۱۲ درسی که برای اینکه پشیمان نشوید باید بیاموزید
تغییر دل و جرئت میخواهد. اینکه پای کاری که میکنید، بایستید و مسئولیت کار و حرفهی خود را بپذیرید هم دل و جرئت میخواهد؛ چه تصمیم شما بازگشت به درس و ادامه تحصیل باشد یا تغییر شغل و حرفه یا حتی راهاندازی و شروع کسبوکاری تازه.
شجاعت و جسارت اولیه تنها موتور محرکهی کار شماست. بعد از اینکه تصمیم گرفتید و در مسیر شروع به حرکت کردید تازه ۵ درصد از راه را رفتهاید و باید برای موفقیت تلاش کنید و با ترسهایی که شما را برای شروع مردد میکنند، مقابله کنید. شاید شما هم مانند بیشتر افراد در این دنیا عمویی ثروتمند یا مربی و راهنمای زبدهای که چموخم راه را نشانتان بدهد، نداشته باشید؛ پس باید روی پاهای خودتان بایستید و یکتنه مسئولیت شغل و زندگیتان را بهدست بگیرید. همهی کسانی که بهتنهایی و با تلاش شبانهروزیِ شخص خودشان زندگی موفقی ساختهاند غم و شادی، خنده و گریه و درد و آسایش را با هم تجربه کردهاند. با ما همراه باشید تا ۱۲ درسی را که قبل از اینکه پشیمان شوید باید بیاموزید، با هم مرور کنیم.
۱. اعتماد به نفس داشته باشید
افراد موفق سرشار از اعتماد به نفس هستند و به تواناییهای خود و آنچه انجام میدهند کاملا اعتقاد دارند. موفقیت باعث اعتماد به نفس آنها نمیشود بلکه اعتماد به نفس بهعنوان پیشنیاز اصلی پیروزی، آنها را به سمت موفقیت رهنمون میکند. به این نکات توجه کنید:
- شک از شک زاده میشود. اگر شما به تواناییها، ایدهها و خودتان اعتقاد نداشته باشید، نباید انتظار داشته باشید که دیگران روی شما حساب کنند؛
- اعتماد به نفس باعث میشود با چالشهای جدید روبهرو بشوید. افرادی که بزدل هستند و اعتماد به نفس کافی ندارند، همیشه میخواهند در پناهگاه امن خود بمانند و از آن خارج نشوند. در کنج آسایش و آرامش خبر خاصی نیست و تغییر و رشد آنچنانی انتظار شما را نمیکشد. درست به همین خاطر است که افراد ترسو در بنبست شغلی اسیر میشوند و فرصتهای ارزشمند را بهسادگی از دست میدهند؛
- افرادی که اعتماد به نفس کافی ندارند، معمولا روی شرایط و عوامل بیرونی خیلی حساب میکنند. آنها قدرت درون را نادیده میگیرند و معتقدند محیط کنترل همه چیز را بهدست دارد، اما افراد موفق و با اعتماد به نفس از موانع نمیهراسند و همین شجاعت باعث شروع و گام برداشتن در مسیر رشد و پیروزی آنهاست.
اعتماد به نفس از عناصر اصلی و مهم موفقیت شغلی و حرفهای است. با داشتن اعتماد به نفس به جایگاه و مرتبهای میرسید که حتی در مخیلهتان هم نمیگنجید. هیچ مانعی برای موفقیت بر سر راه شما وجود ندارد بهجز خودِ خودِ شما. اگر شما هم اسیر شک و شبهات مختلف هستید، دو دلاید و میترسید، همین لحظه و همین ثانیه زمان این است که با قدرت بلند شوید و سدهای تردید را در هم بشکنید.
۲. زندگی شما حاصل همان چیزی است که خود ساختهاید
شما قربانی شرایط نیستید. هیچکس نمیتواند شما را به کاری وادار کند که خلاف ارزشها و آرزوهایتان است.
زندگی امروز شما برایند آن چیزی است که خودتان خلق کردهاید. شاید کلیشه و تکراری بهنظر برسد اما آیندهی شما نیز بیشک در دستان خودتان است. اگر احساس میکنید اسیر شدهاید و توان تغییر در شما مرده است علت، ترس از خطر کردن و گام برداشتن به سوی آرزوها و اهدافتان است. رؤیاهایتان را دنبال کنید و از هیچچیز و هیچکس نترسید.
وقتی قدم در مسیر عمل گذاشتید، فراموش نکنید که همیشه بهتر است روی پلهی اول نردبانی باشید که شما را به آرزویتان میرساند تا روی بالاترین پلهی نردبانی که شما را به مقصد دیگری میبرد.
۳. پرکاری لزوما به معنای بهرهوری نیست
به اطراف خود نگاه کنید؛ سر همه بهشدت شلوغ است. از این جلسه به آن جلسه میروند و مدام در حال بررسی نامههای مختلف و ایمیلهایشان هستند. هیچکس وقت سر خاراندن ندارد اما تنها درصد کمی از این دوستان پرکار به موفقیت و بهرهوری واقعی میرسند.
موفقیت نتیجهی فعالیت زیادِ بدون برنامه و جنبوجوش بیحاصل نیست بلکه نتیجهی و ثمرهی تمرکز است، تمرکزی که با اطمینان از استفادهی مؤثر زمان برای رسیدن به بهرهوری واقعی حاصل میشود. شبانهروز برای همهی ما تعداد ساعات یکسانی دارد مهم این است که خردمندانه از این زمان استفاده کنیم. خروجی تلاشهای شما زندگیتان را میسازد. نتیجه مهم است و تلاشهای بینتیجه راه به جایی نمیبرند. منظور از تلاش بینتیجه تلاشی است که در مسیر اشتباه گام برمیدارد و درست برنامهریزی و هدفگذاری نشده است.
۴. عملکرد شما شبیه اطرافیانتان میشود
برای موفقیت باید با افرادی معاشرت کنید که الهامبخش شما هستند و شما را برای بهتر شدن تشویق میکنند؛ کسانی که شما را وادار به پیروزی میکنند و معمولا در کنارشان موفق هم خواهید شد. اما در مورد افراد منفی که خواهان زمین خوردن شما هستند، هرگز نباید به آنها اجازه بدهید که در زندگیتان حضور داشته باشند. دور کسانی را که باعث میشوند احساس بیارزش بودن، نگرانی یا بیانگیزگی و بطالت کنید خط پررنگ قرمزی بکشید. این افراد میخواهند شما را شبیه خودشان کنند. زندگی کوتاهتر از آن است که خود را اسیر چنین افرادی بکنید. اصلا و ابدا تحملشان نکنید و خیلی ساده آنها را از زندگی خود حذف کنید.
۵. خودگوییهای منفی را دور بریزید
وقتی مسئولیت کار و زندگی خود را برعهده میگیرید، همیشه راهنما و مرشدی در مسیرتان وجود ندارد و این تنهایی گاهی باعث بروز شک و تردید میشود. هرچه بیشتر به افکار منفی و تردیدها بها بدهید، قویتر میشوند. بیشتر افکار منفی صرفا در حد فکر هستند و واقعیت بیرونی ندارند. نداهای منفی درونی همیشه شما را به توقف و تسلیم تشویق میکنند.
این نداها روند حرکتتان را مختل و شما را متوقف میکنند. کافی است چند لحظه به افکار منفی خود بیندیشید و راستی و درستی آنها را ارزیابی کنید تا ببینید چقدر بیپایه و اساس هستند.
۶. از گفتن «اگر و اماها» پرهیز کنید
اگر و اما هیزم به آتش دلشورهها و نگرانیهایتان میریزد و این نگرانیها شما را از رسیدن به اهدافتان باز میدارند. مسائل پیش روی شما میتوانند به میلیونها مسیر مختلف منتهی شوند و اما و اگر و شک و تردید دربارهی احتمالات، کارآمدی و بهرهوری را از شما میگیرد. اگر مدام از خود بپرسید که اگر چنین بشود و چنان بشود، روزگار شما را به جایی میبرد که لازم نیست و نمیخواهید. البته به هیچوجه نباید تفکر استراتژیک را با دلشوره و نگرانی از برنامههای محتمل آینده یکی دانست. برنامهریزی راهبردی شما را به سوی هدف سوق میدهد و به شما کمک میکند مسائل و مشکلات پیش رو را پیشبینی کنید.
۷. برنامهریزی برای خواب و ورزش مهم است
از اهمیت خواب کافی هرچه گفته شود باز هم کم است. وقتی خواب هستید، مغز پروتئینهای سمی را از نورونها میگیرد. این پروتئینهای سمی نتیجهی فعالیتها نورونها در زمان بیداری است.
متأسفانه مغز تنها زمانی که خواب هستید، قادر به از بین بردن این پروتئینهای سمی است و وقتی بهاندازهی کافی نخوابید و استراحت نکنید، این پروتئینها در سلولهای مغزی شما جا خوش میکنند، توانایی فکر کردن را از شما میگیرند و باعث میشوند هشیاری خود را از دست بدهید. کرختی حاصل از کمبود خواب را هیچ میزان کافئینی جبران نمیکند.
وقتی بهاندازهی کافی یا خوب نمیخوابید خودکنترلی، حواس، توجه و حافظهی شما کم میشود و حتی در صورت عدم حضور عوامل استرسزا، کمخوابی باعث افزایش میزان هورمونهای استرسزا میشود که از عوامل اصلی پایین آمدن میزان بازدهی و بهرهوری هستند.
گاهی اوقات جاهطلبی موجب میشود که کمتر بخوابید و برای انجام کار بیشتر تا دیروقت بیدار بمانید اما واقعیت این است که این بیداری تنها باعث از دست رفتن بهرهوری شما میشود؛ پس بهتر است بهاندازهی کافی بخوابید.
در پژوهشی که در مؤسسهی تحقیقات انتاریوی شرقی صورت گرفت، مشخص شد افرادی که بهمدت ۱۰ هفته، دو بار در هفته ورزش کردند از نظر اجتماعی، علمی و ورزشی کفایت و توانایی بیشتری بهدست آوردند. این افراد عزت نفس بیشتر و تصویر ذهنی بهتری نسبت به خود پیدا کردند.
همچنین علاوه بر تناسب اندام و وضعیت جسمانی مناسب، مقدار ترشح اندروفین در بدن این افراد افزایش یافت. اندروفین هورمونی است که در مثبتاندیشی و افزایش اعتماد به نفس نقش مهمی ایفا میکند. بدون برنامه نمیتوانید در ورزش کردن موفق بشوید. برای ورزش کردن برنامهی مشخص و قطعی داشته باشید و طوری برنامهریزی کنید که بتوانید به آن پایبند بمانید.
۸. در جستوجوی پیروزیهای کوچک باشید
شاید در مسیر آرزوهای بزرگ، پیروزیهای کوچک چندان مهم بهنظر نرسند اما در واقع با ایجاد گیرندههای آندروژنی در نواحی مغزیِ مختص به انگیزه و پاداش نقش مهمی در موفقیت و تلاش ایفا میکنند. افزایش گیرندههای آندروژنی موجب افزایش تستوسترون میشود. تستوسترون عامل مهمی در افزایش اعتماد به نفس و تمایل و اشتیاق برای رویارویی با چالشهای پیش روست. مجموعهای از موفقیتهای کوچک تا مدتها اعتماد به نفس کافی را برای حرکت به سوی پیروزیها و موفقیتها تأمین میکند.
۹. تنها در صورت میل واقعی «بله» بگویید
طبق تحقیقات اخیری که در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی صورت گرفت، هرچه توانایی شما در نه گفتن کمتر باشد با احتمال بیشتری درگیر اضطراب، تشویش و افسردگی میشوید و همه اینها یعنی در پذیرفتن مسئولیتهای خود به مشکل برخواهید خورد.
نه گفتن برای بیشتر افراد دشوار است. «نه» واژهی قدرتمندی است که نباید از بیان آن بترسید. با قدرت نه بگویید و از بیان جملاتی مانند: «مطمئن نیستم»، «فکر نمیکنم بتوانم» و … بپرهیزید. در مسیری که هستید بیشک و تردید قدم بردارید و با «نه» گفتن به موقعیتهای تازه، موقعیتها و فرصتهای قبلی و فعلی را به سرانجام برسانید.
۱۰. کمالگرایی را کنار بگذارید
بینقص بودن و کمال را فراموش کنید؛ چنین چیزی در این کرهی خاکی معنا ندارد. بشر جایزالخطاست. این طبیعت اوست و اینطور خلق شده است. وقتی به دنبال هر چیز در ایدهآلترین شکل ممکن باشید، احساسات منفی بر شما سایه میاندازد و موجب میشود که میل به تسلیم یا کاستن از تلاش در شما پا بگیرد. در این حالت شما بهجای تمرکز برای پیشرفت و کسب موفقیتهای تازه مدام بر شکستها و نقصهای خود دقیق میشوید و فرصتهای روبهرو را از دست میدهید.
۱۱. به راهحلها توجه کنید
نقطهای که توجه شما متمرکز بر آن است، حالت احساسی شما را مشخص میکند. اگر تمرکز شما بیشتر بر مشکلات باشد احساسات منفی تمام وجودتان را دربرمیگیرد؛ پس حال و هوای شما نیز منفی خواهد شد و توانی برای رسیدن به اهدافتان در شما باقی نخواهد ماند اما توجه و تمرکز بر یافتن راهحلها، احساس پویایی و بهرهوری شما را زنده میکند و باعث بهبود عملکردهایتان میشود.
۱۲. خود را ببخشید
وقتی دچار لغزش و اشتباه میشوید، برای ادامهی مسیر و حرکت به جلو باید بتوانید خودتان را ببخشید. البته نه اینکه فراموش کنید که اشتباهات چه احساسی در شما ایجاد میکنند بلکه باید بتوانید خود را از گرداب اثرات منفی آن بیرون بکشید. سعی کنید بهجای لنگر انداختن در گذشتهها از اشتباهاتتان عبرت بگیرید و برای بهتر شدن تلاش کنید.
شکستها باعث میشوند اعتماد به نفس شما کمی مخدوش شود و فکر کنید که در آینده نیز نمیتوانید به پیروزی دست پیدا کنید. بیشتر اوقات شکست نتیجهی خطر کردن و تلاش برای رسیدن به چیزی است که بسیار دشوار بهدست میآید. درست در همین نقطه میتوانید ورق را برگردانید و با تقویت باورِ به خود و درس گرفتن از شکستها موفق بشوید یا با ماندن در خاطرات تلخ راه به جایی نبرید. بهدست آوردن هر چیز ارزشمندی مستلزم پذیرفتن خطرات احتمالی است. شما تنها با باور خود و تواناییهایتان میتوانید شکست را مغلوب کنید و به زانو دربیاورید. با زندگی در گذشته، خاطرات تلخ گذشته را با خود به زمان حال می کشید و آن را بدل به حال و اکنون خود میکنید. در اینصورت انتظاری برای پیروزی باقی نمیماند.
کلام آخر
این نکات را جدی بگیرید و مطمئن باشید تمام کسانی که سرد و گرم روزگار را چشیدهاند و به موفقیتی دست یافتهاند نیز این نکات را به خوبی حس و تجربه کردهاند. موفقیت در گروی تلاش است. هیچ پیروزی و شادی و نشاطی در یک چشم بههم زدن بهدست نمیآید. «نابرده رنج، گنج میسر نمی شود».
برگرفته از: linkedin.com
مرسی
خیلی خوب بود مرسی
مثل همیشه عالی عالی،
البته در کشور ما به نظرم بهتر است به جای نه از همان جملات مطمئن نیستم و فکر نمیکنم بتونم و … استفاده کرد؛ استثنا است دیگه؛ چون اگر صراحتا نه بگیم تو فرهنگ ما خوب نیست و به طرف بر میخوره( نه اینکه از برخوردن به دیگران بترسم ولی خب باید فرهنگها را هم در نظر داشت)، اما وقتی این جملات را بگیم میفهمه که معادل نه هستش، ولی در سایر کشورها باید نه گفت.
سپاس از همراهی و اشتراک گذاری نظرتان دوست خوب.