معرفی کتاب تراژدی تنهایی: زندگینامه سیاسی محمد مصدق
کشتی از بندر بمبئی در هند به بندر بوشهر روان است و در آن دو شخصیت مشغول گفتوگو هستند: محمد مصدق که مرزهای امن آسایش سوئیس در اروپای درگیر جنگ جهانی اول را رها کرده و به دعوت مشیرالدوله پیرنیا به قصد تصدیگری وزارت عدلیه به ایران آمده، و سرپرسی کاکس مسئول بخش امور خاورمیانه وزارت امور خارجه انگلستان که مدتها در بوشهر ساکن بوده است. مصدق توضیح میدهد که از طریق «بندر خودمان، بوشهر» از کشتی پیاده میشود و کاکس پاسخ میدهد «مگر بوشهر بندر ایران است؟» مصدق هیچوقت این توهین را فراموش نکرد. کتاب تراژدی تنهایی شرححال ملیگرایی است که در غرب به تمسخر گرفته شد، تخریب شد، دیوانه و پریشان خطاب شد؛ اما در نزد دوستدارانش ستوده شد و به مقام پدر مبارزه با استعمار خارجی لقب گرفت.
کریستوفر دوبلگ، خبرنگار ویژه خاورمیانه، در کتاب تراژدی تنهایی وجه همت خود را بر نور افکندن بر جنبههای شخصی زندگی این شخصیت سیاسی گذاشته است، جنبههایی که پیش از این کمتر به آن توجه شده بود. البته چندین کتاب دیگر هستند که به زندگی شخصی محمد مصدق میپردازند اما ادبیات زیبای الکساندر دوبلگ و ریزبینی کار او جنبههایی تازه و البته بحثبرانگیزی میگشاید که در فضای سیاسی معاصر ایران نقش اساسی بازی کردهاند. این کتاب بیشک منبعی ارزشمند برای پژوهشهای دانشگاهی برای شناخت سیاست ایران در دوران پهلوی دوم ایجاد خواهد کرد.
شناسنامه کتاب تراژدی تنهایی
- عنوان: تراژدی تنهایی: زندگینامه سیاسی محمد مصدق
- نویسنده: کریستوفر دوبلگ
- مترجم: بهرنگ رجبی (پیشنهاد کاربران)
- ناشر: نشر چشمه (پیشنهاد کاربران)
درباره نویسنده
الکساندر دوبلگ (متولد ۱۹۷۱)، دانشآموخته دانشگاه کمبریج، با تسلطی که به زبان ترکی و نیز زبانهای فارسی و هندی دارد، درمورد موضوعات مختلفی همچون درگیریهای مدنی، دشواریهای اقتصادی و ظهور اسلام سیاسی مینویسد. در سال ۲۰۰۰، مقارن با ۱۳۷۹، دوبلگ به ایران سفر کرد و برای نشریه اکونومیست، مقالاتی درمورد وضعیت ایران و فضای سیاسی آن سالها تألیف کرد.
این سفر موجب میشود که به موضوع ایران توجه بیشتری نشان دهد و پنج سال آیندهاش را صرف کنکاش در تاریخ و سیاست ایران کند. درگیریهای داخلی در ایران، جنگ جورج بوش با تروریسم و جنگهای پیدرپی در عراق و افغانستان در این توجه تأثیرگذار بودند. او در این دوره پنجساله مقالات زیادی برای نشریات گاردین، هارپر و نیویورکر درمورد منطقه نوشت و نخستین کتابهای خود را نیز در همین زمینه تألیف کرد.
کتابهای او عبارتاند از:
- کشمکش در ایران (مجموعه مقالات)، که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد؛
- در باغ گلسرخ شهدا (که در آن، از چشمانداز غرب به ایران نگریسته شده است)؛
- سرزمین شورشی (به شهری دورافتاده در ترکیه و به کشمکشهای هویتی و سیاسی در آن پرداخته شده است)؛
- ملیگرای ایرانی (در ایران با عنوان تراژدی تنهایی منتشر شده است و به محمد مصدق اختصاص دارد)؛
- روشنگری اسلامی (کشمکش مدرن میان عقل و سنت)؛
درباره کتاب استراتژدی تنهایی
در کتابهایی که از دوران محمد مصدق منتشر شده است، گرچه او نقش محوری و اصلی داشته است، اما موضوع کودتای ۲۸ مرداد و ملیشدن صنعت نفت بر شخصیت سردار اصلی جنگ نفت سایه انداخته بود. به همین دلیل است که فقدان کتابی با محوریت جنبههای شخصی و رفتاری این رهبر مبارزه با استعمار انگلیس، در کتابخانههای تاریخ معاصر به چشم میخورد. کتاب تراژدی تنهایی با عنوان اصلی «میهنپرست ایرانی»، برنده جایزه کتاب مؤسسه واشنگتن در حوزه خاورمیانه شد. این کتاب تا اندازه زیادی از این شخصیت سیاسی اسطورهزدایی میکند.
در نظر وینستون چرچیل، نخستوزیر ایران شخصی دیوانه و پریشان است که مصمم به تحقیر بریتانیاییها است. دوآیت آیزنهاور نیز فکر میکرد مصدق در حال تقدیم ایران به شوروی است و بنابراین باید برود. البته بعدها هر دوی کشورهایی که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش داشتند، از کردۀ خود پشیمان شدند؛ چراکه مصدق یکی از اولین شخصیتهای لیبرال در خاورمیانه بود که نهتنها نمیخواست ایران را تقدیم شوروی کند بلکه خواستار استقلال از هر دو طرف و دوستی با ملل بود.
حتی در جاهایی میتوان نشانههایی از نگاه نژادپرستانه در زبان چرچیل نیز جست: آنجا که از مصدق با عنوان «اردک کثیف» نام میبرد. گرچه بسیاری از دیپلماتهایی غربی، که عقبه شرقشناختی هم داشتهاند، با دیده رمانتیک به ایران نگاه میکردند، اما دوبلگ فکر میکند «تحقیری عمیق از ایران و مردم آن» در قلب دیپلماسی بریتانیا نهفته است.
البته او به ایرانیان نیز با دیده انتقادی مینگرد و خطاهای آنان را میبیند. او در مسیر پژوهش خود برای زندگی مصدق، گاه از رفتار و حرفهای مردم و سیاستمداران ایرانی متعجب میشود. با این همه، جانب صبر و بیطرفی را نگه میدارد و با صداقت، هرچه را هست و نیست، شرح میدهد. حال، میخواهد موضوع او مردی باشد که مورداحترام میلیونها ایرانی است ولی با این همه از خطا بهدور نیست. او مصدق را در جایی «مردی عجیب» و «تلفیقی از خیالبافی و سروصدا» و شخصیتی سودایی معرفی میکند که «در ملأعام غش میکرد و فریاد میزد».
دوبلگ این سؤال را مطرح میکند که آیا اگر مصدق در این موقعیت منحصربهفرد تاریخی قرار نگرفته بود و میتوانست بهتر با انگلیسیها مذاکره کند، عمر دولت او بیشتر دوام میآورد؟ او مردی ملیگرا و مقید به اصول بود که برخلاف آرمانهای دموکراتیک خود عمل کرد (انحلال مجلس) و امکان مصالحه را از میان برداشت. گرچه او بهعنوان اولین ایرانیای که دکترای حقوق گرفته است، بایستی از اصول مذاکره و رایزنی در مجامع ملی و بینالمللی درباره حقوق ملت و دولت ایران و نیز تأثیرات زیادی که سیاستهای داخلی و خارجی خواهد داشت، اطلاع داشته باشد.
در جایی از کتاب، نویسنده از مرد روستایی سادهای به نام ایوب مینویسد که ناگهان خود را روبهروی مصدق میبیند. نخستوزیر تخت آهنی خود را برای امانماندن از گرما به حیاط آورده است و مثل همیشه روی آن خوابیده است. ایوب معذب و دستپاچه میشود تا اینکه ناگهان مصدق با دستهای قویاش او را به سمت خودش میکشد و بغلش میکند. احساسات بر ایوب غلبه میکند و چشمان او پر از اشک میشود، بهگونهای که نمیتواند سخنی بگوید. پیش از این، ایران جایی نبود که نخستوزیرش دهاتیها را بغل کند.
ساختار کتاب استراتژدی تنهایی
در فصل اول، «شرق ایستا» از دوره تاریخیای سخن گفته میشود که مصدق در آن به دنیا آمده است. سال ۱۸۸۲ میلادی برابر با ۱۲۶۲ شمسی سالی است که جهان در حال تغییر است؛ اما این تغییرات در دنیای غرب در شرق و بهویژه در ایران جایی ندارد. در این فصل، توضیحاتی درمورد تاریخ ایران نیز داده میشود که شاید برای خواننده ایرانی تکراری باشد؛ سپس به جنبشهای قرن نوزدهم و اولین تغییرات هرچند اندک آن زمان اشاره میشود.
در فصل دوم با عنوان «قاشق نقره» به پیشینه خانوادگی محمد مصدق پرداخته شده است. در همین فصل، انقلاب مشروطه ایران و موضع مصدق در قبال آن بررسی میشود.
فصل سوم با عنوان جالب «فکلی» به زندگی مصدق در غرب بهویژه پاریس و سوئیس و حضور در مجامع روشنفکری بازمیگردد.
فصل چهارم، «ویرانکردن قیصریه»، درباره دوران پرکشمکش کشف نفت در ایران و جنگ جهانی اول است: زمانی که مصدق به ایران بازمیگردد و اروپاییها بهسوی یکدیگر لولههای توپشان را نشانه رفتهاند. تاریخ طولانی استعمار انگلستان در ایران، بهگفته دوبلگ، موجب شده بود بسیاری از ایرانیان در جنگ جهانی اول، طرف آلمان را بگیرند. حتی در جایی شایعه شده بود ویلهلم قیصر آلمان مسلمان شده است و به او حاج ویلهلم میگفتند.
عنوان فصل پنجم «زوال قاجاریه» و در مورد ظهور رضاخان میرپنج و پایان سلطنت قاجار است. موضع مصدق در این مورد مشخص است: او بنا بر قانون اساسی مشروطه با این تغییر مخالفت میکند و در نتیجه سالهای انزوای او آغاز میشود. روایت «عزلت» او را میتوانیم با ادبیاتی زیبا بخوانیم. انزوایی که هیچگاه از دیدارها و فعالیتهای سیاسی و مشارکتها و همفکریها خالی نبود.
فصل هفتم، با عنوان «تراژدی خدیجه»، درباره زندگی خانوادگی مصدق و فرزندان اوست؛ همچنین حادثه برخورد پاسبانها و رئیس شهربانی با مصدق و در نهایت تبعید او به شرق کشور را شرح میدهد. این حادثه منجر به روماتیسم مصدق و جنون خدیجه، دختر او میشود و داغی بر دل مصدق مینهد.
فصل هشتم با عنوان «غنیمت» درباره اشغال ایران پس از تمایل رضاشاه به آلمان نازی و وضعیت مصدق و دیگر سیاستمداران ایرانی در آن موقعیت است. فصل نهم با عنوان «یا پیروزی یا مرگ» به انتخاب مصدق به سمت نمایندگی و طرح ملیشدن صنعت نفت و مذاکره با دیگر نمایندگان میپردازد.
فصل دهم «مصدقیسم» نام دارد. در این فصل، به نگرانی انگلیسیها بابت بهجریانافتادن جنبشهای ملیگرایانه و استقلالطلبانه در منطقه و سراسر جهان اشاره میشود و در ادامه میبینیم که این نگرانی چقدر بجا بوده است.
فصل یازدهم، «پیروزی در آمریکا»، به دفاع جانانه مصدق از حقوق ایران در شورای امنیت سازمان ملل اختصاص دارد. در فصل دوازدهم، «سوار بر خر شیطان»، مشی سیاسی و لیبرال مصدق و وفاداری او به قانون و حقوق مخالفان بررسی میشود. حتی کسانی مثل حزب توده، که شعار «مرگ بر مصدق» سر میدهند، از آزادی بیان کامل و تجمع در دولت مصدق برخوردار بودند.
در فصل سیزدهم با عنوان «کودتایی علیه خودش» به کودتا و عوامل آن پرداخته میشود. فصل چهاردهم با عنوان «شکار مصدق»، به دستگیری محمد مصدق و دستگیری و بعد فرار حسین فاطمی وزیر امور خارجه مرتبط است. به گزارش کیهان در آن روز ۳۵ نفر در کاخ نخستوزیری کشته میشوند. بعدها گزارش میشود در کل پایتخت ۳۰۰ نفر در این رویداد کشته شدند.
فصل پانزدهم با عنوان «تبعید به نیستی» درباره دادگاه محمد مصدق است. در همین فصل، توضیح داده میشود که چگونه حسین فاطمی توسط شعبان جعفری، معروف به شعبان بیمخ، دستگیر و بعدها دادگاهی و اعدام میشود.
بخشهایی از کتاب تراژدی تنهایی
مصدق نخستین رهبر لیبرال در خاورمیانه مدرن بود. او عقلگرایی بود که از تاریکاندیشی تنفر داشت و معتقد به تفوق قانون بود. درک او از آزادی در ایران و در منطقه بینظیر بود. در واقع، غرب او را بیشتر دوست میداشت، اگر کمی کمتر به اصول آزادی متعهد میبود. او از خواستهاش مبنی بر استقلال اقتصادی از بریتانیا کوتاه نمیآمد و برای خوشامد واشنگتن نیز کمونیستها را به زندان نمیانداخت.
***
زیاد گریه میکرد، گاهی غش هم میکرد. با عصا راه میرفت و مدام از معده درد و سردرد گلایه داشت. وقتی ارنست گراس، سفیر آمریکا در سازمان ملل، بههمراه ورنون والترز، در هتلی در نیویورک به دیدنش آمدند، روی تخت دراز کشیده بود و حال حرفزدن نداشت. والترز تعریف کرده که وقتی فهمید گراس کیست، فریادی کشید و خودش را از یک طرف تخت انداخت به آن طرف دیگر و دیوانهوار زد زیر هقهق، و اشک روی گونههایش سرازیر شد. هر دو مرد متعجب شدند و هراسان گفتند که فکر نکنند امروز روز خوبی برای بحث باشد!
***
مصدق موجود پیچیدهای بود که حجبوحیای شرقی و دلواپسیها و احساس گناه ذاتیاش او را از اینکه مثل اجداد قجریاش بهدنبال دلش برود، دور کرد. بااینهمه، دلبستگی چیزی نیست که بشود در برابرش مقاومت کرد.