۵ راهکار تاثیرگذار که عشق و صمیمیت را به رابطه عاطفی برمیگرداند
روابط عاطفی معمولا پرفرازونشیباند، اما همین فرازونشیبهاست که سبب میشود صمیمیت و هیجان در رابطه عاشقانه شما و شریک زندگیتان افزایش یابد. حتما از خودتان پرسیدهاید که چگونه میتوان به فضای صمیمی و رمانتیک اوایل رابطه بازگشت؟ به شما توصیه میکنیم برای دانستن پاسخ، این مقاله را دنبال کنید.
۱. شجاعت داشته باشید
آیا تاکنون به این فکر کردهاید که واقعا چهچیزهایی در رابطهی عاطفیتان شما را خوشحال میکند؟ مردم معمولا به هزار چیز که آنها را ناراحت میکند، فکر میکنند؛ اما هرگز دربارهی چیزهایی که خوشحالشان میکند، نمیاندیشند. از خودتان بپرسید: «واقعا دوست دارم چه چیزی بینمان اتفاق بیفتد؟» در رابطهی عاطفیتان هیجان را ترجیح میدهید یا بهدنبالِ مهر و محبت هستید؟ دوست دارید اتفاقات رمانتیک را تجربه کنید؟ میخواهید از روزمرگی و یکنواختی دربیایید؟ بهتر است هدفتان بیشتر دربارهی احساسات کلی بین خودتان باشد، نه دربارهی سلسله رویدادهای خاصی که دوست دارید اتفاق بیفتند. هنگامی که فقط به یک ایدهی خاص میچسبید، ناامید میشوید و اجازه نمیدهید فضایی که برای صمیمیت بیشتر بین شما و شریک زندگیتان لازم است به شکل طبیعی بهوجود بیاید.
فکرکردن به اینکه چه توقعاتی از شریک زندگیتان دارید کار آسانی است، اما دربارهی خودتان چطور؟ خودتان چه کاری میتوانید انجام بدهید که به تحققیافتن این خواستهها کمک کند؟ از اینکه قدمهای بزرگ بردارید یا با صراحت صحبت کنید نترسید. مردم اغلب فکر میکنند بیشازاندازه دربارهی خواستههایشان حرف میزنند و هنگامیکه شریک زندگیشان درک نمیکند یا به آن ترتیب اثر نمیدهد، آزرده میشوند. آنها سعی میکنند تاجاییکه امکان دارد از بیان خواستههایشان پرهیز کنند، زیرا میترسند احمق بهنظر برسند یا دچار ناامیدی شوند. بااینحال، باید گاهی سپرتان را بیندازید و مقاومت نکنید. باید برای دریافت عشق از جانب شریک زندگیتان گاهی هم آسیبپذیر باشید.
وقتی پای عشق بهمیان میآید، شجاعت به خرج دهید. خانم «تامسن فایراستون» (Tamsen Firestone) در کتاب خود به نام «جسارت عشق» (Daring to Love) میگوید: «هرگز فراموش نکنید که عشق فقط یک اسم (اسم از نظر دستور زبان) نیست؛ عشق فعل نیز هست؛ عشق عمل است. توانایی شما برای انتخاب کارهایی که دوست دارید انجام دهید، منبع بزرگترین قدرت و آزادی شما در زندگی است.» البته این بدان معنی نیست که یک اتاق را پر از گلهای رز کنید یا برنامهی خاصی بچینید و کارهای خاصی انجام بدهید. حتی یک قدردانی ساده یا رفتار محبتآمیز گاهی میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. با کارهای خیلی کوچک هم میتوانید شریک زندگیتان را غافلگیر کنید. میتوانید تمام توجه و محبتتان را نثارش کنید. هر کاری که به ذهنتان میآید، بروید و انجامش بدهید، نیاز نیست مدتها با خودتان دربارهی آن تحلیل و بررسی کنید.
۲. مقایسهکردن را کنار بگذارید
بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی و زوجها هنگامی شروع میشود که هریک از زوجین، کارها و رفتارهای خود را با دیگری مقایسه میکند. افراد زیادی هستند که وسوسه میشوند کارهایی را که انجام میدهند بشمارند و بگویند: «میبینی؟ من این کارها را انجام میدم ولی تو چیکار میکنی؟ هیچی!». یا میگویند: «من سختتر کار میکنم، من دارم بیشتر تلاش میکنم و تو بیخیالی!» سپس یکدیگر را به بادِ انتقاد میگیرند. در این میان، حتی ممکن است کارهایی که طرفِ مقابل انجام میدهد، اصلا به چشم نیاید، چراکه فرد جز کارهای خودش چیز دیگری را نمیبیند.
فراموش نکنید که شریک زندگیتان هم مانند خودتان، دنیای شخصی خودش را دارد. شاید حتی برخی از این موارد به شما ارتباط نداشته باشند و با تمایلات و علایق شما سازگار نباشند. بااینحال، بهجاست که در این شرایط کنارش باشید، حتی وقتی که در دنیای خودش غرق شده است. اشکالی ندارد که بگذارید هرازگاهی این وضعیت روی دهد. باید بپذیرید که هریک از شما دنیایی منحصربهفرد و مجزا نیز دارید.
البته این بدان معنا نیست که باید برای فردی که همیشه نامهربان و خودخواه است یا کاری برای خوشحالی شما نمیکند، حاضر به خدمت باشید و از او حمایت کنید. بااینحال، مقایسهکردنهای بیمورد دربارهی فردی که شریکزندگی شماست «ندای منتقد درونی»تان را فعال خواهد کرد. این ندای درونی همان چیزی است که سبب میشود مسائل را در درون خودتان تفسیر کنید و اینکار نه تنها شما را تضعیف میکند، رابطهتان را هم خراب میکند. درنهایت این فقط شما هستید که ضرر میکنید و شاید دیگر نتوانید احساسات عاشقانهای نسبت به شریک زندگیتان پیدا کنید.
ندای منتقد درونی همیشه میتواند مواردی را پیدا کند که شریک زندگیتان باید بیشتر به انجام آنها بپردازد و بنابراین شما را وادار به انتقاد از او میکند. هنگامیکه این ذهنیت به شما فشار میآورد، درک درست مسائل برایتان دشوار میشود. فراموش میکنید عشق رقابت نیست. یادتان میرود محبت چیزی نیست که با آن قدرتنمایی کنید. سخاوتمند و مهربان باشید، زیرا این همان راهکاری است که میتواند رابطهی صمیمانهای بین شما و شریک زندگیتان بهوجود آورد. انتخاب با خودتان است.
۳. خواستههایتان را مطرح کنید
یکی از بهترین روشهایی که میتواند رابطهی صمیمیتری بین زوجها بهوجود آورد، این است که هریک خواستههایشان را مستقیم به یکدیگر بگویند. بسیاری از مردم این کار را دشوار میدانند. آنها درواقع مستقیم مطرحکردن خواستهها را با کنایه زدن، نقزدن، شکایتکردن و خواهشکردن آنها اشتباه میگیرند. بهعلاوه، بسیاری از افراد انتظار دارند، شریک زندگیشان خودش ذهن آنها را بخواند!
درست است که شفافبودن و مطرحکردن خواستههایتان بهشکل مستقیم ممکن است کمی شما را آسیبپذیر کند. به همین خاطر ممکن است سعی کنید با نگفتن خواستههایتان یا مطرحکردن آنها بهشکلِ انتقادی کاری کنید تا احساس آزردگی یا تحقیر را از خودتان دور کنید. برای نمونه، برخی افراد با حالت تمسخر به شریک زندگیشان میگویند: «اگه حتی یه بار زود میاومدی خونه، گاهی هم میتونستیم واقعا همدیگر رو ببینیم» یا اینکه وقتی از دستش ناراضی هستند جوابش را نمیدهند، جواب سربالا میدهند یا اینکه حتی برای تنبیه او خواستههایش را برآورده نمیکنند. میدانید دلیل آن چیست؟ در بسیاری از مواقع، این کارِ همان ندای منتقد درونی است که به فرد میگوید: «چه فایدهای دارد خواستهات را مستقیم به او بگویی؟ او که اهمیتی نمیدهد و فقط ناامید و سرخورده میشوی». این ندا اجازه نمیدهد که به شریک عاطفیتان اعتماد کنید و شما را تشویق میکند که بهشکلِ بدی خواستهتان را به او بگویید.
حرف ندای درونیتان را نشنیده بگیرید و مستقیم با او صحبت کنید. بچهبازی درنیاورید و لحن صحبتتان هم طوری نباشد که انگار عصبانی یا آزردهخاطر هستید. بهعنوانِمثال اگر احساس میکنید بهاندازهی کافی به شما توجه نمیکند، با او صحبت کنید. به او بگویید: «دلم برات تنگ میشه. دوست دارم بیشتر به من توجه کنی. من عاشق اینم که بیشتر کنار هم باشیم». این کار سبب میشود او واقعا درکتان کند و حالت دفاعی به خودش نگیرد. به احتمال زیاد هم خواستهتان را برآورده میکند.
۴. گاهیوقتها کمی از هم فاصله بگیرید
قرار نیست دو نفر که باهم زندگی مشترک دارند، در همهی لحظات به هم سنجاق بشوند! گاهی بد نیست کمی از هم فاصله بگیرید. البته این فاصلهگرفتن بههیچعنوان به معنای جداشدن یا دورشدن از یکدیگر نیست. بهعنوانِمثال، بسیاری از افراد میگویند دو نفر که باهم زیر یک سقف زندگی میکنند، نباید جداگانه به مسافرت بروند یا بهتنهایی تفریح کنند. هنگامیکه دو نفر مدتی طولانی باهم زندگی میکنند، پس از مدتی از اینکه همه جا کنار هم باشند و همه چیز بینشان مشترک باشد، احساس فشار میکنند. مواقعی هم پیش میآید که روابطشان کمی پیچیده، مبهم یا معمولی میشود. در این مواقع کمی فاصلهگرفتن حتی برای چند ساعت، یک شب، چند روز یا یکی دو هفته میتواند کمککننده باشد و علاقه و محبت کمرنگشده را برگرداند. این فاصلهگرفتنها بهتر است طبیعی اتفاق بیفتد و بهشکلِ قهر، تنبیه یا تهدید طرف مقابل نباشد.
مجبور نیستید همیشه درکنار هم باشید و بههم بچسبید. گاهی برای علایق شخصی خودتان زمان صرف کنید. این کار به شما فرصتی میدهد که دیدگاه روشنتری بهدست آورید و دلتان برای یکدیگر تنگ شود. باید از اینکه همدیگر را دارید سپاسگزار باشید.
۵. از شخصیت خودتان دور نشوید
هنگامیکه یک زوج به روزهای سخت زندگیشان میرسند، دلشان برای روزهایی که تازه عاشق یکدیگر شده بودند، تنگ میشود و دوست دارند، دوباره آن روزهای خوب برگردد. از هر کدامشان سؤال کنید، میگویند طرفمقابلشان عوض شده است و دیگر آن آدم سابق نیست. غافل از اینکه این خودشان هستند که تغییر کردهاند و ویژگیهای اساسی خودشان را از دست دادهاند. معمولا وقتی دو نفر بهیکدیگر دل میسپارند، نوعی توهم همجوشی (illusion of fusion) جای احساس واقعی عشق را میگیرد. در این حالت هر دو تمایل دارند، شبیه طرف مقابلشان باشند. با گذشت زمان، این افراد نمیفهمند که آن همه انرژی، استقلال و احساسات عاشقانهای که قبلا داشتند کجا رفته است.
به این فکر کنید که وقتی عاشق شریک زندگیتان شدید، چه احساسی دربارهی خودتان داشتید. چه حسی نسبت به او داشتید؟ آن احساسات چگونه رفتار شما را تحتتأثیر قرار میدادند؟ بسیاری از مردم میگویند در مراحل اولیهی عشق، حس کنجکاوی، احترام به همسر، مهربانی و هیجان نسبت به شریک زندگیشان داشتهاند. اما دربارهی خودشان میگویند که از اعتماد به نفس، توجه و سرزندگی برخوردار بودهاند. به جنبههایی از شخصیتتان که برایتان مهم هستند، فکر کنید و سعی کنید آنها را حفظ کنید. هرچه بیشتر به خودتان شبیه باشید بیشتر احساس عاشقبودن خواهید کرد.
تردیدی نیست که هر انسانی تکامل مییابد و رشد میکند. بنابراین قرار نیست شما همان فردی باشید که شریک زندگیتان عاشق او شده بود. قرار هم نیست رشد فردی خود را انکار کنید یا تظاهر کنید که همان شخص سابق هستید. درواقع این موضوع اصلا به شریک زندگیتان ارتباطی پیدا نمیکند. این نوعی تمرین است که به احساسی که نسبت به خودتان، او و کل زندگیتان داشتید برگردید.
شاید قبلا این عبارت به گوشتان خورده باشد: «عاشق شدن یک شانس است. اما عاشقماندن یک انتخاب است». ممکن است کمی ساده یا غیررمانتیک بهنظر برسد، اما درواقع درست است. این عبارت میگوید: برای اینکه عاشق شریک زندگیتان باقی بمانید، اول باید به خودتان عشق بورزید. اگر میخواهید با او احساس صمیمیت بیشتری داشته باشید و عاشق خود بمانید، باید رفتارتان با او از سرِ عشق باشد. بیشتر کارهایی که به نام عشق انجام میدهیم کارهایی است که ما را آسیبپذیر و بیدفاع میسازد. این پنج مرحله استثنا ندارند. شاید با انجام این مراحل احساس کنید در موقعیتهای ناراحتکننده یا آزاردهنده قرار خواهید گرفت. اما مطمئن باشید این مراحل گامهای مهمی بهسویِ عاشقماندن هستند.