معرفی کتاب بامداد خمار: اثر جنجالی فتانه حاجی سید جوادی

0

اگر بخواهیم کتابی را نام ببریم که همه نوجوانان و جوانان دهه ۶۰ و ۷۰ با آن خاطره دارند، آن مورد قطعا کتاب بامداد خمار خواهد بود. بامداد خمار در اولین روزهای انتشار خود، بسیار معروف شد و تیراژهایی بالا از آن به‌فروش رسید. بامداد خمار حتی همین حالا هم محبوب است و از نظر علاقه‌مندان یکی از بهترین رمان های عاشقانه ایرانی است، هرچند مخالفان بامداد خمار نظر دیگری دارند.

نه بار تجدید چاپ و فروش بیش از یکصد و پنجاه هزار نسخه در کمتر از دو سال؛ این دست‌آورد عجیب بامداد خمار بود؛ بیش از بسیاری از بهترین رمان های ایرانی

در این مطلب، می‌خواهیم درباره کتاب بامداد خمار صحبت کنیم و شما را با نقدهایی که به این کتاب وارد شده‌است، آشنا کنیم. اگر آوازه این کتاب به گوشتان خورده‌است و در مطالعه آن شک دارید، حتما تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید تا ببینید که آیا بامداد خمار ارزش خواندن دارد یا خیر.

شناسنامه کتاب بامداد خمار

عنوان کتاب: بامداد خمار
نویسنده: فتانه حاج سیدجوادی
ناشر: البرز
تعداد صفحات: ۴۴۸

خلاصه داستان رمان بامداد خمار: عشق، طبقه اجتماعی و تاوان

در ادامه داستان رمان بامداد خمار به طور خلاصه تعریف می‌شود. اگر قصد خواندن کتاب را دارید و نمی‌خواهید داستان را بدانید این بخش را نخوانید.

رمان «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج سید جوادی (پروین)، داستانی عمیق و تأثیرگذار درباره تضاد بین عشق آتشین جوانی و انتظارات سخت‌گیرانه جامعه و خانواده است. این رمان از طریق روایت زندگی دو زن از یک خانواده، به بررسی انتخاب‌ها، پیامدها و مفهوم خوشبختی در بستری از تفاوت‌های فرهنگی و طبقاتی می‌پردازد.

دوراهی سودابه: عشق یا خانواده؟

داستان با سودابه آغاز می‌شود؛ دختری امروزی و تحصیل‌کرده از خانواده‌ای مرفه و بافرهنگ که برخلاف میل شدید خانواده‌اش، دلباخته مردی شده که از نظر جایگاه اجتماعی و فرهنگی با او تفاوت‌های چشمگیری دارد. مادر سودابه، با نگرانی از آینده دخترش و با اشاره به تفاوت‌های اساسی بین دو خانواده، سعی در منصرف کردن او دارد. اما سودابه مصمم است و معتقد است که حق انتخاب شریک زندگی‌اش را دارد.

آینه عبرت: داستان عمه محبوبه

در میان این کشمکش، سودابه به داستان عمه‌اش، محبوبه، اشاره می‌کند که او نیز در گذشته راهی مشابه را رفته است. مادر فرصت را غنیمت شمرده و پیشنهاد می‌کند که تصمیم نهایی را به عمه بسپارند. اینجاست که دریچه‌ای به گذشته گشوده می‌شود و داستان پرماجرای عشق ممنوعه عمه محبوبه روایت می‌شود.

«دلم می‌خواست او را می‌دیدم که روی چوب‌ها خم شده و به کار مشغول است. ولی همه جا ساکت بود. از پیچ کوچه پیچیدم. دو قدم جلوتر که رفتم، یکه خوردم. «سلام خانم کوچولو.» از روی مشتی الوار که در عقب مغازه چیده‌بودند پایین پرید.»

بخشی از کتاب بامداد خمار

محبوبه، دختر زیبای بصیرالملک، در اوج جوانی و در خانواده‌ای با اصل و نسب، دل به رحیم، شاگرد نجار محله می‌بازد. این عشق نامتعارف با مخالفت شدید خانواده روبرو می‌شود. پدرش برای جدایی آن‌ها دست به هر کاری می‌زند؛ از خریدن و تخته کردن دکان نجاری تا ضرب و شتم رحیم. اما محبوبه با سرسختی بر عشق خود پافشاری می‌کند و حتی تهدید به مرگ می‌کند.

«دو قدم دیگر برداشت و قاب را به سویم دراز کرد. از حرکت او بوی چوب در اطراف پراکنده می‌شد و من تا آن زمان نمی‌دانستم چوب چه بوی خوشی دارد. وای مگر می‌شد بوی چوب این همه مستی‌آفرین باشد؟ اختیار زبانم از دستم در رفته‌بود…»

بخشی از کتاب بامداد خمار

سرانجام، با وساطت عمو، پدر با اکراه به ازدواج رضایت می‌دهد، اما این وصلت با مراسمی سرد و تحقیرآمیز و بدون شکوه و جلالی که شایسته خانواده‌شان بود، صورت می‌گیرد. زندگی مشترک محبوبه و رحیم در خانه‌ای محقر آغاز می‌شود. روزهای نخستین با محبت همراه است، اما خیلی زود تفاوت‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی خود را نشان می‌دهند. محبوبه که به زندگی مرفه و بی‌دغدغه عادت داشته، با سختی‌های خانه‌داری و خرید دست و پنجه نرم می‌کند. دخالت‌های مداوم و نیش و کنایه‌های مادرشوهر و تغییر رفتار رحیم که به مشروب‌خواری، بی‌مسئولیتی و خیانت روی می‌آورد، زندگی را بر او تلخ می‌کند.

پایان تلخ یک داستان: بامداد خمار فرا می‌رسد

عروسی من داستان دیگری بود. سوت و کور بود. هیچ کس دل و دماغ نداشت. خودم از همه بی حوصله تر بودم. می‌خواستم زودتر از آن خانه فرار کنم و از این همه فشار روحی راحت بشوم.

بخشی از کتاب بامداد خمار

تولد پسرشان، الماس، نیز نمی‌تواند مرهمی بر این زخم‌ها باشد و خود به موضوعی برای اختلاف تبدیل می‌شود. خیانت آشکار رحیم و وخامت اوضاع، محبوبه را به سمت تصمیم دردناک سقط جنین دوم سوق می‌دهد. تراژدی بزرگ‌تر زمانی رخ می‌دهد که الماس در حوض خانه همسایه غرق می‌شود و این داغ، آخرین رشته‌های امید محبوبه را پاره می‌کند.

رابطه آن‌ها به خشونت کامل کشیده می‌شود. رحیم نه تنها محبوبه را کتک می‌زند، بلکه باقی‌مانده طلاها و پول‌هایش را نیز به یغما می‌برد. محبوبه سرانجام در یک فوران خشم و ناامیدی، پس از تخریب تمام وسایل خانه و درگیری با مادرشوهر، با قلبی شکسته و آینده‌ای نامعلوم، خانه را ترک می‌کند. او به خانه پدری بازمی‌گردد و پس از مدتی با پسرعمویش منصور ازدواج می‌کند و طعم آرامش را می‌چشد، اما حسرت گذشته و داغ فرزند و نازایی، همواره با او باقی می‌ماند.

پایانی برای یک آغاز؟

داستان عمه محبوبه، هشداری است برای سودابه. هشداری درباره اینکه عشق به تنهایی کافی نیست و تفاوت‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی می‌تواند پایه‌های به ظاهر محکم‌ترین روابط را نیز سست کند. بامداد خمار دعوتی است به تأمل درباره انتخاب‌های مهم زندگی، فشارهای اجتماعی، و بهای سنگینی که گاه باید برای دنبال کردن ندای قلب پرداخت؛ بهایی که ممکن است به خماری بامدادی تلخ و طولانی بینجامد.

نقدها و انتقادات بر کتاب بامداد خمار

بامداد خمار،‌ کتابی است که از ابتدای انتشار خود تاکنون، بیش از ۵۰ بار تجدید چاپ شده‌است. این کتاب از همان دهه ۷۰، هم‌زمان تحسین منتقدین را برانگیخت و در عین حال، مورد خشم گروهی دیگر قرار گرفت. برای مثال،‌ نجف دریابندری از بامداد خمار تمجید کرد و هوشنگ گلشیری آن را نشانه بی‌سوادی دانست! بهاالدین خرمشاهی در مقابل گلشیری ایستاد و ادعا کرد که این انتقاد،‌ نشانه حسادت او است.

هوشنگ گلشیری رمان پرمخاطب می‌نویسد

کار به جایی رسید که هوشنگ گلشیری تصمیم گرفت یک رمان پرمخاطب بنویسید که برخلاف رمان فاخر «شازده احتجاب»، که یکی از بهترین کتاب های ایرانی است، پرفروش باشد. با همین بود که هوشنگ گلشیری «آینه‌های دردار» را نوشت. تلاش گلشیری هرچند به خلق اثری متفاوت ختم شد، اما این کتاب هم پرفروش نبود. چرا؟ چون هوشنگ گلشیری نتوانست مثل رمان بامداد خمار شخصیت‌های ساده، سطحی و گذرا خلق کند. گلشیری حتی در عامه‌پسند‌ترین حالتش باز هم گلشیری بود.

نقد جریان‌های فمینیستی بر بامداد خمار و نظر متفاوت افسانه نجم آبادی

برخی از منتقدان نیز عقیده داشتند که محتوای کتاب مردسالارانه است و حقوق زنان را نقض می‌کند. آن‌ها معتقد بودند که سودابه در این کتاب زنی ترسیم شده‌است که به‌صورت مستقل نمی‌تواند برای خودش تصمیم‌گیری کند.

این جا اما افسانه نجم آبادی نظر متفاوتی دارد. نجم‌آبادی معتقد است که خشم منتقدان و ستایش محافظه‌کارانه از «بامداد خمار» بر پایه فرضی نادرست درباره محبوبیت این رمان شکل گرفته است. منتقدان، مخاطبان این کتاب را زنانی «منفعل و کم‌سواد» می‌پندارند که بی‌چون‌وچرا از مسیر تعیین‌شده توسط نویسنده پیروی می‌کنند.

به گفته نجم‌آبادی، رمان در پی دفاع از «خرد سنتی» در برابر «عصیانگری زن جوان» است، اما حضور سودابه در نقش شنونده‌ای مخالف داستان اخلاقی و نصیحت‌گرانه عمه‌اش محبوبه، بستری برای مخالفت فراهم می‌کند که تجربه خوانندگان را شکل داده است. برخلاف تصورات رایج، مخاطبان در برابر متن و مضامین آن منفعل نیستند. نجم‌آبادی استدلال می‌کند که منتقدان در تحلیل دلایل محبوبیت «بامداد خمار» و رمان‌های عاشقانه عامه‌پسند به فرضیه‌های ساده‌انگارانه و ناکافی بسنده کرده‌اند. خوانندگان این رمان نه برای پندهای اخلاقی و محافظه‌کارانه، بلکه به دلایل دیگری جذب آن شده‌اند.

اما علی‌رغم همه این انتقادهای ضدونقیض،‌ کتاب همچنان یکی از محبوب‌ترین رمان‌های ایرانی است و طرفداران خود را در میان اهل ادبیات (به‌ویژه ادبیات عامه‌پسند) دارد.

نقاط قوت و ضعف رمان بامداد خمار

نقاط قوت رمان بامداد خمار

  • روایت داستانی جذاب و پرکشش با موفقیت در جذب مخاطب
  • زبان ساده و قابل فهم، مناسب برای طیف وسیعی از خوانندگان
  • برانگیختن بحث و تبادل نظر درباره مسائل اجتماعی مهم
  • توانایی ارتباط با مخاطبان گسترده و تحریک تفکر درباره موضوعات حساس
  • فروش بالا و درگیری انتقادی گسترده، نشانه تأثیرگذاری بر مخاطبان

نقاط ضعف رمان بامداد خمار

  • جانبداری طبقاتی و تصویر غیرمنصفانه از طبقات پایین اجتماعی
  • شخصیت‌پردازی کلیشه‌ای و بسیاری سطح، به‌ویژه در مورد رحیم و مادرش
  • لحن بیش از حد نصیحت‌گرانه و اخلاقی در برخی بخش‌ها
  • طرح داستانی قابل پیش‌بینی برای برخی خوانندگان
  • تعصبات آشکار و شخصیت‌پردازی ساده‌انگارانه، منجر به انتقاد از دیدگاه اجتماعی و ارزش ادبی

شب سراب، جلد دوم کتاب یا سرقت ادبی؟

مدتی پس از انتشار موفقیت‌آمیز کتاب بامداد خمار، نویسنده دیگری رمانی با عنوان شب سراب نوشت که به‌نوعی جلد دوم آن محسوب می‌شود. ناهید ا. پژواک در شب سراب، داستان را این بار از زبان رحیم روایت می‌کند و عقیده دارد که آنچه محبوبه به برادرزاده‌اش گفته، تمام ماجرا نیست. انتشار این کتاب سروصدای زیادی به‌پا کرد و باعث شد که فتانه حاج سیدجوادی از پژواک به‌علت سرقت ادبی شکایت کند. هر چند که او ادعا کرد که فقط قصد داشته زاویه دید دیگری از داستان را ارائه کند، اما در نهایت داوری به‌نفع حاج سیدجوادی تمام شد. انتشار شب سراب توقیف نشد، اما منافع مالی آن به نویسنده بامداد خمار تعلق گرفت. بسیاری از منتقدین عقیده دارند که شهرت و فروش بالای شب سراب، به‌خاطر این جنجال حقوقی بوده‌است.

رمان بامداد خمار برای شما مناسب است؟

بامداد خمار از آن دست کتاب‌هایی است که یا عاشقش می‌شوید و یا کاملا دل‌زده! به‌طور کلی، اگر اهل مطالعه کتاب‌های عامه‌پسند و عاشقانه هستید، حتما برای یکبار هم که شده، این کتاب را بخوانید. به‌علاوه، اگر به‌تازگی وارد دنیای ادبیات شده‌اید و برای شروع دنبال رمان جذاب و ساده می‌گردید، بامداد خمار می‌تواند گزینه مناسبی برایتان باشد. این کتاب شما را با ادبیات رمان‌های دهه ۷۰ نیز به‌خوبی آشنا می‌کند. درابطه‌با بامداد خمار باید این نکته را نیز مد نظر داشته‌باشید که هر چند زمان روایت داستان مربوط به دوران رضاخان است، اما جز موارد محدودی مثل کشف حجاب، به اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن دوران اشاره‌ای نمی‌شود.

درباره نویسنده کتاب: معرفی فتانه حاج سید جوادی

عکس از: Leonardo Cendamo/Getty Images

فتانه حاج سیدجوادی، نویسنده‌ای کم‌کار اهل کازرون است که با کتاب بامداد خمار به نامی ماندگار در ادبیات عامه‌پسند ایران تبدیل شد. او که در سال ۱۳۲۴ به‌دنیا آمد، دانش‌آموخته زبان انگلیسی بود و با اینکه نوشتن را از دوران کودکی آغاز کرد، اما نخستین رمانش را در سال ۵۰ سالگی نوشت.

من نویسنده حرفه‌ای نیستم ولی بهرحال مثل آن‌هایی که ذوق نویسندگی دارند، از بچگی ذوق این کار را داشته‌ام. کتاب‌هایی هم نوشتم ولی آن‌ها را پاره کردم. چون خوشم نیامده بود. این کتاب هم شاید اگر دیگران اصرار نداشتند که به یک ناشر نشان بدهم، به احتمال زیاد چاپ نمی‌شد.

فتانه حاج سید جوادی در گفت‌وگو با مجله زنان

 

جالب است بدانید بامداد خمار که در زمان انتشارش در سال ۱۳۷۴ عنوان پرفروش‌ترین کتاب را از آن خود کرد، تنها در عرض ۵ ماه نوشته شد. هر چند که انتظار می‌رفت حاج سیدجوادی پس از این شهرت و موفقیت حرفه نویسندگی را باقدرت ادامه دهد، او در سکوت به زندگی حرفه‌ای خود ادامه داد. بعد از بامداد خمار، او کتابی دیگری به‌نام در خلوت خواب نوشت که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با حال‌وهوایی کاملا متفاوت است.

در قسمت اول کتاب شما با چشم محبوبه به رحیم نگاه می‌کنید، همه چیز را زیبا می‌بینید، چشمتان به روی نقاط ضعف رحیم بسته است. من دید محبوبه را از رحیم نشان می‌دهم؛ دید یک دختر خام و بی‌تجربه‌ی محدود را که خیلی در قیدوبند نگه داشته شده. بعد شما با دید محبوبه چشمتان به واقعیت‌های شخصیت رحیم باز می‌شود.

فتانه حاج سید جوادی در گفت‌وگو با مجله زنان

بامدار خمار، عاشقانه و عبرت‌آمیز!

فتانه حاج سیدجوادی در کتاب بامداد خمار،‌ داستانی را خلق کرده‌است که بعد از گذشت ۳ دهه همچنان خوانده می‌شود و در بین نسل‌های مختلف، محبوبیت دارد. نظر شما چیست؟ باتوجه‌به آنچه گفته شد، به‌نظر شما این کتاب بامدار خمار ارزش خواندن دارد یا دوره آن گذشته است؟

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.