معرفی کتاب مأمور شش؛ سومین اثر از سهگانهٔ تام راب اسمیت
کمونیست و شوروی سابق همواره سوژهای ویژه برای نویسندگان بوده تا بهنحوی به توصیف فضای حاکم بر این کشور و سایر کشورهای درگیر با کمونیست در این برهه از تاریخ بپردازند. تام راب اسمیت نویسندهٔ انگلیسی در آخرین کتاب از سهگانهٔ خود، یعنی کتاب مأمور شش، به شکل جذابی به این موضوع پرداخته است که در ادامه این اثر را به شما معرفی میکنیم. با ما همراه باشید.
شناسنامهٔ کتاب
- عنوان: مأمور شش
- نویسنده: تام راب اسمیت
- تعداد صفحات: ۵۱۵
دربارهٔ کتاب مأمور شش
مأمور شش داستان زندگی لئو دمیدوف، مأمور خبره و وفادار به شغلش، است. در داستان میخوانیم که لئو عاشق دختری میشود که برخلاف او زندگیاش را به دور از جنگ و همهٔ سختیها و مشکلاتش گذرانده است. لئو که حالا وارد زندگی عاشقانهای در کنار زندگی نظامیاش شده، بعد از مدتی با دنیایی از معماها در زندگیاش روبهرو میشود و کمکم افسار زندگیاش را از دست میدهد. او نمیداند بین خانواده و وفا به شغلش کدام را انتخاب کند؟
از دیگر آثار نویسنده این کتاب میتوان به کودک 44 و گزارش محرمانه اشاره کرد که بهترتیب و قبل از کتاب مأمور شش نوشته شدهاند و باهم سهگانهٔ تام راب اسمیت نام گرفتهاند که بهنوعی گذر تاریخی پیوستهای را دنبال میکنند.
رویکرد تام راب اسمیت در هر سه اثر، نشاندادن درد و رنج شخصیتهای اصلی داستان است، اما در کتاب مأمور شش، هدف اصلی او، نشاندادن تمام وجوه شخصیت اول داستان است و او را وارد بازی ناشناختهای میکند. ماجرای کتاب گرچه همراه با کمی ناخوشایندی است، اما نمیتوان از خواندنش دست کشید. روند داستان زودبهزود تغییر میکند، اما چنان پیوستگی خاصی بر مسیر داستان و نوع روایت آن حاکم است که خواننده متوجه تغییرات نمیشود و گسستگیای در روند قصه احساس نمیکند. شاید همین یکی از مهمترین ویژگیهای جذابیت این کتاب معمایی است. داستان ریزموضوعاتی همچون جنگ، عشق، مرگ، تلاش و اراده را در خود دارد که همین نیز بر جذابیت داستان افزوده است و خواننده را تا پایان مشتاق نگه میدارد.
آیا این کتاب برای شماست؟
مطالعه این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به ماجراهای پلیسی و معمایی علاقهمند هستند و داستانهایی را که کنجکاویشان را برمیانگیزد، دوست دارند. در اصل، این کتاب برای مخاطبانی است که دوست دارند با قصههایی که نمیشود پیشبینیشان کرد، همراه شوند و بازی امنیت، جرم، عشق، تلاش و جنگ را در یک دایره ببینند. علاوهبراین کسانی که طرفداران پروپاقرص داستانهای عاشقانه هستند هم میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
بخشهایی از کتاب
وقتی هواپیما ناپدید میشد و همه راه خود را از سکوی بدرقه باز میکردند، لئو همانجا ایستاد؛ تامدت بسیار زیادی که دیگر نمیتوانست هواپیما را ببیند. خانوادهاش برای هشت روز رفته بودند. برای لئو زمانی بسیار طولانی بود. در آن سوی دنیای لئو و در نیویورک؛ آنا هرگز جسی را برای رنجی که عقاید او برای آنها آورده بود مقصر نمیدانست. دوستهایشان به او التماس کرده بودند صدای شوهرش را خفه کند، او را مجبور کند اظهارات خود را پس بگیرد و عذرخواهی کند، حتی اگر منظوری از آنها نداشته است، فقط برای آرام کردن فشارها. ولی او این نظر را نپذیرفته بود. جسی رک و پرحرارت بود؛ ویژگیهای مردی که امکان داشت بهخاطر آنها او را دوست داشته باشد. موسیقی او در امتداد باورهایش بود، نمیشد آنها را از هم جدا کرد، نمیشد شخصیت او را از هم جدا کنند یا در آن مداخله و فضولی کنند. جسی نمیتوانست بیشتر از این باب سلیقهٔ دیگران و کمتر تحریکآمیز باشد. هر چقدر آنا این دیدگاه را بیشتر حفظ میکرد، همانطور که امروز هم دیدگاهش همان بود، در واقع اوقات بیشتری پیش میآمد که تلخی مثل جزرومد دریا در رگ هایش بالا و پایین برود. آنا مدیر برنامههای او بود. او شغل جسی را توسعه داده بود. تمام آن کارها، تمام آن کامیابیها مثل علامتی روی ساحلی شنی، پاک شده بود. وقتی دربارهٔ تمام چیزهایی که بهدست آورده بودند و تمام چیزهایی که از دست داده بودند فکر میکرد، گاهی اوقات توانش را از دست میداد، روحش فرو میریخت و دوست داشت زندگیشان را بدون کمونیسم تصور کند. در آن لحظات از آهنگ حقیقی این واژه متنفر میشد، هر هجای آن را تحقیر میکرد، ولی هرگز عشقش به جسی کم نمیشد.