نحوه برخورد با والدین سمی در جایگاه فردی بالغ
پدر و مادر از خردسالی نیازهای کودک را برآورده میکنند و این میزان وابستگی رهایی از آنها در آینده را چالشبرانگیز میکند. بسیاری از والدین به پشتوانه این وابستگی، ناخودآگاه از مرزهای شخصی فرزند خود میگذرند و ناخواسته او را آزار میدهند. در چنین شرایطی، در جایگاه فردی بالغ میتوانیم نحوه برخورد با والدین سمی را بیاموزیم و مرزی میان خود و والدینمان مشخص کنیم. در ادامه این مقاله، روشهای برخورد با والدین سمی را معرفی میکنیم که حتی اگر نتوانستید رفتار والدین خود را تغییر دهید، با تغییر رفتار خودتان وضعیت را بهبود ببخشید.
دشواریهای تعیین مرز با والدین سمی
مرزگذاری درست برای والدین سمی در ابتدای کار دشوار است، چون هنوز ناخودآگاه درگیر الگوهای قدیمی دوران کودکی خود هستیم. کاملا مطابق آن الگوها زندگی میکنیم تا اینکه بالاخره متوجه میشویم چقدر تحتتأثیرشان هستیم. البته حتی وقتی متوجه این مسئله میشویم، باز هم کمی طول میکشد تا مرزهای سالم ایجاد کنیم و اصول نحوه برخورد با والدین سمی را به کار بگیریم. دلیلش این است که احساس گناه میکنیم و نمیخواهیم بحثی را شروع کنیم؛ میترسیم به احساسات والدینمان آسیب بزنیم یا آنقدر درگیر شدهایم که انگار هیچ راه فراری وجود ندارد.
چیزی که بیشتر از همه موجب ترس ما میشود، واکنش والدین به مرزهای جدید ماست. میترسیم نتوانند این مرزها را تحمل کنند و زندگیشان از هم بپاشد. میترسیم دیگر تمایلی به ارتباط با ما نداشته باشند و نخواهند ما را در زندگی خود نگه دارند یا اینکه گفتوگو به جروبحثی اساسی ختم شود. حقیقت این است که این ترس را سالها قبل خودشان در وجود ما نهادهاند.
اگر هنوز نمیتوانید بهدرستی سمیبودن یا نبودن اعضای خانواده خود را تشخیص بدهید، توصیه میکنیم مطلب نشانههای رفتار سمی در اعضای نزدیک خانواده را بخوانید؛ آگاهی اولین قدم برای بهبودی است.
شما مسئول واکنشهای هیچکس نیستید
اکنون که بالغ هستید، احتمالا خیلی راحت میتوانید واکنش والدین خود را درست پیشبینی کنید. بیایید فرض کنیم حدستان درباره واکنش آنها کاملا درست باشد، اما این را هم در نظر بگیرید که شما مسئول واکنش انسانها نیستید و نحوه برخورد آنها با مسائل کاملا به خودشان مربوط است.
زندگی آنها تنها در صورتی به هم میخورد که خودشان چنین اجازهای بدهند. اگر هم مدتی کاملا رابطه خود را با شما قطع کنند، یعنی سعی دارند دوباره کنترل رابطه را به دست آورند. اگر رابطهتان را واقعبینانهتر بررسی کنید، الگوهای رابطهتان را بهتر تشخیص میدهید و میتوانید درباره آنها صحبت کنید تا شاید شیوه مناسبتری برای برخورد با والدین سمی پیدا کنید.
هر جدلی برای آنکه ادامهدار شود به ۲ جبهه مخالف نیاز دارد و در این حالت شما یک سر دعوا هستید. خب مجبور نیستید وارد دعوایی شوید که آنها شروع کردهاند! فراموش نکنید که بزرگشدن یعنی رهایی از الگوهای ناسالم دوران کودکی است.
در ادامه، راهکارهایی برای برخورد با ۴ دسته از والدین سمی ارائه کردهایم.
۱. نحوه برخورد با والدین سمی کنترلگر
این مسئله اغلب به یکی از مسائل «قدرت در مقابل احساس گناه» تبدیل میشود که از رایجترین مشکلات خانوادهها به حساب میآید. خودمان احساس میکنیم کنترل ما باید در دست والدینمان باشد، چون تا بوده همین بوده و بهخاطر تلاشی که برای گرفتن اختیار زندگی خود از آنان میکنیم، دچار احساس گناه میشویم.
چنین والدینی شاید تلاش کنند:
- فرزندانمان را کنترل کنند؛
- در ازدواج ما دخالت کنند؛
- سعی کنند با پول ما را تحتکنترل خود درآورند؛
- با ایجاد احساس گناه ترغیبمان کنند از آنها مراقبت کنیم.
در هر یک از این موقعیتها ممکن است سردرگم شویم؛ مطمئنیم که انگیزه تمام این کارها عشقی است که در دل به ما دارند، اما حقیقت این است که دوستداشتن دلیل خوبی برای کنترلکردن اطرافیان نیست. مقوله عشق از کنترل کاملا جداست.
در این شرایط، یکی از راهکارها این است که خواسته خود را مشخص و آن را بهعنوان مرز تعریف کنید. مثلا بگویید: «مامان، من قصد دارم کار الف و ب و ج رو انجام بدم و دقیقا هم همین کار رو انجام میدم.» یا «بابا، من این کار رو دوست دارم نه اونیکی رو. پس همین کار رو قبول میکنم.»
در برخورد با والدین سمی وقتی آنها واکنش نشان میدهند، بهجای تلاش برای اصلاح یا تغییر احساسات آنها، سعی کنید احساسات خود را بپذیرید و از خودتان مراقبت کنید.
۲. نحوه برخورد با والدین سمی درگیر اعتیاد
زندگی در کنار والدین معتاد این باور را در فرزند ایجاد میکند که باید به نحوی والدین خود را اصلاح یا از آنها مراقبت کند. این افراد توجه و لطفی را نثار والدین خود میکنند که به هیچ احدی در دنیا نمیکنند. ممکن است در قبال آنها احساس گناه یا مسئولیت کنند و شکستن این الگو بسیار دشوار باشد. فکر میکنید چه کسی مسئول خوشبختی و تندرستی شماست؟ آفرین! خودتان مسئولید. بدانید که این مسئله درباره پدر و مادرتان هم صدق میکند. از کوچکترین مسئولیتهای آنان که بر عهدهشان گرفتهاید شروع کنید و ذرهذره همه را به خودشان بازگردانید.
۳. نحوه برخورد با والدین سمی که نقش قربانی را بازی میکنند
این والدین با ترفندهای روانشناختی از شما میخواهند که از آنان مراقبت کنید و با رفتار خود نشان میدهند که از پس مراقبت از خود برنمیآیند. احتمالا با وجود چنین والدینی، فرد در تمام طول زندگی نقش پدر و مادر را بازی کرده است، مثلا:
- به گلههای مادر از پدر و بالعکس گوش داده است؛
- قبضها را پرداخت کرده است؛
- ناراحتیشان را تسکین داده و به هر نحوی مراقب آنان بوده است.
نحوه برخورد با والدین سمی که نقش بازی میکنند، این است که از مسائل کوچک شروع کنید و مصرانه بگویید که دیگر مسئولیت مراقبت از آنها و انجام کارهایشان را به عهده نمیگیرید. سپس اجازه دهید بدون کمک شما اشتباه کنند تا یاد بگیرند. مطالعه کتاب والدین سمی میتواند در این راستا به شما کمک کند.
۴. نحوه برخورد با والدین سمی خشمگین
این والدین بهمعنی واقعی کلمه به شما صدمه زدهاند، حال چه از نظر روحی و چه جسمی. حتی شاید فکر کنید رفتار آنها کاملا طبیعی است، چون تربیت آنها طوری بوده که چنین باوری داشته باشید.
حالا در جایگاه فرد بالغ، میتوانید حد تحملتان را خودتان انتخاب کنید. شاید دیگر تمایلی به ادامه این رابطه نداشته باشید یا بهمحض آنکه مکالمه به ابراز خشم و توهین کشیده شود، آن را رها کنید. با همین قدمهای کوچک شروع کنید و تلاش خود را بسط بدهید. افراد مهربان زیادی وجود دارند که میتوانید با آنها روابط سالم برقرار کنید. هیچ انسانی مجبور نیست سوءاستفاده را تحمل کند.
به یاد داشته باشید زندگی شما متعلق به شماست و مسئولیت مراقبت از آن هم بر عهده خود شماست. مسئولیت مراقبت از زندگی والدینتان به عهده شما نیست و هرگز هم نبوده است. شما میتوانید بدون اینکه با دیگران نامهربان باشید، به خودتان مهربانی کنید. مرزها نهتنها نشانه بیمهری نیستند، بلکه از الگوهای ناسالم قدیمی بهمراتب بهترند.
هنگام زندگی با والدین سمی، چطور با آنها کنار بیاییم؟
رهایی از والدین سمی تحت هر شرایطی دشوار است. با این تفاوت که وقتی با آنها زیر یک سقف زندگی میکنیم، فرصتی برای قطع ارتباط و ترک خانه نداریم و باید راهی برای کنارآمدن با آنها یاد بگیریم. در این بخش قصد داریم نحوه برخورد با والدین سمی در حالتی را توضیح دهیم که با آنها در یک خانه زندگی میکنید.
۱. دست از تلاش برای خشنودکردن آنها بردارید
در کودکی یاد میگیریم که اگر طبق انتظارات والدینمان رفتار کنیم، پاداشهایی مثل لبخند یا بغل در انتظار ماست، اما خشنودکردن والدین سمی غیرممکن است و باعث میشود همیشه دنبال تأیید آنان باشیم. خوشبختی واقعی فقط با زندگی بر اساس ارزشها، اخلاقیات و نظام اعتقادی خودمان حاصل میشود. تلاش برای راضی نگهداشتن والدین اهرمی به آنان میدهد که با آن شادی فرزند خود را کنترل میکنند، چون میتوانند انتخاب کنند که فرزندشان انتظارات آنان را برآورده کرده است یا خیر و این بر احساسات فرزند نیز اثر میگذارد.
۲. آنان را همانطوری بپذیرید که هستند
هرچقدر هم بخواهیم، والدین سمی ما تغییر نمیکنند. رفتار منفی آنها در شخصیتشان ریشه دوانده است و بهنظر خودشان رفتار بدی ندارند. هیچکس نمیتواند رفتار دیگران را کنترل کند، اما میتواند نحوه واکنش خود به رفتار بد آنها را انتخاب کند. روی این مسئله تمرکز کنید.
۳. کمتر اطلاعات در اختیارشان قرار دهید
افراد سمی گاهی از یافتههای خود درباره زندگی دیگران برای انتقاد، شایعهپراکنی و دستکاری روانشناختی آنها استفاده میکنند. اطلاعات برای این افراد حکم مهمات را دارد، چون دنبال کنترل تمام جنبههای زندگی فرد هستند.
نحوه برخورد با والدین سمی اینگونه است که آنها را فقط در جریان اطلاعات پیشپاافتاده زندگی خود قرار میدهیم و نمیگذاریم مشتهای ظالمانه آنها بهسمت زندگی ما روانه شود. نهتنها موظف نیستیم اطلاعات شخصی خود را با والدینمان در میان بگذاریم، بلکه در صورت بروز ناراحتی، میتوانیم هیچ چیزی از خود به آنها نگوییم.
۴. برای والدین سمی استدلال نکنید!
برای افرادِ تحتتأثیر الکل یا مواد مخدر، افراد غیرمنطقی و آنهایی که به بلوغ عاطفی نرسیدهاند نمیتوان استدلال کرد، بنابراین بهتر است زمان و انرژی گرانبهای خود را برای متقاعدکردن افرادی نگذارید که حتی نمیخواهند گوش کنند. با این افراد وارد بحث نشوید، چون حتی اگر حق با شما باشد هم اشتباه خود را نمیپذیرند.
۵. لازم نیست همهجا همراهیشان کنید
موظف نیستید در تعطیلات و رویدادهای خاص کنارشان باشید. اگر احساس خوبی به این همراهی ندارید، سعی نکنید خشنودی آنها را بهقیمت آرامش ذهنی خود به دست بیاورید. وقت خود را با کسانی سپری کنید که به شما اهمیت میدهند تا بیشتر احساس خوشحالی کنید.
۶. به خودتان اهمیت بدهید
والدین سمی تمام احساسات و عواطف فرزند خود را از کالبد او بیرون میکشند. برخورد با آنها تمام انرژی فیزیکی و عاطفی فرد را تخلیه میکند و این مسئله بر زندگی روزمره او اثر منفی میگذارد.
بنابراین علاوه بر آگاهی به نحوه برخورد با والدین سمی، اگر گامهایی برای مراقبت از خود برداریم، میتوانیم حس خوب و شادی را به خود برگردانیم. حیاتیترین زمینههای مراقبت از خود تغذیه متعادل، خواب کافی و ورزش منظم هستند. تمرکزتان را روی ارتباط با دوستان محبوبتان و اعضای نزدیک در خانواده بگذارید و زمانی را به انجام سرگرمیهایی دلخواه خود اختصاص دهید.
شما بگویید
شما هم تجربه زندگی در کنار والدین سمی را داشتهاید؟ اطرافیانتان چطور؟ بهنظر شما چه راههای دیگری برای برخورد با این والدین وجود دارد؟ مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات و تجربیات شما هستم.
حق با کدام طرف است؟
جواب چنین سوالاتی را در این مجموعه بیابید.
مقالتون را خوندم. چقدر بی انصافی توی جمله ها بود. پدر و مادر که دشمنمون نیستن. قطعا اختلاف نظر بین تمام آدمها هست یکی از آدم ها هم پدر و مادر هستن. اگه مامانم به من ایرادی می گیره از کجا معلوم درست نمیگه؟ اگه میگه عمرم را به پاتون گذاشتم مگه دروغ میگه؟ راستش من از نوشته شما خوشم نیومد چون خیلی یک طرفه بود و راهکارهای ظالمانه نسبت به اونها. من ترجیح میدادم بگید چطوری رابطه عاطفی تری باهاشون برقرار کنیم. چطوری هر دو طرف از زندگی لذت ببریم. کاش به جای اینکه بگید با دیگران وقتتون را بگذرونی نی گفتید یبار هم پدر و مادرت را دعوت کن به صرف یه چای ساده و ببوسشون.
سلام مینای عزیزم. ممنونم که وقت گذاشتی و این مقاله رو خوندی.
مخاطب ما در این مقاله، فردیه که میدونه درکنار «والدین سمی» گذران عمر میکنه.
با این اعتقاد که سلامت روان آدمها لازمهی ایجاد ارتباط عاطفی و بهمراتب ارشمندتر از مداراکردن با رفتار سمیه.
کامنتهای زیر این مقاله رو مطالعه کنید حتما.
سلام و درود
من ۵۳ سال دارم و همسر و دو فرزند خوب دارم از لحاظ شغلی و مالی هم مشکلی ندارم ٫ مشکل اصلی من مادرم است که در دوران بسیار جوانی یعنی ۱۶ سالگی با پدرم ازدواج کرده است و کارمند بوده که الان بازنشسته شده است و پدرم هم خیلی سال پیش فوت کرده و الان سال ها است که مادرم تنها زندگی میکند ولی در این سال ها و حتی از کودکی من را شکنجه پنهان کرده است از مقایسه با فرزندان دیگران تا دخالت در تمامی مسایل زندگی و تحقیرهای متعدد و این کارها را همزمان با ابراز اینکه من را خیلی دوست دارد انجام میدهد انتظار دارد که مرتب او را سرکشی کنم و شب هایی تنها بدون خانواده پیش او باشم ٫ کنترلگر است ٫ دخالت میکند و چون مریضی های متعدد دارد به من عذاب وجدان میدهد که به زودی میمیرد ٫ سرکوفت بقیه خانواده ها و بچه های مردم را به من میدهد ٫ من تا اونجایی که میشود هوای او را دارم و خرید و دکتر بردن را انجام میدهم خانواده ام هم خیلی به او محبت میکنند ولی کافی است که از مقدار خاصی که نزدیک بشم و محبت کنم از این موضوع سواستفاده کرده و خواسته های نامعقول ابراز میکند ٫ در سال های گذشته همسرم را زیاد تحقیر کرده و حتی برای دعوا به منزل ما هم اومده و در کل هرچی در ذهنش میاد بلافاصله با ناراحتی ابراز میکند ولی من و همسرم تحمل میکنیم ٫ خودش را بالاتر از همه مادرها میداند ٫ به گذشته پرافتخار خود که کارمند عالی رتبه بوده مینازد ٫ کافی است کمی بخاطر گرفتاری شغلی و یا خانوادگی و یا حتی مشکلات روحی با او تماس و یا سرکشی نکنم بلافاصله عذاب وجدان میدهد ٫ این را هم بگویم که مریضی های متعدد دارد ٫ ولی من سنی ازم گذشته واقعا خسته هستم در این سن و بعد از بیش از شی سال کار کردن میخواهم کمی آرامش داشته باشم ٫ همین دیروز هم باز زنگ زد و گفت که زودی میمیرد و عذاب وجدان و گناهی به من داد که مداوم بغض دارم ٫ لطفا راهنمایی فرمایید ٫
سلام دوست من.
پیشنهاد میکنم برای فرار از این شرایط قاطعانه «مرزگذاری» کنی و برای انجامش از یک مشاور کمک بگیری.
هرازگاهی این رو به خودت یادآوری کن که توقعات آدمهاست که اونها رو ناراحت میکنه، نه رفتار تو.
سلام
من دخترم ۲۳سالمه یک پدر کنترلگر سختگیر دارم از نوجوانی زندگی پر چالشی با بابام داشتم سر هر چیزی بهم گیر میداد تا الان که به این سن رسیدم دوسال بخاطر سختگیری بابام مجبور شدم مدرسه رو ترک کنم واجازه دانشگاه رفتن هم نداشتم سرکار و بیرون هم نمیتونم برم هر چی هم صحبت میکنم بی توجهی میکنه و یکی از دلیل های این رفتارش بی پولی هم هست ولی من خسته شدم میخام زندگی کنم نه میتونم کنارشون بزارم نه میتونم تحمل کنم از شما میخام کمکم کنید.
سلام دوست عزیز. خیلی ناراحتکننده است که با چنین شرایط سختی مواجه هستی و این احساس فشار و خستگی رو داری. اینکه در این سن هنوز نمیتونی به راحتی تصمیم بگیری یا زندگیای که میخوای رو تجربه کنی، واقعاً میتونه آدم رو ناامید و خسته کنه. کاملاً درک میکنم که چقدر این موضوع میتونه سنگین باشه، بهخصوص وقتی احساس میکنی که حرفها و خواستههات شنیده نمیشن.
خیلی مهمه که بدونی احساست قابل احترام هست و تو حق داری که برای آیندهات تصمیم بگیری و زندگیای که دوست داری رو بسازی. گاهی اوقات وقتی والدین کنترلگر هستن، این بیشتر از ترسها و نگرانیهای خودشون ناشی میشه تا از تمایل واقعی به آزار دادن بچههاشون. شاید پدرت از روی نگرانی یا ترسهای اقتصادی و اجتماعی این رفتارها رو انجام میده، ولی این به معنی این نیست که تو نباید حق آزادی و تصمیمگیری داشته باشی.
چند راهی که شاید بهت کمک کنه:
گفتگو با واسطه یا بزرگتر معتمد: گاهی اوقات صحبت مستقیم با والدین ممکنه نتیجهای نده، اما شاید بتونی از کسی که پدرت بهش اعتماد داره، مثل یکی از اقوام یا حتی یک مشاور، کمک بگیری تا به عنوان واسطه با پدرت صحبت کنه و نگرانیهات رو براش توضیح بده.
برنامهریزی برای آینده: حتی اگر الان در این لحظه نتونی به همه چیزهایی که میخوای برسی، سعی کن به آینده نگاه کنی. شاید بتونی به شکل غیرمستقیم روی خودت کار کنی، مهارتهای جدید یاد بگیری و کمکم راهی برای استقلال بیشتر پیدا کنی. به صورت آنلاین درس بخونی یا مهارتهایی رو یاد بگیری که بعداً بتونه بهت کمک کنه.
پیدا کردن حمایت بیرونی: در صورتی که امکانش وجود داره، شاید بتونی با یک مشاور یا یک گروه حمایتی صحبت کنی. حرف زدن با کسی که تجربه مشابهی داره یا مشاور، میتونه بهت راههای جدیدی برای مواجهه با شرایط نشون بده.
صبوری و خودمراقبتی: این شرایط ممکنه خستهکننده باشه، ولی سعی کن به خودت فرصت بدی و به خودت مهربونی نشون بدی. مراقبت از خودت، چه از لحاظ ذهنی و چه از لحاظ جسمی، بهت کمک میکنه که قدرت بیشتری برای مواجهه با این چالشها داشته باشی.
یادت باشه که تو لایق زندگیای هستی که دوست داری و حق داری خوشحال باشی. شاید رسیدن به آزادی و استقلال زمان ببره، ولی با قدمهای کوچیک میتونی به جلو حرکت کنی.