایق باز کنید
خاصیت عشق این است که چشم را کور می کند، عقل را از کار میاندازد و بیشتر وقتها نمیگذارد طرف مقابل را آنگونه که واقعا هست ببینید. اگر واقعا میخواهید از دست رابطه ناسالمتان خلاص شوید باید دست از گولزدن خودتان بردارید و نسبت به او واقعبین باشید. در این مورد با یکی از اعضای خانواده، دوستی که با او خیلی صمیمی هستید یا حتی مشاور صحبت کنید تا به شما کمک کند بدون غرضورزی به رابطهتان بنگرید و تصمیم بگیرید.
بعضی افراد فقط خاطرههای خوبی را که از یار سابقشان دارند، در ذهن نگه میدارند و خاطرات بد و ناراحتکننده را بهطور کامل از ذهنشان بیرون میاندازند. اشکالی ندارد که خاطرههای بهیادماندنی را نگه دارید، ولی در مقابل، زمانهایی را که به ناراحتی و دلخوری گذشت هم به فراموشی نسپارید. یادتان باشد روزهایی هم بود که میتوانستید این رابطه را زودتر تمام کنید ولی نکردید.
۷. نامهای خطاب به یار سابقتان بنویسید
نامهای برای یار قبلیتان بنویسید و هرچه را که در دلتان مانده است به او بگویید. الزامی ندارید که آن را به دستش برسانید. میتوانید بعد از نوشتن نامه، آن را پاره کنید. قصد از نامه نوشتن فقط این است که احساسات سرکوبشدهتان را آزاد کنید. نوشتن یا خاطرهنویسی به شما کمک میکند تا مشکلاتی را که در رابطه داشتهاید، بهنحوی بازتاب دهید، سلامت روانتان را بازیابید و دل شکستهتان را ترمیم کنید.
۸. به خودتان فرصت تازهای بدهید و کنترل زندگیتان را به دست بگیرید
تا میتوانید حواستان را از رابطه پرت کنید و به خود بپردازید. کارهای جدیدی را که تابهحال انجام ندادهاید امتحان کنید و انرژیتان را صرف تفریحی کنید که تا کنون به آن نمیپرداختید. مدام دلیل ناسالمبودن رابطهتان را با خود مرور کنید و بر این موضوع تمرکز کنید که در یک رابطه چه چیزی بوده که شما را به خود واقعیتان نزدیک میکرده است.
مهمترین اصل این است که خود روی اصلاح ایرادهایی که شخصا در رابطه داشتهاید کار کنید. دوست داشتن و احترام به خود را تمرین کنید. هر روز به خودتان یادآوری کنید که قدر عشق را میدانید و در مقابل حق دارید که دوست داشته شوید و رابطهای سالم داشته باشید.
۹. داستان زندگیتان را از نو روایت کنید
ما عموما بار هویتمان را بر دوش داستانهایی که شخصا از زندگیمان ساخته و پرداختهایم میاندازیم. ما فکر میکنیم همانی هستیم که خودمان مرتبا به بقیه میگوییم. پس از نو نگاهی به داستانتان بیندازید و با اعتمادبهنفس بیشتری آن را از نو نقل کنید. مطمئن باشید با این کار تغییرات مثبت زیادی در زندگیتان رخ خواهد داد.
اگر مدام به خود میگویید که دیگر نیمه گمشدهتان را از دست دادهاید و تا آخر عمر تنها میمانید، پس هنوز میخواهید به رابطهای که دیگر برایتان فایده ندارد چنگ بزنید و از دستش ندهید. پس داستان را از اول بنویسید و درنظر داشته باشید که شاید این رابطه، مرحلهای در زندگی است که شما را به رابطه بهتری در آینده میرساند.
۱۰. بخشش را بیاموزید
سعی کنید هرگونه احساس گناه یا پشیمانی از رابطهتان را به دور بریزید. خودتان را بهخاطر هر آنچه که در گذشته رخ داده ببخشید، زیرا اکنون دیگر مسئول آنها نیستید. در حال حاضر تنها کاری که میتوانید انجام دهید این است که به جلو حرکت کنید و از گذشتهتان درس بگیرید.
در ضمن سعی کنید یار قبلیتان را هم ببخشید. هر دلخوریای را که در رابطه بینتان پیش آمده است کنار بگذارید. نسبت به رفتار پیشین او دلسوز باشید، خودتان را جایش بگذارید و در نظر داشته باشید که بنیآدم عاری از خطا نیست و ممکن است همه اشتباه کنند.
۱۱. در زمان حال زندگی کنید
هر اتفاقی افتاده است، زندگی همواره به روال عادیاش ادامه میدهد و جریان دارد. بهجای آنکه به خاطرات خوش گذشتهتان غبطه بخورید، در زمان حال زندگی کنید. اغلب مردم چون به گذشتهشان چسبیدهاند در رابطه ناسالمشان باقی میمانند و از آن بیرون نمیآیند. رابطهتان را نسبت به آنچه اکنون هست قضاوت کنید؛ نه نسبت به وضعی که در گذشته داشته است.
۱۲. همه چیز را همانگونه که هست بپذیرید
اگر میخواهیم در زندگی به جلو حرکت کنیم و درجا نزنیم باید بتوانیم همه اتفاقهای اطرافمان را همانگونه که هست بپذیریم. خیلی از کسانی که از رابطه ناسالمشان دل نمیکنند امیدوارند بالاخره روزی برسد که طرف مقابلشان را عوض کنند. این واقعیت را بدانید که شما نمیتوانید کسی را عوض کنید، مخصوصا اگر او قصد عوض شدن هم نداشته باشد. اگر از رابطهتان راضی نیستید، میتوانید آن را بههم بزنید و راهتان را از او جدا کنید. این تنها چیزی است که در رابطه میتوانید تغییر دهید.
۱۳. سرتان را به فعالیت موردعلاقهتان گرم کنید
اگر فراموش کردن گذشته برایتان راحت نیست، به کاری مشغول شوید که به آن علاقه دارید. با این ترفند نهتنها ذهن را به کاری مشغول میکنید، بلکه اجازه میدهید که احساساتتان تسکین یابند و آرامآرام ناراحتیِ ناشی از ترک رابطه از بین برود. علاوه بر آن حواستان را به موضوع مهمتری معطوف میکنید. بررسیها نشان دادهاند که انجام دادن کارهای داوطلبانه در این شرایط تا حد خیلی زیادی به فرد کمک میکند تا به حالت عادی برگردد. این امر به مرور زمان دیدِ شما را به رابطه سابقتان تغییر میدهد و از آن جایی که برای جامعه هم مفید واقع میشوید، به احساس بهتری نسبت به خود میرسید.
۱۴. مواظبت از خود را تمرین کنید
بههمزدن رابطه اصلا آسان نبوده و چندان عجیب نیست که بعد از یک شکست عشقی غمانگیز از وضعیت سلامت جسم و روحتان غافل شوید. ناراحتی ناشی از آن فشار زیادی به شما میآورد و ممکن است نسبت به نیازهایتان بیتوجه باشید.
هر روز با خود قرار بگذارید تا اهمیت سلامتیتان را یادآوری کنید. از استراحت کردن غافل نشوید، غذاهای مقوی بخورید و تا میتوانید دلی از عزا درآورید. هر روز با آب داغ دوش بگیرید و هرازگاهی ماساژ بگیرید. مهم نیست دقیقا چه کاری انجام بدهید، مهم این است که به نیازهایتان توجه کنید.
علاوه بر این یاد بگیرید که با خودتان همدردی کنید. جداشدن و حرکتکردن به سمت زندگیای جدید میتواند قدم بزرگ و ترسناکی باشد؛ پس تا زمانی که زخمهایتان التیام یابد و زندگی جدیدی را از سر بگیرید، با خودتان مدارا کنید و مهربان باشید.
۱۵. بپذیرید که زندگی متغیر است، همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد
کلمه «همیشه» گمراهکننده است و دروغی بیش نیست. تنها امر ثابتی که در زندگی مدام رخ میدهد «تغییر» است و بس. ما هر چقدر تلاش میکنیم تا زندگیمان را بدون تغییر نگه داریم، موفق نمیشویم. همه چیز در زندگیمان اعم از دوست، خانواده و فامیل روزی میآیند و روزی هم میرسد که از زندگیمان بیرون میروند.
هنگامی که پایان امری فرا برسد، بهجای آنکه به چیزی که دیگر وجود ندارد بچسبید، دریابید که ناپایداری روزگار و دنیا در ذات آن است و با روی باز آن را بپذیرید. برای لحظات خوبی که داشتید سپاسگزار باشید، خاطرات آن را فراموش نکنید، ولی اجازه دهید تجربههای جدید جایگزین آنها شوند.
چه زمانی باید از دیگران کمک بگیریم؟
اولین دقیقهها، روز و هفتههای پس از بههمزدن رابطه بسیار نفسگیر است و انرژیتان را کاملا میگیرد. برای بعضیها این امر به معنی از دستدادن هویت، حمایت و حالت عادی زندگیشان است. پایاندادن به رابطه، حتی اگر رابطه موردنظر سمی باشد، خیلی دشوار است و انرژی زیادی از فرد میگیرد. با وجود این مجبور نیستید بهتنهایی با آن روبهرو شوید. اگر به کمک احتیاج دارید، پس باید بدانید چه زمانی از دیگران درخواست کمک کنید.
اگر بعد از قطع رابطه غم، شرمندگی، گناه یا هر احساس منفی دیگری با شما باقی ماند یا اینکه بر زندگی روزانهتان تأثیر گذاشت، حتما از یک رواندرمانگر یا مشاور خبره کمک بگیرید تا به کمک او با احساساتتان به شیوهای سالم و عادی کنار بیایید و موقعیت جدیدتان را بپذیرید. متخصص به شما کمک میکند که در محیطی امن و به دور از هر گونه قضاوت، کیفیت رابطه گذشتهتان را محک بزنید و پس از پایان دادن به آن به حس بهتری از خودتان برسید.
حتی اگر در زندگی به نقطهای رسیدید که حس کردید دیگر هیچ روزنه امیدی ندارید و به نقطه پایان زندگیتان رسیدهاید، بهیاد داشته باشید که همیشه در این حال بد نمیمانید و لیاقت داشتن رابطهای سالم را دارید؛ رابطهای که در آن نیازهایتان نادیده گرفته نمیشود و با آن تکامل مییابید و شاد میشوید.
سلام. من میخواهم از عشقی ک ۸ سال باهاش در ارتباطم جدا بشم. اما برام سخته. ادم خوبیه اما میدونم باهاش اینده ای ندارم. این نکان خوب هستن اما نمیدونم ک طاقت بیارم یا نه
ممنونم خیلی خوب بود مطالب شفاف و راحت بود درک کردنش پایدار باشین
خیلی خوب اما ای کاش راحتتربود